۱۴۰۰ دی ۱۰, جمعه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۱)

هانی شافت

رزمنده آنتی فاشیست شهید از هلند

 

میم حجری

 

۷۸۰

۱۲ هزار تا ۲۵ هزار تومان هزینه یک شب بی‌آرتی خوابی در تهران است.

بسیاری به جای اجاره خانه اینجا می‌خوابند.

البته بی‌آرتی خوابی چندان هم راحت نیست،

حداقل تا صبح باید پنج بار اتوبوس‌ عوض کنند و چند دقیقه بین هر بار

پیاده و سوار شدن سرما را تحمل کنند.

طویله بی طبقه توحیدی

که

وعده داده بودید

همین است.

همه با هم برابرند از ولایتی قصر خواب تا بینوایان بی آرتی خواب

 

۷۸۱

تمام جهان بدانند وحشی‌گری برای استبداد ضروری است و انسانیت ناممکن. 
رابطه‌ی وحشیانه را تنها می‌توان با وحشی‌گری حفظ کرد.


مارکس


ترجمه قنبر



 

ترجمه معیوبی است.


مراجعه کنید به 
زندگی مارکس و انگلس 
در وال ما



منظور مارکس از استبداد چیست؟


رابطه


نه رابطه


بلکه


مناسبات جامعتی است


مناسبات تولیدی است


مناسبات مالکیتی است.


آثار علمی را هر کس نمی تواند درست و دقیق ترجمه کند

.

 

۷۸۲
و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ‚ خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید
و من به جفت گیری گلها می اندیشم
به غنچه هایی با ساق های لاغر کم خون
و این زمان خسته ی مسلول
و مردی از کنار درختان خیس میگذرد
مردی که رشته های آبی رگهایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند
و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را
تکرار می کنند
ــ سلام
ــ سلام
و من به جفت گیری گلها می اندیشم
در آستانه ی فصلی سرد
در محفل عزای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونه میشود به آن کسی که میرود این سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست داد
چگونه میشود به مرد گفت که او زنده نیست او هیچوقت زنده نبوده ست
در کوچه باد می آید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغ های پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
آنها تمام ساده لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه ها بردند
و کنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقص بر خواهد خاست
و گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیر پا لگد خواهد کرد ؟
ای یار ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند...

 

۷۸۳
تعریف ملت
چیست؟
  امت جمکران
هرگز هوشمند و هوشیار نبوده اند.
 به همین دلیل شاعری سروده است:
کودنستان شده عیران خدا را مددی.
نمونه اش خودتی

که
 عاجز از تمیز چارق از چکمه و پوتین از نعلینی.
 اکابر هم که نمی روی تا باسواد شوی و آبروی جمکران و جمکرانی نبری

 

۷۸۴
میدونی بعضی وقتا از چی میترسم؟

از دوستم،

که همیشه جلوی من از داداشایِ دوست پسرم بد میگه

میگه اونا به زناشون خیانت میکنن و فلان،

یعنی همه ی خانواده عین هم میشن؟

یه چیزی میگید که این اضطراب دست از سرم برداره؟!
 
زندگی مشترک با کسی
در هر زمینه ای
یا
باید مبتنی بر اعتماد متقابل باشد
و
یا
ول معطل است
و
به هر تلنگری
فرو می پاشد.
همانقدر می توان به حریف اعتماد داشت که حریف می تواند به تواعتماد داشته باشد.
این بدان معنی است

که
آدم
آدم است
و

در منجلاب نیازهای متنوع به سر می برد.
زن و مرد هم ندارد.
گسست روابط از هر نوع
ضمنا
فاجعه
نیست.
فقط باید مواظب بود که فاجعه نگردد.
خیلی ها
برای تحکیم رابطه
مثلا
بچه می آورند
که
پس از گسست
گوژ بالا گوژ می شوند
و
به فاجعه می انجامند.

 

۷۸۵
پروین اعتصامی
سیر، یک روز طعنه زد به پیاز
که تو مسکین چقدر بد بوئی

گفت:
از عیب خویش بی‌خبری
زان ره از خلق، عیب میجوئی


پیاز گفت:
از بوی بدتر خود خبر نداری
به همین دلیل متوجه عیب من می شوی.
انتقاد از همنوع
هزاران دلیل دارد.
ولی پیش شرطش انتقاد پیشایپش از خویشتن خویش است.

 

۷۸۶
پروین اعتصامی
گفتن از زشتروئی دگران
نشود باعث نکوروئی

آره.
ولی
هدف از افشای زشترویی دیگران
حتما نباید اثبات نکو رویی منتقد باشد.
انتقاد قبل از هر چیزی
نشانه فهم و فراست منتقد است.
ضمنا به معنی وقوف منتقد به معایب مربوطه در خویشتن و رفع آنهاست.

۷۸۷
پروین اعتصامی
تو گمان میکنی که شاخ گلی
به صف سرو و لاله میروئی
یا که همبوی مشک تاتاری
یا ز ازهار باغ مینوئی

خویشتن، بی سبب بزرگ مکن
تو هم از ساکنان این کوئی

ره ما، گر کج است و ناهموار
تو خود، این ره چگونه میپوئی؟

پروین به همنوع منتقد پوزه بند می زند.
با این ادعا که او هم بی عیب نیست.

 

۷۸۸
در خود، آن به که نیکتر نگری
اول، آن به که عیب خود گوئی

ما زبونیم و شوخ جامه و پست
تو چرا شوخ تن نمیشوئی
پروین اعتصامی

پروین خودش از شعرای منتقد اجتماعی بند تنبانی است.
ولی فردی مذهبی است.
به همین دلیل کوته بین است.
منتقد

هرکس هم که باشد
انتقادش

به نفع ما ست
کیفیت منتقد تعیین کننده نیست

 

۷۸۹
کودکان ۱۰ ساله را زنانی بالغ و آماده ازدواج فرض می کنند!
مجد

طبقه حاکمه جمکران
برای حفظ عفت عمومی جامعه
راه حلی جز ازدواج و تشکیل خانواده ندارد.
تشکیل خانواده
به عنوان راه حل اصلی
هرچه زودتر
بهتر
تلقی می شود.
البته
غافل است از اینکه
ازدواج های تحمیلی
یکی از منابع فساد است
و
ضد اجتماعی و ضد انسانی و ضد اخلاقی است

 

۷۹۰
کامیار فکور:

«امروز رفتم اجرای احکام اوین و متوجه شدم ۱۵ میلیون تومان جریمه‌ای که در حکمم بوده تعلیقی نیست.

خیلی جالب است، در یک تجمع که برای افزایش دستمزدی که زیر زیر زیر زیر خط فقر است

دستگیر می‌شوی و بعد می‌برند جیبت را خالی‌تر می‌کنند»



طبقه حاکمه انگل


سودایی جز تشدید استثمار و غارت و تکثیر ثروت خود ندارد.


ثروت ترامپ و قبیله اش


در مدت کوتاه ریاست جمهوری


میلیاردها دلار افزایش یافت
.

 

۷۹۱
پ کا کا سازمان انقلابی خلق کرد است و نه سازمان تروریستی.
 تروریست دار و دسته خود مش رجب عر دوغان است

 

۷۹۲
مشکل ما ایرانیا اینه که
با کسی مشکل داریم به خودش نمیگیم میریم به همه میگیم !
چرا اینگونه است؟
پروا

اینکه بد نیست.
افشای معایب همنوع
خدمت به او ست
حتی اگر حق با منتقد و مخالف او نباشد

 

۷۹۳
جلال سرفراز


حايل ميان باد و علف
انسانِ بازوانِ کامل
و منجنيق فلک در کف
انسانِ در نکِ مگسک تنها
که نارَوا
به ساية خود فرمان ايست می دهد
و پستچی به او مشکوک است
و وقت را
از مردگان کش می رود
حاشا هنوز هم
پرنده های بسياری هوای قفس بر بال می کشند
و مرزهای استثناء
هنوز منحصر به قوانين کهنه است
حالا مهندسان
بايد برای انسان المپ تازه، کمپ تازه بسازند
و واژه های تازه توان حضور داشته باشند
بانوی من !
آيا افق فواره وار نيز سرازير می شود؟
و چاههای هوايی
ميان عالم و آدم به يک نهايت نامطمئن نمی انجامند؟
نه !
من نمی انديشم
پس هستم
اما دانستنش گناه نيست
که فکرِ ميکرب
و ميکربِ فکر
هر دو کشنده است
حايل ميان باد و علف
سيگار تازه يی می پيچد انسان
پایان

 

۷۹۴
کرم در لثه
به جستجوی حیاتی است بی زاویه
و بی ابعاد
که مزمزه اش کرده یی
و دورش انداخته یی
با تفاله های واژه های کرم خورده
...
چرخی می زند در کرانه های مسدود
و نگاه های مربع
...
تو تنها چهار زاویه یی اکنون
و کرم در لثه
به جست و جوی حیاتی ست
بی زاویه
و بی ابعاد
 جلال سرفراز
از دفتر « از ریل روبرو»

 

۷۹۵

مسئله 
باید مشخصا مورد بحث قرار گیرد.


ایرانی جماعت

اصولا

صاحب نظر نیستند.


هر دمبیلی اند.


اهل تظاهر و تزویر و تخیلند و نه اهل تفکر




 

۷۹۶

کل الارض کتابخانه
حتما نباید به کتابخانه رفت.
کتاب می تواند به خانه آید.
ضمنا
از کتب و کتابخانه های دیجیتال می توان استفاده کرد.
به آسانی خوردن آب خنک
می توان کتاب سفارش داد و یا خواند.
کار فکری
بدون نیاز به معارف مربوطه دشوار است.
نیازی که سرچشمه عشق و علاقه به دانش مربوطه است

 

۷۹۷
وهم سبز
 تمام روز در ‌آیینه گریه می کردم
بهار پنجره ام را
به وهم سبز درختان سپرده بود
تنم به پیله تنهاییم نمی گنجید
و بوی تاج کاغذیم
فضای آن قلمرو بی آفتاب
را
آلوده کرده بود
نمی توانستم دیگر نمی توانستم
صدای کوچه صدای پرنده ها
صدای گم شدن توپ های ماهوتی
و هایهوی گریزان کودکان
و رقص بادکنک ها
که چون حباب های کف صابون
در انتهای ساقه ای از نخ صعود می کردند
و

باد

باد که گویی
در عمق گودترین لحظه های تیره همخوابگی نفس می زد
حصار قلعه خاموش اعتماد مرا
فشار می دادند
و از شکافهای کهنه دلم را بنام می خواندند
تمام روز نگاه من
به چشمهای زندگیم خیره گشته بود
به آن دو چشم مضطرب ترسان
که از نگاه ثابت من میگریختند
و چون دروغگویان
به انزوای بی
خطر پلکها پناه می آوردند
کدام قله ‚ کدام اوج ؟
مگر تمامی این راههای پیچاپیچ
در آن دهان سرد مکنده
به نقطه تلاقی و پایان نمی رسند ؟
به من چه دادید ای واژه های ساده فریب
و ای ریاضت اندامها و خواهشها ؟
اگر گلی به گیسوی خود می زدم
از این تقلب ‚ از این تاج
کاغذین
که بر فراز سرم بو گرفته است فریبنده تر نبود ؟
چگونه روح بیابان مرا گرفت
و سحر ماه ز ایمان گله دورم کرد
چگونه نا تمامی قلبم بزرگ شد
و هیچ نیمه ای این نیمه را تمام نکرد
چگونه ایستادم و دیدم
زمین به زیر دو پایم ز تکیه گاه تهی می شود
و گرمی تن جفتم
به انتظار پوچ تنم ره نمی برد
کدام قله کدام اوج ؟
مرا پناه دهید ای چراغ های مشوش
ای خانه های روشن شکاک
که جامه های شسته در آغوش دودهای معطر
بر بامهای آفتابیتان تاب می خورند
مرا پناه دهید ای زنان ساده کامل
که از ورای پوست سر انگشت های
نازکتان
مسیر جنبش کیف آور جنینی را
دنبال می کند
و در شکاف گریبانتان همیشه هوا
به بوی شیر تازه می آمیزد
کدام قله کدام اوج ؟
مرا پناه دهید ای اجاقهای پر آتش ای نعل های خوشبختی
و ای سرود ظرفهای مسین در سیاهکاری مطبخ
و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی
و ای جدال روز
و شب فرشها و جاروها
مرا پناه دهید ای تمام عشق های حریصی
که میل دردناک بقا بستر تصرفتان را
به آب جادو
و قطره های خون تازه می آراید
تمام روز ‚ تمام روز
رها شده ‚ رها شده چون لاشه ای بر آب
به سوی سهمناک ترین صخره پیش می رفتم
به سوی ژرف ترین
غارهای دریایی
و گوشتخوارترین ماهیان
و مهره های نازک پشتم
از حس مرگ تیر کشیدند
نمی توانستم ‚ دیگر نمی توانستم
صدای پایم از انکار راه بر می خاست
و یأسم از صبوری روحم وسیعتر شده بود
و آن بهار و آن وهم سبز رنگ
که بر دریچه گذر داشت با دلم می گفت
نگاه کن
تو هیچگاه پیش نرفتی
تو فرو رفتی


وهم سبز فروغ
یکی از اشعار شاهکار این شاعر فیلسوف زحمتکشان است.
شاهکار به تمام معنی است که از خواندنش نمی توان سیر شد

 

۷۹۸
چادر
فرم پوشش است.
فرم چیزها
تعیین کننده نیست.
فرم از قبیله قابلمه است.
تعیین کننده محتوای قابلمه است.
تعیین کننده شخصیتی است که زیر چادر است.
هم
خر می تواند محجب باشد
و
هم
خردمند.
گیردادن به فرم کسب و کار خران است

 

۷۹۹
دیالک تیک الله و ابلیس
اهورا و اهریمن
از
زمین به آسمان و از واقعیت به کتب آسمانی رفته است و نه برعکس.
راستی الله و ابلیس چیستند؟

 

۸۰۰
مطالعه در خانه بهتر و راحت تر از کتابخانه است.
آزادی آدمی در خانه صد برابر کتابخانه است
مطالعه کار است
کاری که فقط فکری نیست
بلکه ضمنا فیزیکی (جسمی) است.
در کتابخانه نمی شود پس از چندی استراحت کرد
چیزی نوشید
جمعیت حواس خود را حفظ کرد

ادامه دارد.

زندگی مارکس و انگلس (۹۴)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل هفتم

در راه تشکیل حزب

عضویت در انجمن دادگران

  ۹

اولین کنگره انجمن دادگران

ادامه

 

۱۰

نمایندگان انجمن دادگران

در

کنگره

اسم جدیدی برای آن برگزیدند

و

آن

را

عاری از هر سوء تفاهمی

انجمن کمونیست ها

نامیدند.

 

«همه انسان ها برادرند!»

(شعار قدیم انجمن دادگران)

را

احتمالا

به

پیشنهاد انگلس

با فراخوان مبارزاتی «پرولتاریای همه کشورها، متحد شوید!»

جایگزین ساختند.

 

برای اولین بار در تاریخ

این فراخوان

حاکی از قانون اساسی انترناسیونالیسم پرولتری بود:

حاوی ایده همبستگی  بین المللی (انترناسیونالیستی) کارگران

بود.

حاوی ایده وحدت، یکپارچگی و برابری منافع و آماج های طبقه کارگر

در

رزم مشترک بر ضد بردگی کاپیتالیستی

بود.

 

فریدیش انگلس و ویلهلم ولف

در

بحث راجع به برنامه

به

طرز قانع کننده ای

معارف علمی نوین

را

نمایندگی می کردند.

 

نتیجه حاصله در اعلامیه کنگره،

طرح برنامه ای بود که عنوان زیر را داشت:

«طرح مرامنامه کمونیستی»

 

این طرح برنامه

توسط

  انگلس

تحریر یافته بود

و

توسط کارل شاپر و ویلهلم ولف

رئیس و دبیران کنگره

امضاء شده بود.

 

طرح برنامه انجمن کمونیست ها

حاوی روح کمونیسم علمی بود.

اما

کماکان

حاوی بقایای هنوز موجود نظرات اوتوپیکی و ایدئالیستی

بود.

