۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

انتشار بیست و سومین گاهنامه «مجله هفته»

گاهنامه مجله هفته شماره ۲۳
با مطالب زیر منتشر شد:
www.hafteh.de

• سیر و سرگذشت دیالک تیک
• شکستن انحصار غرب در تکنولوژی، یک اقدام انقلابی است!

• نگاهی به جنبش فتح وال استریت

• متفکر سلاح نیست

• بحران قیمت دلار درایران

• تله ئولوژی

• سوسیالیسم کارگری و تشکل های توده ای

• چگونه اسرائیل جنبش های اسلام گرا را تقویت می کند.

• مارکسیست‌ها و مذهب، دیروز و امروز

• تزیین کاران لباس پراکنده ترین و بی حقوق ترین کارگران بخش پوشاک و لباس

• دیده‌ بانان قلمرو عمومی: گفتگو با ناصر محمدی، درشکه‌‌ چیِ میدان...

• الگوی رشد واردات سالار و احتمال بروز قحطی درایران

• مارکس و دیالکتیک ایدئاآلیستی

• استراتژی نوین نظامی آمریکا؟

• بازگشت به مارکس یگانه راه نجات است!

• شکنجه سفید حد فاصل امر امکانی و ضروری

• آینده قطب بندی جهان

• دیکتاتوری بانک ها

• مبارزه ای که زندگی نیست

• «عقل مذکر»: واقعیت یا اسطوره؟

• آماج

• جهان بعد از جنگ با ترور

• یادداشت هایی برای مطالعهء ایدئولوژی انقلاب کوبا

• تزهایی درباره ی یازده تز مارکس

• متن کامل سخنرانی علیرضا ثقفی در سمینار بررسی اقتصادی – اجتماعی جنبش وال استریت

• تحلیل طبقاتی، تاریخ و رهایی

• مصاحبه با خانم بتول خلیلیان شاطر نانواییِ سحر ، « نانوا» (زنان و اقتصاد شهر اصفهان)

• تمدن

• منطقِ استثمار

• کارگران و تشکل

• جنبش ضد سرمایه داری، ریشه های بحران و چشم انداز آن

• از سوسیالیسم تا گنگستریسم

• امپریالیسم کارگری: عملیات پنهان AFL-CIO در ونزوئلا

• طبقه حاکمه به چه معنی است؟

• «جنبش» نامه نگاری و بحران سوژه گی جمعی

• دردسرهای بانکی

• اشعاری از خدامراد فولادی، برزین آذر مهر، رهیاب، آرمین نیکنام، داریوش سلحشور، محمود درویش..

• بیگانگی

• مصاحبه با آقای محمد کیخایی (نگهبان بیمارستان شریعتی)

• «قیام وجدان»
پایان

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (61)

آرامگاه صائب در اصفهان
صائب تبریزی (1000 ـ 1087)
بزرگ‌ ترین غزل ‌سرای قرن یازدهم هجری و معروفترین شاعر عهد صفویه
پاک کن از غیبت مردم دهان خویش را
ای که از مسواک هر دو، می کنی دندان سپید
صائب تبریزی

آورده اند که شخصی به دیدن یکی از حکما رفت و از شخص غایبی غیبت و بدگویی نمود.
حکیم در تمام مدت، سکوت کرد و هیچ نگفت!
آن مرد خواست اثرات گفتارش را در حکیم بداند و گفت:
«از زیارت شما خیلی مسرور شدم!»
حکیم گفت:
«اما من از این ملاقات ملول و افسرده شدم.
چون سه بدی از این دیدار به من دست داد:
اول آن که خود تو که نزد من امین و محترم بودی دیگر آن ارزش را نداری!
دوم اینکه مرا نسبت به دوست قدیمی ام بدبین کردی.
چون او را دشمن من قلمداد کردی!
سوم این که آرامش خاطر را از من سلب کردی و مرا از عبادت حق باز داشتی!»
میر خدیوی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
مرجان ایوبی

گاف سنگزاد

• این مسئله، بغرنجتر از آن است که در این حکایت روایت می شود:
• غیبت و عیب جوئی با انتقاد تفاوت جدی دارد.

• اگر کسی از کسی، جامعه ای و یا گروهی انتقاد کند، حتما نباید کار بدی کرده باشد.

• بلکه برعکس، خدمت بزرگی هم در حق آن کس، آن جامعه و یا آن گروه کرده و هم در حق کسی که انتقاد بحق او را شنیده و به تمیز حق از ناحق نایل آمده است.

• عوام اغلب قادر به تمیز انتقاد از خود و یا انتقاد اجتماعی از عیب جوئی، عیبگوئی و غیبت نیستند.

• غیبت و عیب جوئی از سر عداوت و دشمنی و چه بسا بدلیل کوته نظری صورت می گیرد.


• انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی (انتقاد از دیگران)
اما بر عکس، از فرط عشق و علاقه و بدلیل وسعت نظر و خیرخواهی نسبت به خود و جامعه خویش انجام می یابد.


• انتقاد به قول حکیمی «کله عشق است!»


انتقاد به تصحیح و رفع کاستی ها، نارسائی ها، نواقص و معایب افراد و جامعه منجر می شود!
غیبت اما برعکس، به تخریب فرد و جامعه می انجامد!
پایان

تمرین تفکر مفهومی (59)

شین میم شین

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 92 ـ 93)
اگر عاشقی سر مشوی از مرض
چو سعدی فرو شوی دست از غرض

• معنی تحت اللفظی این بیت:
• اگر عاشقی بر ضد مرض عشق، غرضی مجو!
• بلکه بسان سعدی بی خیال غرض باش!

• سعدی در این بیت، برای ابلاغ اندرز خویش، کدام شناخت افزار دیالک تیکی را توسعه می دهد؟

• اگر عاشقی بر ضد مرض عشق، غرضی مجو!

• به آسانی می توان گفت، که شیخ شیراز در این حکم، دیالک تیک مرض و غرض را توسعه می دهد و عملا تحمل مرض را و بی اعتنائی به غرض (درمان، طبیب) را، یعنی همزیستی با درد عشق را توصیه می کند.

• آیا حق با او ست و یا قصد عوامفریبی دارد؟

• برای پاسخ به این پرسش، بهتر است که شناخت افزار دیالک تیکی عامتر از دیالک تیک مرض و غرض را پیدا کنیم.

• به عنوان مثال:

• غرض (درمان، طبیب) وسیله ای برای غلبه بر مرض (درد) است، وسیله ای برای رهائی جسم و روح از درد است.

گام اول

• با کشف مفهوم «وسیله»، بلافاصله به یاد جفت دیالک تیکی آن می افتیم:
• به یاد مفهوم «هدف» می افتیم.

• بنابرین می توان گفت که سعدی، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک غرض و مرض بسط و تعمیم می دهد.

گام دوم

• اکنون رفتار سعدی با این دیالک تیک عینی را باید مورد برسی قرار دهیم.

• سعدی با دیالک تیک وسیله و هدف (غرض و مرض) چه می کند؟


• سعدی بی اعتنائی به دیالک تیک وسیله و هدف را اندرز می دهد:

• انگار نه انگار که وسیله ای برای نیل به هدف وجود دارد، غرضی (درمان و طبیبی) برای غلبه بر مرضی وجود دارد.

• این اما به چه معنی است؟
گام سوم

• این به معنی مطلق کردن مرض است، مطلق کردن توأم با ستایش مرض است.
• این به معنی تجلیل از ریاضت است.


• با کشف مفهوم «ریاضت» به یاد ضد دیالک تیکی آن، یعنی مفهوم « لذت» می افتیم.

• بنابرین می توان گفت که سعدی دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک تحمل مرض و صرفنظر از غرض بسط و تعمیم می دهد.

گام چهارم

• طرز رفتار سعدی با دیالک تیک ریاضت و لذت از جهان بینی او پرده برمی دارد.

• سعدی ریاضت (تحمل مرض، عشق) را مطلق می کند و لذت (غلبه بر مرض، وصل) را مورد صرفنظر قرار می دهد.

• این اما به چه معنی است؟

• این بدان معنی است که سعدی ریاضت را همه چیز و لذت را هیچ تلقی می کند.
• بنابرین می توان گفت که سعدی دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک واره همه چیز و هیچ مسخ و مثله و مخدوش می کند.

• بی اعتنائی به دیالک تیک عینی هستی اما به معنی عوامفریبی است.

پایان

پای منبر بزرگان (11)

از افراط بیژن تا تفریط میهن!
یدالله سلطان پور
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de


میهن جزنی
ترس از «همه با هم»

• کسی از «همه با هم» ترسی ندارد.
• مسئله اصلی نه با هم بودن صرف، بلکه زیر سرکردگی و زیر پرچم کدام طبقه اجتماعی با هم بودن است.
• اگر شما و دوستان استخواندار بورژوای تان راست می گویید، بیائید پلاتفرمی برای جبهه خلق تشکیل دهیم و به پیکار مشترک علیه استبداد و بیداد و عقب ماندگی و ارتجاع در همه فرم های آن برخیزیم.

• اگر شما و دوستان تان به اراده خلق تمکین می کنید، ما مشکلی نداریم.

• کدام جبهه ملی و نهضت آزادی و حزب پان ایرانیست حاضر است، که حق تعیین سرنوشت مولدین و خلق های تحت ستم را برسمیت بشناسد؟

• در زمان دولت موقت همین نهضت آزادی و جبهه ملی بود که سران حزب دموکرات (قاسملو، یونسی، مامدی و غیره) به تهران آمدند.
• بازرگان آنها را حتی به دفتر کارش راه نداده بود.

• دوستان تان از حزب متین دفتری حتی حاضر به تعریف مفهوم «ملت» نیستند و گلوبالیزاسیون را بهانه می آورند.

• مگر همین حزب پان ایرانیست و شخص شخیص مرحوم فروهر نبود که در سال های قبل از کودتا، با چوب و چماق به تظاهرات حزب توده یورش می برد؟
• چه کسی از «همه با هم» هراس دارد؟
• وقتی سران و کادرهای مرکزی حزب توده را شقه شقه می کردند، احزاب و سازمان های بورژوائی و سران سبز کدام موضع را داشته اند.
• همین موسوی درست در شب تیرباران ها به تغییر سیاست غرب نسبت به ایران امید می بست و رفسنجانی علنا حتی از شکنجه بربرمنشانه آنها دفاع می کرد.
• ترس نه از «همه با هم» بودن، بلکه از «تکرار اشتباهات» خطیر است.

میهن جزنی
عدم توجه به تحولات جهانی، از فرو ریختن دیوار برلن و فروپاشی سوسیالیزم واقعاً موجود در شوروی سابق تا روی کار آمدن باراک اوباما و کوشش‌های او برای تنش‌زدائی در سطح جهانی و منطقه‌ای، پیام صلح‌ جویانه و احترام ‌آمیز او به مناسبت سال نوی ایرانی ‌ها برای مردم و دولت ایران و در نتیجه خارج کردن حربه «دشمن خارجی» از دست «دون‌کیشوت‌های اصحاف کهفی» همه و همه سبب تغییر و دگرگونی‌های سیاسی در میان طیف وسیعی از مردم بطورکلی و جوانان بطور اخص و در مجموع بخشی از طبقه متوسط مدرن شهری شد.

• تحلیل کشکی و شلخته میهن را تماشا کنید، که حتی مرغ یخزده در یخچال از شنیدنش خنده اش می گیرد، اگر چندشش نگیرد.
• او چنان از شکست سوسیالیسم سخن می گوید که انگار حادثه خیری بوده و بدان نام «تحولات جهانی» می دهد.

• سقوط را چه کسی صعود می نامد و به قهقرا غلتیدن را چه کسی معراج؟

• میهن هیچ اشاره ای به زیر یوغ رفتن ده ها ملت دیگر در اروپای شرقی و عراق و افغانستان و آذربایجان و گرجستان و غیره نمی کند.
• در نظر میهن، خون میلیون ها عراقی مظلوم و بی گناه اصلا پشیزی نمی ارزد و برای مدافعان «حقوق بشر» کذائی و «حقوق زنان» از طریق جمع آوری امضاء، سرنوشت صدها هزار دختر جوان عراقی و افغانی که مجبور به خودفروشی در فاحشه خانه های اردن و سوریه و لبنان و غیره شده اند، مسئله قابل ذکری نیست.

اما پیام عوامفریبانه باراک اوبامای شیرین زبان صلح جو و محترم، که هر روز درافغانستان، هزاران نفر بی پناه بی گناه را به جهنم موشک های هدایت شونده از واشنگتن می بندد، قند در دهن هر کس آب می کند.
ادامه دارد

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (60)

«بی همه چیزان»
صفحه فیس بوک
Día De La Tierra "conectados para salvar el planeta"

گاف سنگزاد

• ظاهرا مد شده که «با همه چیزان» به وقت فراغت، نقش مهدی موعود و یا مسیح ناجی برای ما بازی کنند!

• نوزادان شیرخواره و کودکان پا به راه ما را با بزرگورای تام و تمام ـ بسان بچه خرگوشی ـ به پشیزی بخرند، منت سرمان بگذارند که از گرسنگی و مرگ حتمی نجات شان داده اند.


• عکس های دلخراش از ذلت و خفت برادران و خواهران «بی همه چیز» ما به نمایش بگذارند و دست های خون آلود خود را از دیده ها پنهان سازند.


• این مد تازه اما به مذاق ما اصلا خوش نمی آید.

• ما ترجیح می دهیم که جهان زیر و زبر شود و داد بر بیداد چیره گردد.


• در غیر این صورت، همان بهتر که عکس های تر و تمیز «با همه چیزان» نشان مان داده شود.


ما از ذلت و خفت خویش و خویشان خویش بی خبر نیستیم!
ما را به خیر شما امید نیست، لطف کنید و خفت ما را دمبدم به رخ ما نکشید!
پایان

زندگی، توهمِ نخبگانی شده است!

ابلیس در کلیسا
اثری از الفارو سیکوه ئیروز

ضد انقلابِ آینده، چماقِ پاینده
علی سالکی
(۲۳/۱/۹۱)
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de

خطابیه ای به
کاروانی از ضدِ انقلابی های آینده، از مهدی جامی تا رضا پهلوی


• آیا اجازه ‌ی آن به من داده شد
• که تیغِ تیزِ فرورفته در کالبدم را
• بیرون کِـــشم، بِشکنم،
• و یا حتی، تیزتر کُنم
• و لجوجانه آن را
• و زهرِ دردش را
• پذیرا باشم؟

• من مُختارم!؟
• اگرهم باشم، مختاری̊ کمرشکسته ‎ام
• گوژ، گوژ
• همه جانم
• چگونه سر برآرم؟

• در متنِ کدام پیشرفت، جایِ مرا خالی کرده‌اند؟
• کابوس ‌زاده‌ ی فرهنگِ‌ «پنجاه ونُه» گشته‌ام،

• (مَردگانی معلق بر روی رود
• کابوسِ کارون، جوشان به خون
• کابوسِ تهران، اصفهان، رشت، اهواز…
• با ضامنِ بمب در زهردندانِ ضدِ انقلاب
«انفجارِ نور» در سنگرِبندی کارگرها، پرولتاریا)

• سرشکسته،
• تاریخ در من، به تعلیق
• باری از نیش بر دوشم می گذارد،
• چگونه سر بر آرم؟!

• خاطره‌ ی آن جنازه‌ ها
• جهان را می بایست
• بازمی‌ ایستاند

• و شـرَی از انقلاب
• درهر رگش می ساخت

• اما حافظه به خاطره تن نداد
• این اقبالِ ما ست انگار!

• تکرارِ تاریخ
• از کمونِ پاریس تا به تهران
• تا به امروز، که
• زندگی، توهمِ نخبگانی شده است،
• که سازگاری را
• بی چون و چرا
• ربطِ عقلانی می‌دهند!

• که «به جهان سازگار باش، که جهانِ سازگار از او ست!»
• به پروردگارانِ متعالی چنگ بینداز
• و ستیز وُ روحِ قهرآمیزت را
• آرام،
• خفـــه کن!
• عصرِ «اعتدالِ بزرگ» فرا رسید!

• مگر خوابی، نمی‎بینی؟!

• سگ اصحابِ کهف هم،
• خبرِ آن را، وق می زند:

• (عـصرِ انقلاب گذشت!
• تا زنده باشد،
ضدِ انقلابِ انقلابی)

• که تا بارِ دیگر قبضه شویم!؟


• آن تیغ تیز را اما
• فراموش مکن
• هنوز در کالبد است!
• گواه بر اینکه رواداریِ سازش بر قهر مقدم است!

• آن تیغ تیزِ سازگاری، سقط کنندگی
• ضدِ «زنده باد انقلاب!»
• هنوز در کالبد است!

