تأملی در فرمایشات بعضی ها
نیروهائی که کودتای۲٨ مرداد را
علیه نخست وزیرمنتخب و شرافتمند ایران
که واقعا درتاریخ ایران یک چهره بی همتا ست،
همانهائی هستند که ماامروزهم با آنها روبروهستیم وباآنها مشکل داریم.
دال بر ماهیت زیربنای اقتصادی هر جامعه است.
زیربنایی که بر روی آن روبنای ایده ئولوژیکی
مثلا دولت و مذهب و هنر و فلسفه و حقوق و غیره
حاکمیت مردم اصلا معنی روشن ندارد.
حاکمیت مردم فقط در کمونیسم اندک اندک تشکیل می شود:
مثلا حاکمیت اشرافیت فئودال و روحانی
حاکمیت اشرافیت برده دار و روحانی
منتخب بودن خری که به معنی نمایندگی منافع توده توسط او نیست.
مگر هیتلر با انتخابات روی کار نیامده بود؟
مگر همین مجانین جماران با انتخابات روی کار نیامده اند؟
دلیل بی همتایی مش ممد مصدق در تاریخ عیران چیست؟
بعضی ها مطمئن اند که قصد عوامفریبی ندارند؟
بعضی ها لاطائلات مصدق را و خاطرات توله های مصدق را اصلا خوانده اند؟
مش ممد مصدق امریکوفیل تر از مش ممد رضا شاه بوده است.
اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد و به اندازه ارزنی مغز اندیشنده در کاسه سر داشته باشد، به نظرش
مصدق
در مقایسه
با
حیدر عموغلی
محمد علی مبشری
و
صدها شخصیت و پهلوان توده و حزب توده
سه نیروی امپریالیسم امریکا یابطورکلی قدرت های امپریالیستی، سلطنت پهلوی وروحانیت (؟).
کودتای ۲۸ مرداد و کودتاهای مشابه دیگر
فونکسیون هژه مونیکی داشته اند:
جایگزینی سرکرده قدیم جهان (بریتانیای کبیر) با سرکرده جدید جهان (امپریایلسم امریکا)
حمایت چرچیل از کودتای ۲۸ مرداد به حمایت تونی بلر از حمله بوش به عراق شباهت دارد.
سیر کردن شکم از خرده ریزهای باقی مانده از طعمه.
دم تکان دادن به گرگ آلفا توسط گرگ های بی اختیار
در عراق به موشک می بستند و کیف خر می کردند.
نماینده منافع بورژوازی نیمه فئودال ـ نیمه بورژوای ضد ملی طویله عیران بوده است.
از فئودال های سابقه دار و وابسته به بریتانیای کبیر بوده اند.
دلیل مخالفت حزب توده با مصدق هم همین بوده است.
کلاایدئولوژی بورژوازی با دموکراسی مباینت دارد.
ایده ئولوژی مباینت دارد و یا ماهیت طبقاتی؟
دموکراسی یعنی توده سالاری
سرمایه داری وسرمایه داران طرفداردموکراسی نیستند.
مش ممد مصدق طرفدار کمونیسم بود و یا طرفدار سرمایه و سرمایه داران؟
سواد که پیشکش، صداقت تان کجا ست؟
توده های پائین (کارگران وزحمتکشان،تهیدستان) وزن تعیین کننده ای پیدا کرده اند.
عجب مقولاتی بعضی ها به کار می برند تا مصدقی ها برای شان هورا کشند و ضمنا کیف خر کنند:
کارگران به مثابه جزئی از توده های پایین در حوالی لومپن پرولتاریا
طبقه کارگر سوبژکت طراز نوین تاریخ
است
بانی بی بدیل سوسیالیسیم است
گورکن بورژوازی و مصدقی ها و لاشخورهای عوامفریب دیگر است
بین رویارویی فرهنگی وطبقاتی توده ها با رژیم همگرائی دیده می شود.
من - زور از این جفنگجمله چیست؟
توده به ساز جماران می رقصد؟
بی سر و بی سردار و بی سازمان
اصلا چگونه می تواند همگرا و یا ناهمگرا با جماران باشد؟
فاشیسم، همزمانی پدیده های ازلحاظ تاریخی ناهمزمان است
هر واحد قومی در طویله جماران
فاشیسمی (پانیسمی) را در بطن خود دارد و از فرط خریت حتی فاشیسم پرور است.
آذربایجان را آزربایجان می نویسند
آنهم به عنگلیسی و نه به فارسی
کردستان را کور دوستان می نویسند
تکه تکه گشتن این سامان بی سامان
ادامه دارد.