۱۴۰۳ آذر ۲۷, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (خ) خرد (عقل، فرنونفت، راسیون) (۳)

  

پروفسور دکتر  مانفرد بور

برگردان

شین میم شین 

 

 

۱۰

توماس هوبس (هابس)

 (۱۵۸۸ ـ ۱۶۷۹)

ریاضی دان،

دولت ـ تئوریسن

 فیلسوف انگلیسی در عصر جدید آغازین

کتاب معروف او «هیولا» نام دارد.

 

۱

·    حتی هوبس می نویسد:

 

الف

·    «حکمت حقیقی اکنون، به معنی شناخت حقیقت در همه چیزها ست.

 

ب

·    حکمت حقیقی از یادآوری چیزها سرچشمه می گیرد.

·     از یادآوری چیزهائی که با عناوین معین و ثابت به خاطر می آیند.

 

پ

·    حکمت حقیقی کار روح سلحشور و غلیان ناگهانی نیست.

 

ت

·    حکمت حقیقی کار خرد راستین است، کار فلسفه است.»

 

۲

·    و دیدرو می گوید:

 

الف

·    «خرد برای فلسفه، همان معنی را دارد که رحمت الهی برای مؤمنان.

 

ب

·    رحمت الهی مؤمنان را به اعمال خیر سوق می دهد و خرد فلاسفه را.»

 

۳

·    فلسفه کلاسیک بورژوائی هویت خود را در خرد می جوید.

 

۴

·    برای فلسفه کلاسیک بورژوائی خرد و فلسفه یکی است.

 

۵

·    اما جالب این است، که فلسفه کلاسیک بورژوائی به ندرت  تعریف روشن و جامعی از مفهوم خرد ارائه می دهد.

·     اگرچه در تمام اقدامات خود، خرد را پیش شرط قرار می دهد.

 

۶

·    در کلیه سیستم های فلسفه کلاسیک بورژوائی ـ بدون استثنا ـ از خرد سخن می رود، ولی به زحمت می توان در آنها تعریف انتقادی واقعی از مفهوم خرد پیدا کرد.

 

۷


 ایمانوئل کانت

 (۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)

برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان

اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض»

 نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.

کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:

اتیک (نقد خرد عملی)

استه تیک (نقد قوه قضاوت)

مذهبفلسفه

حقوققلسفه

تاریخفلسفه


·    حتی در آثار کانت، به تعریف جامعی از خرد بر خورد نمی کنیم.

 

۸

·    ما نباید فریب تلاش واره های متنوع فلسفه کلاسیک بورژوائی در تعریف خرد را بخوریم.

 

۹

·    این تعاریف تنها تفکر انتقادی و گاهی عمل انتقادی ـ به طور کلی ـ را در مد نظر دارند، که در زر ورق خرد پیچیده و تحویل مردم داده می شود.

·    و لذا می توان از «ایمان عقلی» فلسفه کلاسیک بورژوائی سخن گفت.

 

۱۰

·    این امر اما به هیچ وجه تصادفی نیست.

 

۱۱

·    چون منظور فلسفه کلاسیک بورژوائی از خرد، از حد تفکر انتقادی صرف و عمل مربوطه فراتر می رود.

 

۱۲

·    منظور فلسفه کلاسیک بورژوائی از خرد، قبل از همه، از حد منطق و تئوری شناخت فراتر می رود.

 

·    مراجعه کنید به منطق، تئوری شناخت

 

منطق

 

۱

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/15521

 

۲

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/15524

 

پایان

 

 

تئوری شناخت (نظریه معرفت)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/13801

 

ادامه دارد.

درنگی در مکررات مکرمات (۱۰۱)

 

درنگی

از 

میم حجری 
 

اهل جهان بگویید:

ما عن گلاب کردیم، تا عن گلاب، ما را؟


جنگ
برای حاکمیت طبقاتی مبتنی بر استثمار و طبقات حاکمه استثمارگر
حکم نوشدارو دارد.
 
جنگ
حاکمیت طبقاتی مبتنی بر استثمار و طبقات حاکمه استثمارگر
 را 
از مرگ حتمی نجات می دهد.
 
چگونه؟
 
برای دادن جواب به این پرسش
باید عالی ترین دیالک تیک ماتریالیسم تاریخی را شناخت:
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را.
 