 

این طرح برنامه

هم

برای مشاوره اساسی و بنیادی

به

همه اعضای انجمن

ارسال شد.

 

 

مارکس و انگلس

می توانستند

از

نتیجه کنگره

راضی باشند.

 

بدین طریق

گام مهمی در راه تشکیل حزب برداشته شده بود.

 

کنگره بعدی

می بایستی

در

اواخر ماه نوامبر سال ۱۸۴۷

در

لندن

برگزار شود.

 

در

کنگره بعدی

می بایستی

اساسنامه انجمن

و

مشاوره راجع به برنامه انجمن

به

تصویب نهایی

برسد.

 

 

مارکس و انگلس

وظیفه شخصی خود می دانستند

که

با

تبلیغ نیرومند استنباطات خود

بهترین پیش شرایط لازم

را

برای آن فراهم آورند.

 

ماه های بعد

را

می توان

ماه های به لحاظ اکتیویته، شلوغ نامید.

 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم سیاسی (ب) بورژوازی (طبقه سرمایه داران) (۲)

 Le Nain, la Réunion musicale

هیئت تحریریه کلکتیو

برگردان 

شین میم شین

 

۸

·    بورژوازی با جلوگیری از جامعتی گشتن ضرور مالکیت بر وسایل تولید به مقابله با پیشرفت می پردازد و با تمام قوا مانع گذار از کاپیتالیسم به سوسیالیسم و کمونیسم در مقیاس جهانی و در کشورهای کاپیتالیستی می شود.

 

۹

·    بورژوازی برای پیشبرد نیات ارتجاعی خود و برای حفظ نظام جامعتی مبتنی بر استثمار کهنه جان از مهلکه به در برده، از هر وسیله ای مثلا جنگ، ضد انقلاب، مانی پولاسیون فکری و غیره بهره برمی گیرد.

 

·    مراجعه کنید به جنگ، ضد انقلاب، مانی پولاسیون فکری

 

 

مانی پولاسیون

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6169

 

 

مانی پولاسیون

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/10/blog-post_715.html

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6846

 

 

۱۰

·    بورژوازی در سرمایه داری رقابت آزاد، با توسعه دادن به نیروهای مولده و با جامعتی کردن تولید، نقش مترقیانه ای بازی کرده است.

 

۱۱

·    بورژوازی بدین طریق طبقه کارگر را، یعنی قطب متضاد خود را و گورکن انقلابی نظام جامعتی مبتنی بر استثمار کاپیتالیستی را نیز توسعه داده است.

 

۱۲

·    بورژوازی در کاپیتالیسم ماقبل انحصاری در روند تولید نیز نقش مترقیانه ای بازی کرده است.

·    برای اینکه در فونکسیون خویش به مثابه طبقه استثمارگر در رهبری و سازماندهی روند تولید نیز فعال بوده است.

 

۱۳

·    در سرمایه داری انحصاری با تشکیل شرکت های سهامی، کارتل ها، سندیکاها، کنسرن ها، تراست ها و سرانجام با کردوکار اقتصادی دولت، میان مالکیت سرمایه و فونکسیون سرمایه جدایی می افتد.

 

·    مراجعه کنید به سرمایه داری انحصاری ـ دولتی

 

سرمایه داری انحصاری ـ دولتی

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6889

https://hadgarie.blogspot.com/2020/10/blog-post_556.html

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/6888

 

https://hadgarie.blogspot.com/2020/10/blog-post_778.html

 

 

۱۴

·    بخش بزرگی از بورژوازی به طبقه سهامداران (کوپن تراشان، سود سهام خوران) و سرمایه داران مالی مبدل می شود که دیگر هیچ فونکسیون تولیدی به عهده ندارد.

 

۱۵

·    این بخش از بورژوازی را بورژوازی کلان (کلان سرمایه داران) می نامند.

 

۱۶

·    رهبری تولید و استثمار را مأمورین بورژوازی به عهده می گیرند که از کارکنان متخصص موسوم به مدیران تشکیل می یابند.

 

·    مراجعه کنید به مدیریت

 

 

مدیریت

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3628

 

ادامه دارد.