اندکی اندر باب دیالک تیک غریزه و عقل
بگذارید،
اندکی دیگر راجع به دیالک تیک غریزه و عقل،
گفته شود:
۱
اندکی اندر باب دیالک تیک غریزه و عقل
پسربچه ـ رعیتی
عاشق دختربچه فئودالی می شود.
این خریت پسربچه ـ رعیت
دست خود او نیست.
حتی دلیلی برای این عشق خرکی خود ندارد.
نه
شب
خواب دارد
و
نه
روز
آرام.
این پدیده به فرمان غریزه صورت می گیرد.
غریزه به عنوان مفهومی فلسفی.
برای این گرفتاری در دام عشق
دهها دلیل غریزی، طبیعی، ژنه تیکی، اتیکی، استه تیکی و غیره وجود دارد.
اکنون
دیالک تیک غریزه و عقل
به داد این دیوانه می رسند.
عقل
نهی از خریت می کند.
فونکسیون دیالک تیکی عقل
امر به آدمیت و نهی از خریت
است.
دیالک تیک امر به آدمیت و نهی از خریت
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک امر به معروف و نهی از منکر است.
چه کسی می گوید
که
کریم از دیالک تیک خبر ندارد؟
۲
اندکی اندر باب دیالک تیک غریزه و عقل
غریزه
اما میلیون ها بار کهنسال تر و قوی پنجه تر از عقل است.
در
دیالک تیک غریزه و عقل
نقش تعیین کننده از آن غریزه است.
تلاش خستگی ناپذیر همه ادیان
تقویت عقل و تضعیف غریزه
است.
غریزه
مشت بر پوزه عقل می کوبد و فرمان خاموشباش می دهد.
تلاش خستگی ناپذیر همه فلاسفه، علما و هنرمندان طبقات واپسین جامعه بشری
(طبقات برده دار و فئودال و بورژوازی واپسین)
تقویت غریزه و تضعیف عقل است.
یعنی
امر به منکر و نهی از معروف است.
همه از دم ضد مذهبی و ضد عقلی اند.
بی دلیل نیست
که
نیچه
خاتم الفلاسفه بورژوازی واپسین
هم
مؤسس خردستیزی است
و
هم مؤسس نیهلیسم اخلاقی است
و
هم
ضد مذهبی است.
حافظ و مولوی و غیره
هم
فکر و ذکر و هم و غمی
جز تحقیر عقل و تجلیل
عشق ندارند.
عشق یکی از چیزهایی است که از تجریدشان مفهوم فلسفی غریزه
تشکیل یافته است.
۳
اندکی اندر باب دیالک تیک غریزه و عقل
اگر عقل زیاده از حد رو داری کند،
غریزه قدر قدرت می تواند پوزه بند قطوری بر پوزه عقل نهد
و
خود
به تنهایی
ببرد و بدوزد.
مثلا
پسر بچه ـ رعیت
را
به گوشه کوچه باغ دختربچه - فئودال میخکوب کند
و
عذاب دهد.
غریزه
اگر
بخواهد
می تواند عقل را از خطه اندام پسربچه ـ رعیت تبعید کند.
در این صورت است
که
عاشق صادق
به همان روز می افتد که مجنون افتاده است.
غیاب عقل و سیطره بلامنازع غریزه
به معنی رسیدن به جنون است.
این مورد اما به ندرت پیش می آید.
چرا و به چه دلیل؟
۴
اندکی اندر باب دیالک تیک غریزه و عقل
دلیل اصلی این ندرت
رابطه دیالک تیکی غریزه با عقل
است.
غریزه
در هر صورت
به همیاری عقل نیاز دارد
تا
وصل پسربچه ـ رعیت با دختربچه ـ فئودال
میسر شود.
چنین کار شاقی بدون حمایت عقل اندیشنده محال است.
تفکر توانگر کند فرد را
نه نیروی بازو، نه تیزی چاقو
این اما فقط یک روی مدال دیالک تیکی فوق الذکر است.
روی دیگر مدال دیالک تیکی
دور اندیشی عقل
است.
ژرف اندیشی عقل
است.
عقل
به هیچ قیمتی حاضر نیست
که
پسربچه ـ رعیت
دنبال غریزه بیفتد و خانه خراب شود.
عقل
به همین دلیل
کوتاه می آید.
عقل
حتی اوپورتونیسم به خرج می دهد.
برای وصل پسربچه ـ رعیت با دختربچه ـ فئودال طرح می ریزد
و
راه و چاه نشان می دهد
تا
به وقت ضرورت،
رهنمود دهد
و
پسربچه ـ رعیت را نجات دهد.
پسربچه ـ رعیت را نجات دهد.
۶
تشنه سوخته بر چشمه جوشان چو رسید
تو مپندار که از فیل دمان اندیشد.
عقل در این مورد نیز کاملا تسلیم نمی شود،
کنار نمی کشد،
بلکه تشنه سوخته را همراهی ضمنی می کند
تا
خدای ناکرده فیل دمان دمار از روزگارش در نیاورد.