دلیل اصلی انقلابات اجتماعی در همین دیالک تیک است:
مناسبات تولیدی ثابت (به مثابه فرم) روزی برای نیروهای مولده رشدیابنده (به مثابه محتوا) تنگ می شود و جامعه را بحران فرامی گیرد.
 
همانطور که کفش به پای کودک رشد یابنده تنگ می شود و کلافه اش می کند و به جنونش می کشد.

جنگ
رشد نیرورهای مولده را متوقف می سازد
میلیونها کارگر و دهقان و پیشه ور و روشنفکر (نیروی مولده جاندار) کشته می شوند و در بدر می شود.
 
کارخانجات و دانشگاه ها و مراکز علمی و فنی و فرهنگی و مراتع و مزارع و ... (نیروهای مولده جامد)
با خاک یکسان می گردد
و
تنگی مناسبات تولیدی از بین می رود و بحران برای مدتی خاتمه می یابد. 
 
انقلاب اجتماعی
به تعویق می افتد.
 
پایان

۱۴۰۳ آذر ۲۶, دوشنبه

درنگی در مکررات مکرمات (۱۰۰)


درنگی

از 

میم حجری

 اگر کتاب به دست بگیری، ناگزیر اسلحه‌ات را بر زمین خواهی گذاشت!
چنانچه علم و دانش را گزینه کنید ، نزاع ، جهل وخرافات را زمین خواهید گذاشت!
خروس


طرز تفکر خروس شبیه طرز تفکر آخوندها ست:
ایدئآلیستی است
پا در هوا ست.
 
خروس مثل آخوندها
همه چیز را وارونه و پادرهوا می بیند.
 
خروس نمی داند
که
اسلحه
قبل از اینکه
عملا
تهیه و تولید شود و به کار گرفته شود،
به صورت اندیشه در ذهن بشر تهیه و تولید می شود و به کار گرفته می شود.
 
عمله و بنا
قبل از بنای خانه
مدل فکری خانه را در ذهن خود می سازند
بعد
به مدد مصالح ساختمانی و قوای عضلانی
به اندیشه و مدل فکری خانه
جامه مادی و فیزیکی می پوشانند
و
خانه ای شبیه خانه فکری تشکیل می یابد.
 
ما با دیالک تیک علم و عمل سر و کار داریم:
نه بدون عمل
علم تشکیل می یابد و نه بدون علم
عمل صورت می گیرد

 

پایان

درنگی در غزلی از خواجه شیراز (۲ )

درنگی

از 

میم حجری

 
حافظ
دوش دیدم که ملایک دَرِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند
.


معنی تحت اللفظی:

دیشب در خواب دیدم که فرشتگان ذر میخانه را زدند و وارد شدند و گل آدم را تهیه کردند و از آن پیمانه ساختند.

 

در این بیت غزل خواجه،

روایت قرآنی از تهیه گل و تشکیل تندیس حوا و آدم توسط جبرئیل (ملک مقرب الهی)

مبنا قرار داده می شود.

در خواب خواجه

ملائکه همان کار جبرئیل را تکرار می کنند.

با این تفاوت که به عوض تشکیل تندیسی، پیماته می سازند.

 

این بدان معنی است که در قاموس خواجه گل بشر و پیمانه یکی است.

منظور خواجه از گل، سرشت و طینت و نهاد است که از مفاهیم مهم در ادبیات خواجه اند.
سرشت و طینت و نهاد و ذات و بود و خمیر و خمیرمایه و غیره 

فرم هایی از بسط و تعمیم مفهوم فلسفی  ماهیت است.

سرشت و طینت و نهاد و غیره  

ترجمه مفهوم فلسفی (Wesen) ماهیت و یا ذات است

 که ضد دیالک تیکی پدیده و یا نمود و ظاهر است.


دیالک تیک پدیده و ماهیت
به قول سعدی دیالک تیک نمود و بود.

از دید خواجه

ماهیت کالبد بشر و پیمانه یکی است.

نمی توان به خواجه حق نداد.

ماهیت اندام بشر و اشیاء مادی است.

همه چیزهای مادی

متشکل از اتم های شیمیایی اند.

کالبد و پیمانه اما فرم هایی از بسط و تعمیم مفهوم فلسفی فرم و نمود اند.