• گواهیِ دروغ می دهد،
• خلسه ‌گون
• چماق به پشت دارد
• وقتش باشد، تیغِ تیز می ‌کشد،
• بعد می گوید:

• «سازش بر قهر، مقدم است!
• تا آن تیغ‌ هنوز
• در کالبد فرو ماند. »

• فراموشش مکن!


پایان

قصه های خانم گاف (54)

گاف سنگزاد

رفتار عاشقانه ی زن را بايــد از دلتنگـي اش فهميد!
از شـــوق و بی تابي اش برای ديدار!
از حس کودکانه اش برای آغــــــــوش!
از خجالتش براي بوسـه گرفتن!

زن بـی دليل بهانه نمي گيرد!
شايد بهانه ی نداشتن دستانِ گرمـی را دارد که دستانش را بگيرد!

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
میترا درویشیان


میم

همین چند یادداشت رئالیستی میترا از روانشناسی زن ایرانی پرده برمی دارد و از فاجعه خبر می دهد:
از فقدان خودمختاری زن ایرانی
از وابستگی ژرفش
از فقدان توان خوداندیشی و توان تبیین شادی و درد خویش
از جست و جوی نجات خویش در دستان مردی، مردی که خود بمراتب ترحم انگیزتر از خود او ست!

این یاد داشت شتابزده میترا به عنوان اولین گام ارزش فوق العاده ای دارد، ولی باید تدقیق شود تا
برای شناخت سوسیولوژیکی (جامعه شناسانه) و پسیکولوژیکی (روانشناسانه) زن ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.
عمرش دراز باد!
پایان

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

اسکولاستیک (1)


مانفرد بور (1927 ـ 2008)
فیلسوف و مورخ فلسفه
رئیس انستیتوی مرکزی در آکادمی علوم آلمان دموکراتیک
از برجسته ترین نمایندگان مارکسیسم ـ لنینیسم
از مدافعان مارکسیسم ـ لنینیسم در قبال جریانان جدید تحت نام مارکسیسم (مثلا «فلسفه امید» ارنست بلوخ)
اثر معروف او:
«در زمنیه انتقاد از ایدئولوژی بورژوائی»
آثار:
گذار از فیشته به هگل (1965)
عظمت و محدودیت فلسفه کانت (1974)
عقل ـ انسان ـ تاریخ (1977)
تاریخ معقول (1986)
مداخلات، موضعگیری ها، اظهارات راجع به فونکسیون اجتماعی فلسفه و علم (1987)
اروپا و وضع معنوی زمان (میراث معنوی اروپا) (2000)

پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین

• اسکولاستیک نامی است برای آموزش تئولوژیکی ـ ایدئالیستی ـ عینی که از سوی ایدئولوگ های کلیسای کاتولیکی در قرون وسطای اروپا توسعه داده شده است.
• اسکولاستیک پرنفوذترین آموزش تئولوژیکی ـ فلسفی جامعه فئودالی اروپا و ضمنا ایدئولوژی مسلط در آن جامعه بوده است.
• دوره تأثیرگذاری اسکولاستیک حدود 700 سال (800 ـ 1400 میلادی) طول کشیده است.


1

• تشکیل اسکولاستیک بر بنیان مناسبات اجتماعی فئودالیسم اروپا صورت می گیرد.

2

• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «قرون وسطی، بطورکلی، بر زمینه ای بایر توسعه می یابد.
• تمدن، فلسفه، سیاست و علوم حقوقی قدیم را بی پروا دور می اندازد، تا همه چیز را از نو شروع کند.
• تنها چیزی که از جهان قدیم می پذیرد، عبارت بوده از مسیحیت و چند شهر نیمه ویران بی نصیب از هر نشانه تمدن.
• در نتیجه، همانند همه مراحل توسعه پیشین، دستگاه روحانیت آموزش فکری را در انحصار خود در می آورد و بدین طریق خود آموزش و پرورش ماهیتا خصلت تئولوژیکی به خود می گیرد.
• سیاست، حقوق و همه علوم دیگر، در دست روحانیت به شعبه های صرف تئولوژی بدل می شوند و با آنها برطبق همان اصول تئولوژیکی معتبر برخورد می شود:
• این سیطره بلامنازع تئولوژی برسراسر عرصه فعالیت فکری، در عین حال، پی آمد ضرور مقام کلیسا، بمثابه عام ترین مرجع و ارگان تصمیمگیری در جامعه فئودالی حاکم بوده است.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 7، ص 343)
3

• اسکولاستیک آموزش های خود را در این چارچوب اجتماعی و ایدئولوژیکی عام توسعه می دهد.

4

• اسکولاستیک درسازگاری با «سیطره بلامنازع تئولوژی برسراسر عرصه فعالیت فکری»، بمثابه پی آمد ضرور «مقام کلیسا، به عنوان عام ترین مرجع و ارگان تصمیمگیری در جامعه فئودالی حاکم» وظیفه خود را اثبات عقلی سیستم دگم های کلیسائی می داند که از پاتریستیک (فقه مسیحیت) به میراث برده است.

5

• معنی این امر عبارت است از دمساز کردن دگم های کلیسا با روایات فلسفی یونانی و قبل از همه، با فلسفه ارسطوئی شناخته شده در آن زمان و دفاع از آنها در مقابل نظرات مؤلفان مخالف «بی دین».

6

• اسکولاستیک در صدد اثبات سه مسئله زیر بوده است:

الف

• دگم های (عقیدتی ـ مذهبی) کلیسا معقول اند، یعنی مطابق عقل اند.

ب

• دگم های (عقیدتی ـ مذهبی) کلیسا بطور عقلی قابل درک اند.

ت

• دگم های (عقیدتی ـ مذهبی) کلیسا با فلسفه عقلی به میراث مانده انطباق دارد.


ادامه دارد

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (59)

همین «چه خبر؟»
همین «چه می کنی این روزها؟»
ســـؤال بـــدی اســــت.
صفحه فیس بوک
آشنا ملک


میم

سؤال ـ فی نفسه ـ نمی تواند خوب و یا بد باشد.
پرسنده است که به سؤال کیفیت مثبت و یا منفی می بخشد!
پرسنده است که چه بسا حتی کیفیت سؤال را از بین می برد.

سؤال مکانیکی مبتنی بر عادت، به عنوان مثال، سؤالی عاری از کیفیت است!
بی محتوا ست!
توخالی است!

ولی همین سؤال پیش پا افتاده و عادی از سوی دوستی، می تواند در بهشتی را به روی آدمی بگشاید
و شطی از انرژی خارق العاده در روان آدمی جاری سازد!
مسئله اصلی داشتن دوست است!
خیلی ها کسانی را در طول عمر خویش دوست داشته اند، بی آنکه دوستی داشته باشند!
میان دوست داشتن و دوستی داشتن تفاوت عظیمی وجود دارد!
خیلی ها اما آندو را با یکدیگر عوضی می گیرند!
پایان

توضیح مکاتب مهم مربوط به «تئوری شناخت» (2)

جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسته تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.

امپیریسم
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین
«تفکر تئوریک از هرنوع را می توان تحقیر کرد و خوار شمرد، ولی هرگز نمی توان بدون تفکر تئوریک دو حقیقت امر طبیعی را در پیوند با هم قرار داد و یا به کشف پیوند آندو دست یافت.»
مارکس و انگلس

1
امپیریسم ماتریالیستی
در فلسفه فرانسیس بیکن و جان لاک

فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس امپیریسم


• اولین تئوری شناخت امپیریستی ـ ماتریالیستی بارز را فرانسیس بیکن و بویژه جان لاک بوجود می آورند.
• آموزش جان لاک در ماتریالیسم فرانسه (قرن هجدهم) توسعه و تکوین ماتریالیستی قطعی می یابد.

2
امپیریسم ایدئالیستی
در فلسفه اسقف برکلی و هیوم

جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی

• از سوی دیگر برکلی و هیوم برمبنای آموزش جان لاک، در چارچوب فلسفه های ایدئالیستی ـ ذهنی خود به توسعه تئوری شناخت امپیریستی ـ ایدئالیستی ئی اقدام می کنند که سرمشق تئوری های شناخت امپیریوکریتیسیسم و پوزیتیویسم بطور کلی می شود.

1

• توسعه امپیریسم توسط بیکن و جان لاک و ماتریالیسم فرانسه (قرن هجدهم) بیانگر مبارزه بلحاظ تاریخی ترقی طلبانه ایدئولوگ های بورژوازی آغازین بر ضد جهانتصویر فئودالی ـ روحانی، بویژه بر ضد متد طبیعت شناسی مبتنی بر گمانورزی و اسکولاستیک قرون وسطی بوده است.

• مراجعه کنید به اسکولاستیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2

هیوم

• چون گرایش فلسفی فرانسیس بیکن و جان لاک و هیوم سمتگیری معرفتی ـ نظری عمدتا امپیریستی داشته، عنوان «امپیریسم» ـ بمعنای وسیعتر کلمه ـ برای نامیدن این گرایش فلسفی نیز بکار می رود و اغلب (از سر بی دقتی) از امپیریسم انگلیس نیز سخن می رود.

3

• امپیریسم بطور کلی یک جریان معرفتی ـ نظری ناپیگیر، یکجانبه، ناقص و نارسا ست.

• (اصطلاح «معرفتی ـ نظری» به عنوان صفت برای تئوری شناخت بکار می رود:
• جریان معرفتی ـ نظری یعنی جریان مربوط به تئوری شناخت. مترجم)

4

• امپیریسم اگرچه بدرستی تأکید می ورزد که شناخت با دانش تجربی آغاز می شود و «تنها منبع و سرچشمه معارف ما را احساس ها (حسیات)» (لنین) تشکیل می دهند، اما بطور یکجانبه، مرحله حسی شناخت را با شناخت بطور کلی یکی قلمداد می کند و مرحله عقلی شناخت را، یعنی مرحله ای را که بدون آن شناخت امکان ناپذیر است، نادیده می گیرد.

5

• چون امپیریسم قاعدتا به تصریح این نکته نمی پردازد که دانش تجربی مورد نظر آن، واسطه ای برای شناخت محتوای عینی است، ناپیگیری ئی را به همراه می آورد که هم استخراج نتایج ماتریالیستی را امکان پذیر می سازد و هم استخراج نتایج ایدئالیستی ـ ذهنی را.

6

• و بالاخره، چون امپیریسم دانش تجربی را یا بطرزی معیوب بمثابه نتیجه صرف تأثیرات جهان خارج، نتیجه کار حواس انسانی (امپیریسم ماتریالیستی) تلقی می کند و یا به شکلی از اشکال، بمثابه مجموعه احساس ها و یا پیوندهای احساسی محض تلقی می کند (امپیریسم ایدئالیستی)، به شناخت، خصلتی کاملا تماشاگر، منفعل و غیر دیالک تیکی می بخشد.

7

• ماتریالیسم دیالک تیکی اگرچه درک معرفتی ـ نظری درست امپیریسم، بویژه امپیریسم ماتریالیستی را مبنی بر اینکه دانش تجربی مبنای احساس و منبع شناخت است، برسمیت می شناسد، ولی آن را هرگز با شناخت بطورکلی یکی نمی گیرد.

8

• دانش تجربی و احساس باید تفکر تئوریک (انتزاع، تعمیم، تئوری سازی، تجزیه و تحلیل منطقی و غیره) را بدنبال بیاورد، تا شناخت امکان پذیر گردد.

9

• و شناخت معیار خود را نه دوباره در دانش تجربی (آنسان که امپیریسم می خواهد)، بلکه در پراتیک و با پراتیک بدست می آورد.

10

• به قول لنین، «برای فهم قضایا باید از مرحله امپیری (تجربه) فراتر رفت و به مرحله عام رسید.»
• (کلیات لنین، جلد 38، ص 196)

11

• امپیریسم پیگیر در آخر کار به علم راه نمی برد، بلکه از آن فاصله می گیرد.

12

• به قول مارکس و انگلس، «تفکر تئوریک از هرنوع را می توان تحقیر کرد و خوار شمرد، ولی هرگز نمی توان بدون تفکر تئوریک دو حقیقت امر طبیعی را در پیوند با هم قرار داد و یا به کشف پیوند آندو دست یافت.»

13

• «امپیریسم خوارشمارنده تئوری و مشکوک به هر نوع فکر، راه مطمئنی است که به برهوت خرافات گونه گون منتهی می شود.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص345 ـ 346)

• مراجعه کنید به سنسوئالیسم (حسگرائی)

پایان
ادامه دارد

بدیهیت

پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین

• بدیهیت
• معنی تحت اللفظی آن جلوه گری است.

• بدیهیت به معنی عالی ترین درجه یقین است، به معنی معتبرالعام بودن است.
• مراجعه کنید به اصل بدیهی

پایان