راهنمایی اش می کند.
فوت و فن می آموزد.
ادامه دارد.
سلام
پاسخحذفشما روانشناس ، جامعه شناس ، فلسفه شناس یا به هر حال دانشمند و دانش دوستید
از شما متشکرم
مسائلی که در مورد
عقل و غریزه طرح میکنید
به روانشناسی شناختی که بچه های رشته روانشناسی پاس میکنند خیلی مربوط است
اما از آن فاصله دارد
با آن متفاوت است
بحث روانشناسی شناختی در دانشگاه بسیار مفصل است ودانشجو باید آنرا
بارها و بارها حفظ کند و...
و در زمانی که مشاوره میدهد
با برداشت هایی کلی چیزهایی را نثار
مددجوی بخت برگشته بکند
حال چگونه میتوان برخوردی صحیح و کارآ با ممد جو داشت
خدا میداند
هیچ متخصصی نیست که بتواند کمک شایسته و عقلایی کند
هر مشاور با توجه به برداشتها و تجارب شخصی اش از زندگی
برداشتی از مدد جو وکتابهای روانشناسی شناختی میکند و بخورد
مددجو میدهد
واگر بجایی نرسید لاجرم
روانپزشک و استراحت و دوری از استرس و...
و آنچه میدانیم ...
نتیجه از این پر گویی...
مباحث شما تازه است و سوال ساز
تکلیف چیست ؟
اینکه سوالها و برداشتهای خود را بنویسیم
و شما لابد پاسخ بدهید ؟
پس بگرد تا بگردیم
ممنون اگر جواب دهید
چگونه از
مفهوم درخت ب
داروین لینک میزنید ؟ در جمله
قبل از پرداختن به مفاهیم فلسفی غریزه و عقل،
از
همان بیولوژی (زیست شناسی) مش داورین
مثالی می زنیم.
۱
یکی از مهم ترین مفاهیم بیولوژی،
مفهوم درخت است.
مفهوم درخت چگونه تشکیل شده است؟
دو دیگر اینکه
برای درک دیالکتیک غریزه و عقل
باید
خصلت مغز آدمی
کنش آیینه وار مغز
انتزاع و
مفهوم و مفهوم سازی را شناخت ؟
این مجموعه دارای تقدم و تاخر است ؟
ترتیبی که در مغز رخ میدهد دارای تقدم و تاخر است ؟
چگونه ؟
با ابراز تشکر فراوان
بدبختی عیرانی جماعت گیر دادن به صاحبسخن و بی اعتنایی به سخن است.
پاسخحذفما این مسائل را صدها بار توضیح داده ایم.
تکرار مکررات بیهوده است.
تشکر
پاسخحذفشما تنها برای گروهی خاص توضیح میدهید
پاسخحذفالبته حق شماست
چرا فقط با کسانی که ماتریالیسم هستند گفتگو می کنید ؟
چون حقتان است
به هر ترتیب از مطالب بدرد بخورتان ممنونیم
من هم مثل شما فقط با اهل خودم بحث می کردم
کمی دقت کنید
من چسزی راجع به صاحب اندیشه نوشته ام ؟
یا بحث را مورد برسی
آنهم در پله اول آن
قرار دادم
انشاالله موفق باشید
به هر ترتیب مطالبتان
اکثرا مفید هستند
و نیاز به باز شدن
فلسفه هر کاری کند به علم خاص نیاز دارد
ما که مغز خر خورده ایم
شما که بفهم هستید
روانشناسی شناخت کار افزار
بقول شما غیر دیالکتیکی است
باید با کمک فلسفه دان ها مورد تدقیق قرار گیرد
باز از زحمات ممنونم
بدبختی عیرانی جماعت گیر ندادن به سخن است
تازه از راه رسیده هم نبودیم
پاسخحذفدو جلد کتاب روانشناسی که دولت افغانستان
سالها پیش چاپ کردند را با معرفی مادرم خوانده ام
نظرات را پاک کنید
درک میکنم
آ....ه سادگی مقدس
ممنون
پاسخحذفجمله اول شما این است:
شما روانشناس ، جامعه شناس ، فلسفه شناس یا به هر حال دانشمند و دانش دوستید
ما سگ هستیم.
سگ توده بی همه چیز
ما اصلا مهم نیستیم
ثانیا
روانشناسی یکی از علوم منفرد است
مثل بیولوژی است
مثل شیمی است.
ما خرد کل اندیش را یعنی فلسفه مارکسیستی را
تمرین می کنیم.
ضمنا مفاهیم جامعه شناسی مارکسیستی را ترجمه و منتشر می کنیم.
ما از روانشناسی اصلا خبر نداریم.
البته راجع به روانشناسی و روانکاوی و غیره هم مطالبی ترجمه و منتشر کرده ایم.
با روانشناسی و نویروفیزیولوژی و شیمی و فیزیک و غیره نمی توان طرز تشکیل مفاهیم را توضیح داد.