مدرسه عشق
• در مجالی كه برایم باقی است
• باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
• كه در آن همواره، اول صبح
• به زبانی ساده
• مهر، تدریس كنند
• و بگویند:
• «خدا
• خالق زیبایی
• و سراینده عشق
• آفریننده ما ست!
حکم سوم
و بگویند:
«خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ما ست!
و بگویند:
«خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ما ست!
• شاعر در این حکم به بازتعریفی از مقوله «خدا» در «مدرسه انتزاعی عشق» مبادرت می ورزد.
• او بازتعریف خدا را در مدرسه انتزاعی عشق توصیه می کند.
• خدا اما چیست؟
• خدا در واقع مقوله ی مقوله ها ست، عالی ترین و انتزاعی ترین مقوله ها ست.
• خدا تصویر آسمانی ـ انتزاعی همه برده داران و جباران زمین است!
• مقوله خدا نتیجه عمل فکری انتزاع است:
• همان طور که از انتزاع سرو و صنوبر و سپیدار و بید و نارون و غیره مفهوم انتزاعی درخت تشکیل می یابد، به همان سان نیز از انتزاع همه برده داران و جباران مقوله خدا تشکیل می یابد:
• از این رو، می توان گفت که خدا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همه برده داران و جباران زمین است!
• خدا انعکاس انتزاعی همه برده داران و جباران در آئینه زلال آسمان است!
• خدا قرینه معنوی برده داران و جباران است!
• شناسنامه شعور انسان ها، مفاهیم و احکام آنها ست!
• شاعر ظاهرا از منشاء خدا بی خبر است!
• اگر نظام خشن و خونین برده داری برقرار نمی شد، به وجود خدای واحد نیازی نمی افتاد.
• خدا به مثابه روح، وجود ازلی و ابدی و درخود و مستقل ندارد.
• خدا خودآ نیست!
• خدا در پله معینی از توسعه نیروهای مولده، بنا بر ضرورت های عینی اجتماعی و اقتصادی پدید آمده تا همزیستی ناگزیر طبقات اجتماعی متخاصم و آشتی ناپذیر در جهنم زمین، امکان پذیر گردد.
• بدون خدا و ادیان الهی توجیه سیستم برده داری امکان پذیر نمی گشت.
• بدون خدا و ادیان آسمانی توده های مولد و زحمتکش به یوغ اقلیت قلدر و ستمگر گردن نمی نهادند!
• خدا خود مخلوق تضادهای شعله ور در پله توسعه معین جامعه بشری است.
• تعریف خدا و تعیین صفات او نه به دلخواه این و آن، بلکه بنا بر چند و چون اصل مادی و زمینی خدا صورت گرفته است.
• صفات اصلی خدا در همه کتب آسمانی، همان صفات اصلی برده داران و جباران زمین است و بس.
• مقوله ها را همیشه باید بنا بر اصل مادی آنها تعریف کرد و نه بدلخواه خویش!
• شاعر ولی از این حقایق امر بی خبر است.
• او می خواهد که مقوله خدا در «مدرسه انتزاعی عشق» از نو تعریف شود.
• ما این شیوه برخورد را سوبژکتیویسم معرفتی می نامیم:
• تعریف چیزها، پدیده ها و سیستم ها نه بر اساس چند و چون واقعی ـ عینی آنها، بلکه بنا بر میل و اراده و هوا و هوس خویش!
• حتی مقوله «مدرسه عشق»، در جهنم جامعه طبقاتی چیزی خیالی و بی محتوا ست!
• مقوله مدرسه عشق فاقد قرینه واقعی ـ عینی است.
• بوی اوتوپیسم می دهد.
و بگویند:
«خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ما ست!
«خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ما ست!
• شاعر برای بازتعریف مقوله خدا مفاهیم زیر را به خدمت می گیرد:
• «خالق زیبائی »، «سراینده عشق»، «آفریننده ما»
1
مفهوم «خالق زیبائی»
مفهوم «خالق زیبائی»
• خدا در قاموس شاعر خالق زیبائی است و این «حقیقت امر» باید در مدرسه کذائی عشق تدریس شود.
• این اداعا اما ـ حتی اگر خدا را خالق چیزهای واقعی بپنداریم ـ فقط نیمی از حقیقت خواهد بود و نقض آشکار احکام صریح و بنیادی همه کتب آسمانی!
• چون زیبائی مثل همه چیز هستی، همیشه دست در دست با قرینه دیالک تیکی اش، یعنی زشتی می رود.
• خدا نه فقط خالق کذائی زیبائی کذائی است، بلکه همزمان خالق زشتی است.
• در قاموس کتب مقدس حتی، خالق مظهر انتزاعی همه زشتی ها، پلشتی ها و پلیدی ها، یعنی ابلیس، شخص شخیص خدا ست!
• به این آسانی ها نمی توان برده دار آسمانی را تطهیر کرد و خلقت زیبائی را فقط به حساب او گذاشت.
• این کار به معنی زیر پا نهادن احکام صریح کتب مقدس خواهد بود.
2
مفهوم «سراینده عشق»
مفهوم «سراینده عشق»
• شاعر می خواهد که خدا یعنی برده دار آسمانی را سراینده عشق جا بزند.
• عشق و مهر اما همیشه دست در دست با کین و قهر رفته است و می رود.
• بنابر این بازتعریف، خالق قهر و کین باید کس دیگر باشد.
• بی اعتنائی به دیالک تیک عینی هستی حرفه همه رمالان و عوامفریبان از هر دسته و فرقه و گروه است.
• خدا نه تنها بنا بر نص صریح کتب آسمانی، خالق کین و قهر و خصومت است، بلکه خود دارنده همه صفات قبیحه از قبیل قهار و مکار و جبار و غیره است.
• خدا به مثابه تصویر آسمانی و انتزاعی برده داران می بایستی هم همه صفات آنان را دارا باشد:
• تصویر همیشه باید شیئی مصور (تصویر برداری شده) را بدرستی منعکس کند و گرنه جعلی خواهد بود.
• تعریف خدا در کتب مقدس، تعریفی دقیق و رئالیستی است:
• خدا تصویر آسمانی ـ انتزاعی برده داران و جباران زمینی است و لذا همه صفات نیک و بد آنها ار در خود گرد آورده است.
3
مفهوم «آفریننده ما»
مفهوم «آفریننده ما»
• خدائی که خاالق زیبائی و سراینده عشق است، باید خالق بنی بشر هم تلقی شود.
• این توصیه اکید شاعر است.
• در مدرسه کذائی عشق جز این نباید سر صبح به کودکان مردم آموزش داده شود.
• حتی اگر تناقضات مفاهیم قبلی را مورد صرفنظر قرار دهیم، تناقض ملموس نهفته در این مفهوم را بدشواری می توان به خورد کودکان مردم داد:
• انسان ها به نیک و بد بشری بنا بر تجارب دردانگیز در طول زندگی خویش، وقوفی از جنس صخره و سنگ دارند، وقوفی بی چون و چرا دارند!
اگر خدا آفریننده ما ست، پس قاعدتا نمی تواند فقط خالق زیبائی و سراینده عشق باشد.
چون در زشتی و کین توزی بخشی از طبقات اجتماعی هرگز نمی توان تردید به دل راه داد!
چون در زشتی و کین توزی بخشی از طبقات اجتماعی هرگز نمی توان تردید به دل راه داد!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر