۱۴۰۴ تیر ۴, چهارشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (سوره الأنعام ) (۴۲۰)

 

 ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ ۚ قَوْلُهُ الْحَقُّ ۚ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ ۚ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ﴾
[ الأنعام: ۷۳]

و اوست آنكه آسمانها و زمين را به حق بيافريد. 

و روزى كه بگويد: 

موجود شو، پس موجود مى‌شود. 

گفتار او حق است. 

و در آن روز كه در صور دميده شود فرمانروايى از آن اوست. 

داناى نهان و آشكار است و او حكيم و آگاه است.

 

 این آیه کریم 
را
نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:
 
۱

و اوست آنكه آسمانها و زمين را به حق بيافريد.

کریم 
جهان مادی را مخلوق خدا می داند.
یعنی
دیالک تیک ماده و روح 
را
وارونه می سازد.
یعنی
نقش تعیین کننده 
را
از آن روح (خدا) می داند.
یعنی
جهان بینی اش، ایدئالیستی است.

اما معلوم نیست که منظورش از «به حق» چیست.

۲

و روزى كه بگويد: 

موجود شو، پس موجود مى‌شود.


 کریم
در این آیه، 
طرز خلقت آسمان ها و زمین را توضیح می دهد:
کن، فیکون
خدا می گوید:
«خلق شو!»
و
آسمان و زمین از عدم به وجود می آید.

منشاء این ایده کریم،
همان ایده مسیح در انجیل است:
تجسم (جسمیت یابی) روح
مادیت یابی روح.
حرف خدا به مثابه روح و تبدیل حرف (روح) به ماده.
فوت کردن ملک مقرب بر مچ مریم و بسته شدن نطفه عیسی مسیح در بطن مریم.


منشاء این ایده کریم،
همان دیالک تیک ایدئالیستی (وارونه) هگل است:
استحاله روح به ماده
که
مبتنی بر ایدئالیسم عینی است.
 
محتوای این کلام کریم، 
همان محتوای دگم «نخست کلمه (لوگوس، روح) بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود.» است:
حرف خدا (کن) همان و خلقت آسمان ها و زمین (فیکون)، همان.
 
۳

گفتار او حق است.

حق در این جمله کریم، به معنی حقیقت است.
 یعنی
مبتنی بر یقین است.
یعنی تردید ناپذیر است.
 
۴

و در آن روز كه در صور دميده شود فرمانروايى از آن اوست. 

داناى نهان و آشكار است و او حكيم و آگاه است.

معنی تحت اللفظی:
روزی که میکائیل در شیپورش بدمد، 
مرده ها زنده می شوند و در صحرای محشر پیش خدا ظاهر می شوند تا کارنامه اعمال خود را ببینند و قبول و یا مردود اعلام شوند اجر و زجر به نصیب ببرند.
منظور کریم از دانایی نهان و عیان خدا و حکمت و آگاهی اش در رابطه با همین است.
 
ادامه دارد.

درنگی بر دروسی از امیر نیک آئین (۱۱)

   

 هوشنگ ناظمی
  (امیر نیک آئین)  
  
درنگی

از

شین میم شین


فصل دوم

طبیعت، جامعه، انسان


درس ۵۱

  مناسبات تولیدی
ادامه

تولید صنعتی ماشینی، این روابط بین تولید کنندگان، بین افراد اجتماع را بسیار گوناگون کرده است. 

اما از بین این تنوع و گوناگونی باید عنصر اساسی را پیدا کرد، باید به عامل ریشه ای دست یافت.

شالوده مناسبات تولیدی 

عبارت است از اشکال مالکیت. 

یعنی اینکه وسائل تولیدی در دست چه کسانی، در تعلق چه کسانی و به چه صورت است. 

به دیگر سخن

 موضع و موقعیت افراد نسبت به وسائل تولیدی نظیر زمین و منابع زیرزمینی و جنگل ها و آب ها و مواد اولیه و ساختمان های تولیدی و ابزار کار و ماشین آلات تولیدی و غیره چگونه است. 