می توان گفت 

که خواجه، دیالک تیک فرم و محتوا و دیالک تیک پدیده و ماهیت و دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی

را

به شکل دوئالیسم پیمانه و می و به شکل دوئالیسم روح و تن بسط و تعمیم می دهد.

می در پیمانه

 در قاموس خواجه

شبیه روح در بدن است.


فرق و تفاوت و تضاد بشر با جمادات و نباتات و جانوران
نیمه طبیعنی ـ نیمه جامعتی بودن بشر و طبیعتی بودن جمادات و نباتات و جانوران است.


ماهیت بشر را کار برای تهیه و تولید مایحتاج حیاتی تشکیل می دهد.
حسن بی همتای کار این است که همیشه دیالک تیکی از کار مادی (فیزیکی) و کار فکری است.
بشر
تفکر را مدیون کار است.
اگر نیاکان ما مجبور به کار نمی شدند
ما حیوان می ماندیم

 ادامه دارد.

درنگی در مکررات مکرمات (۹۹)

Ist möglicherweise ein Bild von Golfplatz
 

درنگی

از 

میم حجری

 
سرو ابرکوه ، شهری است در مسیر اتوبان یزد به شیراز - استان یزد
الکساندر روف دانشمند روسی سن سرو را ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ سال تخمین زده است ، این سرو دومین درخت کهنسال جهان می باشد.
متن از ارامنه


ارامنه عزیزم
بگو تا خون بریزم.
 
سرو که شهر نمی شود.
سرو درخت است و نه شهر.
 
سرو در اتیک (اخلاق) و ادبیات طبقات اجتماعی برده دار و فئودال و روحانی (ال عبا)
سمبل بی ثمری و لذا آزادگی است.
 
هر چه انگلتر
به همان اندازه
آزاده تر.

ضمنا
سن و سال عتیقه جات را
علما
حدس نمی زنند.
با متد دیرآشنای شیمیایی به طور دقیق و علمی تعیین می کنند.
 
به اسکندر روس هم بگو بداند و رستگار شود.
 
پایان

خود آموز خود اندیشی (۱۱۲۶)


شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پنجم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص  ۸۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

 

سعدی اصولا به اوتوماتیسمی در دیالک تیک روی و خوی باور دارد:

 

چون می روشن در آبگینه صافی

خوی جمیل تو از جمال روی تو پیدا

معنی تحت اللفظی:

همانطور که صافی می در جام صاف معلوم می شود، خوی زیبای تو هم از روی زیبای تو آشکار می گردد.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک فرم و محتوا

را

به شکل دیالک تیک آبگینه و می و دیالک تیک روی و خوی بسط و تعمیم می دهد و جمال روی و جمال (کمال) خوی را لازم و ملزوم یکدیگر می داند.

 

عروس جوان ناراضی از داماد

 باید بر طبق این دیالک تیک سعدی، شوهری زشت و کریه المنظر داشته باشد.

 

چون در قاموس سعدی،  فقط مرد زشت روی می تواند زشت خوی و نامهربان و زن ستیز باشد.

 

سعدی اگر در قرن بیستم جمال روی دختران و پسران خود فروش «پلی بوی و پلی میت» هالیوود و هزاران کنسرن مشابه را می دید، تصور می کرد که خوش اخلاق ترین و با سیرت ترین انسانها را دیده است.

 

بدین طریق بی سیرت ترین «قحبه ها» به مظاهر اتیک و اخلاق سعدی بدل می شدند.

 

اما سعدی به علت وابستگی طبقاتی اش نمی تواند، به احکام و تئوری های خود وفادار بماند.

 

تئوری باید تابع منافع طبقه حاکمه باشد و از این رو ست که صورت زیبا فقط در مورد نمایندگان طبقه حاکمه نشاندهنده سیرت زیبا ست.

 

اگر احیانا یکی از نمایندگان طبقات تحت ستم،

 صورت زیبا و یا یکی از اشراف بنده دار، فئودال و دربار صورتی کریه داشته باشد،

سعدی با تمام تسلیحات دیالک تیکی خود وارد میدان می شود،  

 دیالک تیک صورت و سیرت را به ضرب شمشیری از هم می گسلد و قلدرمآبانه اعلام می کند که «صورت زیبای ظاهر هیچ نیست» و از تعیین کننده بودن بحق سیرت دم می زند:

 

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست

ای برادر، سیرت زیبا بیار

 

ادامه دارد.