• سعدی در این حکایت بوستان، به نمایندگی از طرف عاشق (مجنون) به تئوریزه کردن مقوله «دوری» از معشوق (لیلی) می پردازد:
• دوری عاشق از معشوق دلیل صبوری او نیست، بلکه امری لازم و ضروری است.
• عاشق (مجنون) در این حکایت بوستان،از فرط احساس حقارت، حتی حاضر نیست، که نامش را پیش معشوق (لیلی) بر زبان رانند.
• این همان تئوری ارتجاعی و آنتی هومانیستی عشق سعدی و حافظ است که مرتب تبلیغ و ترویج می شود تا در ضمیر توده ها ته نشین شود.
• سعدی اما در این بیت برای اثبات صحت اندرز خود کدام شناخت افزار دیالک تیکی را توسعه می دهد؟
• برای پاسخ به این پرسش باید فونکسیون عشق را مورد تأمل قرار دهیم.
• عشق برای چیست؟
• عشق در ساده ترین فرم آن، به معنی کشش به سوی چیزی و یا کسی است که وسیله ارضای نیازهای مادی و معنوی، احساسی و عاطفی، غریزی و روانی آدمی می تواند باشد:
• بنابرین، عشق وسیله نزدیکی و آمیزش انسان با چیز و یا کس دیگر است.
• سعدی در این حکم، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک عشق و وصل بسط و تعمیم می دهد، ولی بلافاصله آن را وارونه و پا در هوا می سازد، تا بعد آن را در هم بشکند.
• عشقی که باید وسیله عاطفی معقولی برای پیوند انسان ها باشد و آنها را در گذر از دشواری های زندگی نیرو و یاری دهد، در قاموس سعدی خود به هدف تبدیل می شود.
• در دیالک تیک وسیله و هدف و یا عشق و وصل به نظر سعدی، نقش تعیین کننده نه از آن هدف (وصل)، بلکه از آن وسیله (عشق) است:
• این یعنی، وسیله همه چیز ـ هدف هیچ!
• این یعنی، عشق همه چیز، وصل هیچ!
• این یعنی، ارتقای وسیله به درجه هدف، نشاندن وسیله به جای رفیع هدف و دور افکندن بی پروای هدف!
• بدین طریق است که مجنون کذائی بی خیال وصل با لیلی است.
• این اما به لحاظ متد فلسفی به چه معنی است؟
• این به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک وسیله و هدف و یا دیالک تیک عشق و وصل به شکل دیالک تیک همه چیز و هیچ است:
• عشق همه چیز است، وصل هیچ!
• وسیله همه چیز است، هدف هیچ!
• برنشتاین ـ پدر رویزیونیسم ـ خواهد گفت:
• حرکت همه چیز است، آماج هیچ!
• دیالک تیک همه چیز و هیچ اما به همه چیز شبیه است، مگر به دیالک تیک!
• چون دیالک تیک عضو هیچکاره و هیچ واره نمی پذیرد.
• عضو انگل، مفتخور و هیچکاره را به قلمرو دیالک تیک راه نمی دهند:
• در داربست هر دیالک تیک، دو قطب متضاد باید همدیگر را تحت تأثیر متقابل قرار دهند.
• این اما از سوی دیگر به چه معنی است؟
• وقتی کسی دیالک تیک وسیله و هدف (دیالک تیک عشق و وصل) را به شکل دیالک تیک همه چیز و هیچ بسط و تعمیم دهد، این به معنی زیر خواهد بود:
• وسیله ـ همزمان ـ هم وسیله است و هم هدف!
• وسیله مساوی است با هدف!
• هدف مساوی است با وسیله!
• عشق ـ همزمان ـ هم وسیله است و هم هدف، هم عشق است، هم وصل.
• عشق مساوی است با وصل!
• وصل مساوی است با عشق!
• این چیزی جز ایراسیونالیسم (خردستیزی) عرفان نیست:
• عرفان هم میان اقطاب دیالک تیک علامت مساوی می گذارد و فاتحه بلندی بر دیالک تیکیت آنها می خواند:
• در قاموس عرفان ماده مساوی است با روح!
• اما چرا حکیم حردگرای قرون وسطی باید به عرفان پناه برد که فرمی از خردستیزی است؟
• دلیل این امر این است که در عالم واقع نمی توان بدون زیر پا گذاشتن خرد، دیالک تیک وسیله و هدف را در هم شکست!
• از این رو ست، که سعدی بناچار به ایراسیونالیسم (خردستیزی) پناه می برد و موضع عرفانی می گیرد.
عشق بخاطر عشق، نه عشق، بلکه جنون ناب است.
اینجا خرد است که زیر نعلین سعدی خرد و خمیر می شود.
این نشانه خردستیزی آشکار و غیرقابل انکار است.
ادامه دارد
این نشانه خردستیزی آشکار و غیرقابل انکار است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر