۱۳۹۴ شهریور ۹, دوشنبه

سیری در سخنان گوهر مراد (9)


مصاحبه ی ضیاء صدقی با
غلامحسین ساعدی
 (فروردین 1363) 
تحلیلی از
یدالله سلطانپور

بیوگرافی
ادامه

آن موقع اینطوری بود،
فرقه دموکرات اصلاً هیچ میانه ای با جریاناتی که در داخل چیز بود.
تقریباً همان خط حزب توده را می رفت.

·        اگر گوهر مراد، به هنگام مصاحبه با ضیاء صدفی، هوش و حواسی می داشت، می شد مکاتباتی را که میان پیشه وری و سران جنبش های اجتماعی در سایر واحدهای ملی صورت گرفته اند، نشانش داد و ثابت کرد که بر خلاف تصورات او، «فرقه دموکرات آذربایجان با جریانات داخل چیز»، میانه داشته است، آنهم چه میانه ای.
·        فرقه دموکرات آذربایجان در ایران همان فونکسیون انقلابی را آماج خود قرار داده بود که انقلاب اکتبر در جهان.
·        آذربایجان می بایستی کانون روشنگری در سراسر کشور گردد و فونکسیون سرمشق برای رهایش اجتماعی داشته باشد.
·        ایده اصلی پیشه وری همین بوده است و در مکاتبات او نیز بکرات انعکاس یافته است.

1

تقریباً همان خط حزب توده را می رفت.

·        تاریخ حقیقی فرقه دموکرات آذربایجان هنوز تحریر نیافته است.
·        خلاصه کردن فرقه دموکرات آذربایجان در حل مسئله ملی، اگر به دلیل خریت نباشد، به دلیل خیانت به منافع ملی است.
·        جنبش انقلابی تحت رهبری فرقه دموکرات آذربایجان، قبل از همه، محتوای ضد فئودالی داشته است.
·        توده های مولد و زحمتکش تحت هدایت فرقه دموکرات آذربایجان می بایستی وظایف بورژوائی انقلاب اجتماعی را بدوش کشند و جامعه را از شر فئودالیسم و دیگر بقایای نکبت بار فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ماقبل سرمایه داری آزاد سازند.

2

تقریباً همان خط حزب توده را می رفت.

·        فهم و فراست سران فرقه دموکرات آذربایجان ستایش انگیز بوده است.
·        اگر جنبش دموکراتیک مردم آذربایجان را با جنبش های دیگر در دیگر واحدهای ملی و قومی ایران مقایسه کنیم، به تفاوت و حتی تضاد ایده ئولوژیکی آنها پی می بریم.
·        هسته مرکزی رهبری جنبش دموکراتیک آذربایجان، به تسلیحات ایده ئولوژیکی مارکسیستی ـ لنینیستی مسلح بوده است.
·        فرقه دموکرات آذربایجان تجارب دیگر کشورهای عقب مانده را در مسیر حرکت به سوی پیشرفت و رهایش از شر فئودالیسم مورد استفاده قرار می داد و از هر گونه شتابزدگی و آوانتوریسم پرهیز می ورزید.
·        گوهر مراد احتمالا در سطح آگاهی همان ایام نوجوانی درجا زده است و به همین دلیل قادر به درک کیفیت بلحاظ نظری و عملی و شخصیتی متعالی رهبری فرقه دموکرات آذربایجان نبوده است.

3
تقریباً همان خط حزب توده را می رفت.

·        گوهر مراد حتی از تاریخ جنبش انقلابی ایران بی خبر مانده است.
·        حزب توده با قبضه قدرت از سوی فرقه دموکرات آذربایجان غافلگیر شده بود و در آغاز اصلا و ابدا موافق اعلام خود مختاری در آذربایجان نبود.
·        واحد حزب توده در آذربایجان ـ به روایاتی ـ مستقلا به وحدت عمل با فرقه دموکرات آذربایجان رسیده بود و حزب توده را در مقابل عملی انجام یافته قرار داده بود.
·        کدام «تقریبا همان خط حزب توده»؟

4
تقریباً همان خط حزب توده را می رفت.