خصلت و ماهیت مناسبات تولیدی، 

مناسباتی که بین انسان ها در روند تولید پدید می آید، 

در درجه اول وابسته به آن است که این عوامل گوناگون در مالکیت کیست. 

اما مناسبات تولیدی علاوه بر اشکال مالکیت و روابط ناشی از تعلق وسایل تولیدی، دارای عناصر مهم دیگری نیز هست.

 

این فراز از درس نیک آیین

را

نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:

۱

تولید صنعتی ماشینی، این روابط بین تولید کنندگان، بین افراد اجتماع را بسیار گوناگون کرده است. 

نیک آیین

انشاء می نویسد.

بحث بر سر عالی ترین مفهوم ماتریالیسم تاریخی است.

بحث بر سر عام ترین و مهمترین مفهوم ماتریالیسم تاریخی است.

بخث بر سر مناسبات تولیدی است.

مناسبات تولیدی

یکی از اقطاب مهمترین دیالک تیک ماتریالیسم تاریخی است و شامل حال هر شیوه تولید و هر فرماسیون اقتصادی می شود.

 نیک آیین

 اما 

از تولید صنعتی ماشینی  صحبت می کند که منجر به تنوع روابط بین اعضای جامعه (و نه افراد اجتماع) شده است.

این بدان معنی است

که

نیک آیین

  مناسبات تولیدی 

را

تحت اللفظی معنی می کند.

یعنی بینش اکونومیستی (اقتصادگرایی) دارد و نه بینش ماتریالیستی ـ تاریخی و  دیالک تیکی ـ ماتریالیستی.

نیک آیین

متافیریکی و دوئالیستی اندیش است و نه دیالک تیکی اندیش.

نیک آیین

از دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده اصلا خبر ندارد.

نیک آیین

مناسبات تولیدی را در جوار نیروهای مولده سرسری می بیند و می گذرد.

به همین دلیل 

ادعا می کند

که

تولید صنعتی ماشینی، 

این روابط بین تولید کنندگان، بین افراد اجتماع را بسیار گوناگون کرده است. 

و

نه

توسعه نیروهای  مولده.

اگر  نیک آیین از دیالک تیک فرم و محتوا (مناسبات تولیدی و نیروهای مولده)

خبر می داشت،

از این خرافه ها به خورد طلاب نمی داد.

 

چون می دانست که تعیین در دیالک تیک فرم و محتوا، محتوا (نیروهای مولده) است و نه تولید دستی و مانوفاکتوری و ماشینی و غیره.

اکنون متوجه می شویم که طرز تفکر دیالک تیکی  از چه اهمیت عظیمی برخوردار است.

۲

 اما از بین این تنوع و گوناگونی باید عنصر اساسی را پیدا کرد، باید به عامل ریشه ای دست یافت.

 

 همان طرز تفکر متافیزیکی حاکم بر حکم قبلی، اکنون تداوم می یابد:

  نیک آیین به دنبال عنصری می گردد که تعیین کننده مناسبات تولیدی است.

به زبان الکن  نیک آیین، 

ریشه تنوعات و تفاوتات در مناسبات تولیدی است.


  نیک آیین

تنوع و تغیر مناسبات تولیدی را به مدد  عنصری از خود مناسبات تولیدی

توضیح می دهد.

این بدان می ماند که توسعه مثلا فردی را به مدد عضوی از اندام او توضیح دهیم.

 

۳

شالوده مناسبات تولیدی عبارت است از اشکال مالکیت.

فرم مالکیت بر وسایل تولید

یکی از عناصر مناسبات تولیدی است.

به همان سان که دست و پا  و چشن و گوش از عناصر اندام حیوانات است.

عنصر چیزی که نمی تواند شالوده (زیرساخت، زیربنا، پایه، اساس) آن چیز باشد.

 ویرایش:

مهمترین عنصر در مناسبات تولیدی فرم مالکیت بر وسایل تولید است. 

ادامه دارد.