تحلیلی
از
شین میم شین
همانطور که ذکرش گذشت،
اشراف برده دار و فئودال و بورژوازی امپریالیستی و انگل های فاشیستی، فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی و ایده ئولوگ های آنان
نیز به حیات انگلی خود به انحای متنوع زیر چه بسا به طور موقتی و لحظه ای «معنا» می دهند:
۱
از طریق افراط در لهو و لعب و لاابالیگری و بی بندوباری
۲
از طریق رهزنی، قتل و غارت همنوعان، استثمار، استعمار، جنگ افروزی، اشغال خاک کشورها و غصب وسایل تولید جامد و جاندار و دارایی زیر زمینی، رو زمینی و دریایی آنها.
در این طریق معنا بخشی کذایی به زندگی انگلی
دیالک تیک انتحار اکتیو (دیالک تیک جهاد و شهادت) انعکاس می یابد.
مثال:
دار و دسته حضرت محمد با رهزنی کاروان ها شروع به معنابخشی به زندگی بی معنای خود می کنند.
در روند رهزنی هم می کشند و هم کشته می شوند:
دیالک تیک کشتن و کشته شدن.
پس از بعثت و ادعای پیامبری
رهزنی سابق جای خود را به جهاد فی السبیل الله یعنی به دیالک تیک جهاد و شهادت می دهد.
یعنی
دیالک تیک انتحار اکتیو توسعه می یابد و تکمیل می شود و ضمنا به عنوان فرمان الهی جا زده می شود.
زادگاه مفاهیم شجاعت، شهامت، شهادت، قساوت، رشادت و غیره
همینجا ست.
اگر کسی پداگوژی (فوت و فن تربیت، آموزش و پرورش) اشراف برده دار و فئودال و سرمایه دار را مورد بررسی قرار دهد،
متوجه می شود که اعضای طبقات اجتماعی برده دار و فئودال و سرمایه دار
از سنین کودکی تربیت فیزیکی و فکری و عقیدتی و ایده ئولوژیکی و نظامی می شوند.
مراجعه کنید
به
«جنگ و صلح» اثر لئو تولستوی.
تحقیر حیات و تجلیل ممات
در تحلیل نهایی
در خدمت تلاش طبقات اجتماعی انگل برای معاش است.
یعنی
حاوی علل و دلایل مادی و معیشتی است.
آنچه که جامه ایده ئولوژیکی (تئوریکی و تئولوژیکی (فقهی، شریعتی، عقیدتی) و میتولوژیکی (اساطیری) و غیره) به خود می گیرد،
چیزی جز انعکاس تلاش مادی ـ معیشتی طبقات اجتماعی انگل نیست.
می توان گفت:
تحقیر حیات و تجلیل ممات
هم
علل و دلایل اوبژکتیو (عینی)، یعنی طبقاتی ـ انگلی دارد
و
هم
علل و دلایل سوبژکتیو (مادی ـ معیشتی ـ طبقاتی ـ انگلی).
یعنی
هم فرمی از تلاش برای غلبه بر پوچی حیات و معنابخشی کذایی به آن است
و
هم فرمی از تلاش برای معاش (غارت ثروت همنوعان و رسیدن به ثروت و لذت بی حد و حصر) است.
آنچه که تحت عنوان غزوه و جنگ صلیبی و جهاد در راه عقیده به خورد خلایق داده می شود،
دیالک تیکی از منافع اوبژکتیو و سوبژکتیو است.
تحقیر کنندگان قاطع و پیگیر حیات در حرف،
مکندگان سیری ناپذیر شیره همین حیات منفور تا آخرین جرعه در عمل
نمودار می گردند.
همین فاشیست ها و فوندامنتالیست ها
عاملین نمونه وار این دیالک تیک تئوری و پراتیک (حرف و عمل) اند.
کسانی که خلایق را از لذات دنیوی بیزار و به لذت اخروی امیدوار می سازند،
رس حیات را بی شرمانه می کشند.
ادامه دارد.