·        انسجام و خلوص طبقاتی رهبری فرقه دموکرات آذربایجان احتمالا بمراتب بهتر از انسجام طبقاتی رهبری قروقاطی حزب توده بوده است.
·        در رهبری فرقه دموکرات آذربایجان، از زباله هائی شبیه خلیل ملکی و جلال آل احمد و غیره خبری نبود.
·        حزب توده تحت فشار توده های انقلابی حزب بویژه در آذربایجان، به همکاری با فرقه دموکرات آذربایجان می پردازد و پس از سرکوب فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده به وحدت تشکیلاتی می رسد.
·        گوهر مراد نه فرقه دموکرات آذربایجان را می شناسد و نه حزب توده را.
·        پریشان اندیشی گوهر مراد را نمی توان متوجه نشد.
·        بیچاره، ملتی که سطح دانش روشنفکرانش پایین تر از سطح فکری عوام الناس بی سواد است.

5
سؤال:
  پس شما قبل از 28 مرداد به همین علت زندانی شدید؟

·        چه سؤال عجیب و غریبی از ضیاء صدفی!
·        ضیاء صدفی پریشان اندیش تر از گوهر مراد است.
·        این سؤال ضیاء صدفی در رابطه معنوی ـ منطقی با جواب سابق گوهر مراد، بدان معنی است که گوهر مراد به دلیل اینکه «فرقه دموکرات اصلاً هیچ میانه ای با جریاناتی که در داخل چیز بود»، نداشت و  «تقریباً همان خط حزب توده را می رفت»، توسط دولت مصدق بازداشت و زندانی شده است.
·        شنیدنی تر و خواندنی تر از سؤال صدفی، جواب گوهر مراد است:

6
تقریباً می شود گفت که علتش فقط مسئله ی روزنامه نبود.

·        هم پریشان اندیشی گوهر مراد و هم نیت او در جهت تطهیر دولت مصدق، از همین جمله تق و لق مبتنی بر «تقرب و تقریب» آشکار می گردد:
·        علت بازداشت و زندانی کردن او توسط دولت مصدق «تقریبا» به دلیل تعلق او به فرقه دموکرات آذربایجان نبوده است.
·        پس چه بوده است؟

7
آن موقع خیلی شل و ول بود مثلاً رکن دو بود و شهربانی بود.
وقتی یک نفر را می گرفتند می بردند دو سه تا سیلی می زدند
و اندکی که
بنشین سر جایت پسر،
برو درست را بخوان
شاگرد خوبی باش،
چه کار به این کارها داری،
آینده ات را خراب نکن.

·        گوهر مراد اکنون از موضوع بکلی خارج می شود.
·        به جای جواب دادن به سؤال صدفی، پرت و پلا سرهم بندی می کند تا با مقایسه سازمان سرکوب مصدق با ساواک شاه، دولت مصدق را به آب زمزم بشوید.
·        نویسنده طراز اول کشور، ظاهرا قادر به کشف دلیل تفاوت میان سازمان سرکوب دولت مصدق با ساواک شاه نیست.
·        گوهر مراد بسان عوام الناس در سطح چیزها و پدیده ها پرسه می زند و قادر به دست بردن به ریشه قضایا نیست.

8
گوش آدم را می گرفتند و می کشیدند و می بردند آن تو
و بعد هم در زندان را باز می کردند و با تیپا می انداختند بیرون
که برو بازی ات را بکن.

·        بالاخره چی، جناب گوهر مراد؟
·        زندانی ات کرده بودند و یا فقط بازداشتت کرده بودند و بعد به تیپائی بیرونت انداخته بودند؟
·        اگر با این حواس پرتی ادامه دهی، ضیاء صدفی را هم حتی گیج و سردرگم خواهی ساخت.

9
آره، ولی درست بعد از آنکه ساواک واقعاً پایه گرفت
و محکم شد و اینها
دیگر قضایا سخت تر شد.

·        این جواب سؤال ضیاء صدفی که نیست.
·        ساواک چه ربطی به سازمان سرکوب دولت مصدق دارد؟
·        ساواک سازمان انقلاب ضد فئودالی سفید است.

10
اوایل ساواک در این قضایا کاره ای نبود، می خواست شکل بگیرد.
یک موجود آمورفی بود عین یک ژله افتاده بود توی مملکت
نمی دانست مثلاً چکار بکند.

·        گوهر مراد واقعا بی خبر از خدا و خرما ست و خیال می کند که در زمان مصدق، ساواک وجود داشته است.

11
حالا کارشناس داشتند نداشتند، که حتماً داشتند،
آن خرپاهای ساختمان وحشت دقیقاً ریخته نشده بود
و یواش یواش خوب ریخته شد.
مثلاً تا نزدیک 1340 و اینها آدم همچین وحشتی از ساواک نداشت،
بعد از آن دیگر شمشیر را تیز کردند
و موجوداتی تربیت کردند که به آنجا رسید.

·        اکنون مسئله حتی از زبان گوهر مراد حواس پرت، تبیین می یابد.
·        ساواک برای انجام انقلاب بورژوائی سفید تشکیل می شود.
·        ساواک سازمان سرکوب اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی است.

·        هر انقلابی در هر جای جهان به چنین سازمانی نیاز دارد.
·        انقلابات بورژوائی و حتی پرولتری به سازمان امنیت و سرکوب نیاز داشته اند و خواهند داشت.
·        دیکتاتوری شاه پس از انقلاب سفید ماهیتا دیکتاتوری انقلابی ـ بورژوائی ـ ضد فئودالی ـ ضد روحانی است.
·        شاه پس از انقلاب ضد فئودالی سفید، فقط بظاهر همان شاه سابق است.

·        شاه در زمان مصدق یکی از اعضای متعلق به اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی بوده است.

·        شاه در زمان مصدق فرقی با کاشانی و خمینی و غیره نداشته است.

·        شاه پس از انقلاب سفید، اما بورژوا ست.
·        فئودال بورژوا شده است.
·        نماینده بورژوازی مدرن است.
·        شاه و دربار در مقایسه با اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی بازار و سنتی، انقلابی اند.
·        مترقی ترند.
·        ساواک سازمان سرکوب بورژوازی مدرن است.
·        سازمان انقلاب ضد فئودالی سفید است.
·        ساواک اصلا قابل مقایسه با رکن فلان و بهمان نیست.

ادامه دارد.

دئیسم (2)


 پروفسور دکتر مارتین فونتیوس
برگردان شین میم شین
  
بخش دوم
مشخصات اصلی دئیسم

·        مشخصات اصلی دئیسم به شرح زیرند:

الف
·        مفهوم مذهب طبیعی

ب
·        جهانتصویر مکانیستی و سنسوئالیستی (مبتنی بر حسگرائی)

ت
·        ایده مسیحیت آغازین و شناخت تاریخی.

مشخصه اول دئیسم
مفهوم مذهب طبیعی

·        دئیسم به کمک مفهوم مذهب طبیعی، بمثابه مفهوم مرکزی خویش با تعالیم کلیسا رابطه برقرار می کند.
·        در تعالیم کلیسا که هم عقل و هم مذهب طبیعی بطور رادیکال تابع معجزه ی وحی محسوب می شوند.

1
·        مذهب طبیعی آغازین بنا بر سنت تاریخ دگم ها، با ارتکاب معصیت از سوی آدم و حوا و به سبب گناهکاری مادر زاد ناشی از آن نابود می گردد.

2
·        با ابلاغ مجدد قانون طبیعی الهی در تورات، مه آلودگی عقل انسانی اما بکلی از میان برداشته نمی شود.

3
·        ابلاغ انجیل ـ بعدها ـ قانون اخلاقی مسیحی را اعلام می کند، قانونی که در عشق مطلق به خدا راه نجات را نشان می دهد.

4
·        از این پیشتاریخ می توان دریافت که چرا ایده مذهب طبیعی نخست از سوی طرفداران کلیسا به خدمت گرفته می شود و چرا این ایده می تواند جنگ افزاری بهتر از تسلیحات ارسطوئی ـ اسکولاستیکی در اختیار آنان قرار دهد.

5
·        اندیشه وحی آغازین امکان رهائی از شر دشواری هائی را فراهم می آورد که تقویم انجیلی پس از کشف فرهنگ های متعالی آسیائی دچارش شده بود.

6
·        زیرا کشف فرهنگ های متعالی آسیائی افق تاریخی را طویلتر از آنچه که در انجیل آمده بود، جلوه گر می سازد.

7
·        بورژوازی در حال توسعه هرچه بیشتر جهانتصویر فئودالی را متزلزل می سازد و از حقوق طبیعی مسیحی، با حذف عناصر استوئیستی از آن، حقوق طبیعی مدرن روشنگری را پدید می آورد، به همان میزان نیز معنی مفهوم «مذهب طبیعی» تغییر می یابد.

8
·        بدین طریق عوامفریبی مسیحیت بی اعتبار می شود و عقل بشری حق بجانب بودن خود را آشکار می سازد و تنها آنچه که این عقل ببرکت حقیقت درونی توصیه می کند و با محتوای اخلاقی اش برای جامعه مفید واقع می شود، اکنون نام «مذهب طبیعی» به خود می گیرد.

9
·        عدالت و عقلانیت (راسیونالیته)، بمثابه مطالباتی که از قانون طبیعی کلی نشئت می گیرند، نه با لعن و تکفیر آنتیکی سازگاری دارند و نه با یاوه های ایراسیونالیستی (خردستیز)  کلیسائی از قبیل معصیت حوا و آدم و نجات و غیره.

10
·        محرکه های اجتماعی این روند ایدئولوژیکی واضح و روشن اند:
·        تضاد میان غریزه و عقل باید با نفی طبیعت فاسد انسانی ـ که مورد ادعای مسیحیت بوده ـ حل شود و انسان به صلح با خویشتن خویش نایل آید.

11
·        چنین مفهوم تعمیمگر دین و یا مذهب به دو پیش شرط نیاز داشت:

الف
·        پیش شرط اول عبارت بود از اینکه به جای برخورد دگماتیکی به مذهب، برخورد پسیکولوژیکی (مبتنی بر روانشناسی)  اعتبار عام کسب کند و بدین طریق ایمان به معنی یک شیوه رفتار روحی و دین و یا مذهب بمثابه تدین فهمیده شود.

ب
·        پیش شرط دوم عبارت از این بود که نطفه های هومانیستی هر  میتولوژی (اسطوره شناسی)  مقایسه گر چندان رشد یافته باشند که امکان مقایسه تاریخ مذاهب با یکدیگر فراهم آید.

12
·        وسیعتر شدن میدان دید تاریخی ببرکت توسعه کلنیالیسم (استعمار)  و مبلغان (میسونرهای) مذهبی به این امر کمک می کند.

13
·        پیوند این متد پسیکولوژیکی و تاریخی تحقیق، امکان درک مذهب طبیعی را بمثابه مفهوم ماهیت عام دین و یا مذهب فراهم می آورد.

14
·        با این مفهوم عام که هنوز حاوی ایمان به خدا، سجایای اخلاقی و فنا ناپذیری بود، معیاری بدست می آید که قضاوت در باره دین و یا مذهب مثبت را امکان پذیر می سازد.

ادامه دارد.