شین میم شین
سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان
سعدی»، ص88 ـ 89)
که
عشق من ای خواجه، بر خوی او ست
نه
بر قد و بالای نیکوی او ست.
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
ای خواجه، من عاشق خوی او هستم و
نه قد و قامت زیبای او.
1
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) را به شکل
دیالک تیک قد و خوی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت،
خوی) می داند.
2
·
به نظر سعدی ظاهر زیبا ـ حداقل در
مورد وابستگان به طبقه حاکمه ـ دال بر سیرت و خوی زیبا ست.
3
·
اما تفکر دیالک تیکی سعدی تفکری
خودپو ست و از تفکر دیالک تیکی علمی فرسنگ ها فاصله دارد.
·
از این رو ست که نابغه قرون وسطی
مثل متافیزیسینی لگام گسیخته دیالک تیک عینی چیزها، پدیده ها و سیستم ها را هر جا
که منافع طبقاتی اش ایجاب می کند، بی پروا از هم می گسلد و جفت های دیالک تیکی را
مجزا از هم و بی ارتباط به هم در نظر می گیرد.
4
·
در بیت «که عشق من ای خواجه، بر خوی او ست، نه بر قد و بالای نیکوی او ست» نیز دیالک تیک قد و بالا
(ظاهر و نمود) و خوی (ماهیت و بود) تخریب و خوی (ماهیت و بود) ـ هر چند بدرستی ـ
مطلق می شود.
5
·
سعدی بهتر از هر کس دیگر می داند
که کسی نمی تواند خوئی (ماهیتی) بدون قد و
بالائی (بدون ظاهر و نمودی) تصور کند.
·
انسان حتی برای انتزاعی ترین
پندارها (خدا، فرشته، جن و ابلیس) نیز به نحوی از انحاء ظاهری در ذهن خود اختراع
می کند.
·
نمود فقط ظاهر صرف چیزها، پدیده ها
و سیستم ها نیست.
·
نمود ساختار و قالبی است، که باطن
(ماهیت و بود) چیزها، پدیده ها و سیستم ها را در بر می گیرد و بنوبه خود تحت تأثیر
قرار می دهد و تحت تأثیر نقش تعیین کننده آن
قرار می گیرد.
6
·
این ادعا که کسی شیفته خوی محض کسی
است، ادعای بی پایه ای است.
الف
·
چون ماهیت و بودی بدون نمودی، خوئی
بدون قد و بالائی، سیرتی بدون صورتی، ظاهری بدون باطنی وجود ندارد و نمی تواند هم وجود
داشته باشد.
ب
·
میان نمود و بود رابطه ساده و
مبتذل برقرار نیست.
·
سعدی خود نیز به این واقعیت امر واقف است.
7
·
دیالک تیک نمود و بود (پدیده و
ماهیت) یکی از مهمترین شناخت افزارهای دیالک تیکی است و در پیوند ماهوی با دیالک
تیک فرم و محتوا قرار دارد:
الف
·
می توان گفت که نمود بخش اساسی فرم
است.
ب
·
و بود (ماهیت) بخش اصلی و تعیین
کننده ی محتوا ست.
8
·
اگر محتوای استکان را اتم های سیلیسیوم،
سرب، آهن و غیره تشکیل می دهند، ماهیت آن را، یعنی بخش اصلی و تعیین کننده محتوا
را اتم های سیلیسیوم تشکیل می دهند.
9
·
به همین دلیل است که مارکس از
ترکیب این دو شناخت افزار خویشاوند، شناخت افزار جدیدی و گویاتری را پدید می آورد:
·
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای
ماهوی را.
10
·
در این دیالک تیک از ترکیب فرم و
نمود، فرم نمودین و از ترکیب محتوا و ماهیت، محتوای ماهوی تشکیل شده است که بمراتب
گویاتر از دیالک تیک فرم و محتوا و یا دیالک تیک نمود و بود است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر