۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (29)

فصل دوم
مبارزه بر سر فلسفه و «نا فلسفه»
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

بخش دوم
هاله ی دروغین مرگ فلسفه

1

·         طرح مسئله موسوم به مرگ فلسفه و یا وجود فلسفه از هگل به بعد، در فلسفه بورژوائی واپسین، هم حاوی تفسیری از فلسفه هگل است و هم حاوی بازتاب خود تفکر فلسفی بورژوائی پسا هگلی است.
·        به همان سان هم حاوی انتقاد از مارکسیسم و هم حاوی تفسیری از مارکسیسم است.

2

 فرانکو لومباردی (1906 ـ 1989)  
فیلسوف ایتالیائی
حقوقدان، استاد دانشگاه
ناشر مجله فلسفه و علوم اجتماعی

·        فرانکو لومباردی در چارچوب این موضوع که در سال های پایانی دهه 50 قرن بیستم تحت عنوان «بحران پسا هگلی» مطرح بوده،  مارکسیسم را هم می گنجاند:
·    «تفکر اروپائی بطور کلی، تفکر به اصطلاح مارکسیستی، سوسیالیسم و در سال های اخیر نئوپوزیتیویسم و یا فلسفه تحلیلی به رد مفهوم فلسفه می پردازند.»
·        (فرانکو لومباردی، «مرگ فلسفه»، ص 15، 1958 )  

3

·        در این این زمینه نیز بسان همه زمینه های مربوط به تز «مرگ پسا هگلی فلسفه» این مسئله بی جواب می ماند که آیا منظور «مرگ پسا هگلی فلسفه» بوده و یا منظور، انتقاد از فلسفه معینی بوده که درسی در زمینه وجود و خواستن فلسفه از آن گرفته شده است.
·        (فرانکو لومباردی، «مرگ فلسفه»، ص 36، 1958 )
 
·        ظاهرا بدیل دوم بطور تلویحی تأیید می شود.  

4

·         از سوئی مارکسیسم به عنوان جریانی مخالف خرد و مخالف فلسفه هگل جا زده می شود و به جرگه «نا فلسفه» پسا هگلی رانده می شود.
·        آن سان که همزمان (به همان سان که در قاموس فرانکو لومباردی)، بر سینه دیالک تیک هگل نیز دست رد زده می شود.    
5

·         اما از سوی دیگر، همان مارکسیسم بنا بر تفسیر فلسفه حیاتی از تفکر هگل، به مثابه فلسفه محسوب می شود.

6

 الفونز ماری آدولف ده والنز (1908 ـ 1981)  
فیلسوف و فنومنولوگ بلژیکی

·         در نتیجه، مارکسیسم به عنوان چیزی دو پهلو میان فلسفه و «نا فلسفه» جا داده می شود.
·        مثلا در آثار الفونز ده والنز و مرلو پونتی.
·        (الفونز ده والنز، «فلسفه و نا فلسفه»، جلد 57، 1959 )
·      (موریس مرلو پونتی، «فلسفه و نا فلسفه پسا هگلی»، 1974 )  


موریس مرلو پونتی (1908 ـ 1961)  
فیلسوف و فنومنولوگ فرانسوی

7

·        در هاله دروغین مرگ فلسفه و یا در هاله دروغین احیای فلسفه حیاتی، فلسفه وجودی و یا پوزیتیویستی آن، استحاله معنوی دو باره ی (دو دفعه ای) پسا هگلی فلسفه بازتاب می یابد.

8

·        خود هگل حتی می دانست که تفکر او استکمالی بوده است.

9

 سورن کیرکگارد (1813 ـ 1855)
فیلسوف، مقاله نویس، تئولوگ و نویسنده مذهبی دانمارکی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم

·        این استکمال را هم کیرکگارد و نیچه و هم «نا فلسفه» پوزیتیویستی به مثابه پایان فلسفه قالب می کنند.  

10

·        از آنجا که این روند معنوی در گرایشات متضاد خود از سوئی در گذار از فلسفه کلاسیک بورژوائی به فلسفه بورژوائی واپسین و از سوی دیگر در تشکیل مارکسیسم که در آغاز در رابطه بلاواسطه با فلسفه هگل بوده، قرار داشته می توان گفت که آن (روند معنوی) با فرمولبندی «فلسفه و نا فلسفه پسا هگلی» به دو معنی در پیوند محتوائی قرار داشته است:
·         آنچه که در مکتب هگل، فلسفه و «نا فلسفه» بوده، دربرگیرنده  (اگر هم قسمتی) از چیزی بوده که پس از هگل به مثابه فلسفه نوسازی و یا نفرین می شود، تأیید و یا تکذیب می شود، حفظ و یا تخریب می شود.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر