۱۳۹۷ شهریور ۴, یکشنبه

زبان فارسی و ناهنجاری های جدیدش (۱۶)

 
مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)

اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»

دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)

ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین

بدین سان
در
روند انتقال انقلابی قدرت
به
گروه مسلط روحانیت شیعه
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.

دین اسلام
و
ضمنا
مذهب شیعه
اما
فقط
مجموعه ای از معتقدات
نیست.

اسلام
آیین سیاست (سیاسی؟) و نظامی است
حاوی یک رشته مفاهیم و مقولات اجتماعی و اخلاقی و مقررات شرعی
(است)
که
همه شئون زندگی فردی و اجتماعی
را
در بر می گیرد.

اسلام
چون مسیحیت
روبنایی است
درخور یک جامعه فئودالی
که
نظام فئودالیسم
را
استحکام می بخشد
و
همه آنچه
را
که
این نظام برای توسعه و تکامل خود لازم دارد،
از جمله ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه
را
به صورتی که برای فئودالیسم
و
حتی نظامات پیش از آن،
قابل بهره برداری باشد،
در اختیار این نظام قرار می دهد.
 
ما
این بند از تحلیل الف برزگر
 را 
نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
 
۱
بدین سان
در
روند انتقال انقلابی قدرت
به
گروه مسلط روحانیت شیعه
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.
 
منظور الف برزگر از «بدین سان»
«تحمیل حاکمیت خود به انقلاب و جامعه انقلابی 
از طریق قرار دادن توده های میلیونی سنتگرا زیر چتر حمایت خود»
است.
 
اگر به این جمله الف برزگر دقت شود،
معلوم می شود که منظور او عکس این اندیشه است:
 
  سنتگرایان
با
استفاده از «اهرم قدرت»
توانست
نیروهای میلیونی سنتگرای مذهبی
را
زیر چتر حمایتی خود قرار دهد
و
با
تکیه بر آنها
حاکمیت خود
را
بر
انقلاب
و
 جامعه انقلابی
تحمیل کند
و
آن
را
استحکام بخشد.
 
چون
اگر کسی مثلا کودکی را زیر چتر حمایت خود قرار دهد،
او
به تکیه گاه کودک تبدیل می شود و نه برعکس.
 
ولی
به قول خود الف برزگر
 سنتگرایان
«با
تکیه بر آنها (توده های میلیونی سنتگرا)
حاکمیت خود
را
بر
انقلاب
و
 جامعه انقلابی
تحمیل می کنند
و
آن
را
استحکام می بخشند.»
 
درستش هم همین است:
توده های میلیونی سنتگرا  تکیه گاه اشرافیت فئودال ـ روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری می شوند.
 
۲
بدین سان
در
روند انتقال انقلابی قدرت
به
گروه مسلط روحانیت شیعه
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.
 
منظور الف برزگر از «انتقال انقلابی قدرت»
به لحاظ فرم است:
الف برزگر به دلیل کج و معوج بودن دو زاری بینشی اش،
عنگلاب اسلامی
را
انقلاب جامعه ای
تصور و تصویر می کند
و
تسخیر قدرت سیاسی توسط اشرافیت فئودال ـ روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری
را
«انتقال انقلابی قدرت»
می پندارد.
 
 
خمینی 
آدمکشی بی حساب و کتاب و کورکرانه را انقلابیگری تصور می کرد.
 
به هنگام صدور فتوای قتل عام اسرای زندانی
به ددان درنده جماران
از کوسه تا عردبیلی
از میر حسین تا سیدعلی
از ولایتی تا ری شهری
گفت:
«ما باید انقلابی عمل کنیم.
تا کنون انقلابی عمل نکرده ایم.
مگر شوروی اجازه افتتاح حزب جمهوری جماران را به ما می دهد 
که
 ما هم اجازه فعالیت به حزب توده دهیم.»
(نقل به مضمون)
 
۳
بدین سان
در
روند انتقال انقلابی قدرت
به
گروه مسلط روحانیت شیعه
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.
 
الف برزگر
با 
مفهوم «گروه مسلط روحانیت شیعه»
احتمالا
 اختلاف نظر میان روحانیت فوندامنتالیستی و روحانیت ترادیسیونالیستی (سنتی)
را
در مد نظر دارد.
 
این حدس ما 
با
مفاهیم بعدی او تأیید می شود:
 
با
مفاهیم «اسلام انقلابی» و «انقلاب اسلامی»
 
الف برزگر
عاجز از درک دیالک تیک اسلام عنقلابی و عنگلاب اسلامی بوده است:
(عن به مثابه قلاب = عنقلاب
عن به مثابه ماده اولیه گلاب = عنگلاب)
 
او به همین دلیل به عوض آنالیز قضیه به پوئه تیزاسیون آن
(زیور شعر پوشاندن بدان)
 مبادرت می ورزد
و
از 
استحاله اسلام عنقلابی به عنگلاب اسلامی
دم می زند.
 
این دال بر غفلت الف برزگر و حزب توده از فوندامنتالیسم است.
 
فوندامنتالیسم
را
هنوز کسی بدرستی نمی شناسد.
 
برای شناخت فوندامنتالیسم باید فاشسم را شناخت.
 
برای تمیز خمینی از بروجردی باید به تمیز نیچه از شوپنهاور نایل آمد.
 
فوندامنتالیسم شیعی و سنی
اسلام را به لحاظ فرم «روولوسیونیزه» (عنقلابی) می کند.

به همین دلیل هم از اسلام «عنقلابی» دم می زند.

اسلام 
و
هر دین دیگر
دیالک تیکی از آه و افیون 
(آه = مقاومت و مبارزه
افیون = تسلیم به مشیت الهی و تمکین به قدرت حاکم)
است.

فوندامنتالیسم شیعی 
(خمینی)
ترازوی دیالک تیکی آه و افیون 
را 
به نفع کفه آه (مقاومت، مبارزه) سنگینتر می سازد.

بروجردی 
به نفع کفه افیون سنگینتر می ساخت.

به همین دلیل از مفاهیم توخالی ولی فرمال «اسلام انقلابی»، «تشیع سرخ علوی» و غیره بهره برگرفته می شد
و
اکنون
احتمالا
بهره بررگفته نمی شود.

دیالک تیک اسلام عنقلابی و عنگلاب اسلامی
اما
چیست؟
 
۴
بدین سان
در
روند انتقال انقلابی قدرت
به
گروه مسلط روحانیت شیعه
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.

دیالک تیک اسلام عنقلابی و عنگلاب اسلامی
از 
سویی
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک (اندیشه و عمل) است:
  اسلام عنقلابی 
تئوری درخور برای عنگلاب اسلامی است
و
از 
سوی دیگر 
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک شعور و وجود (روح و ماده) است.
 
این دیالک تیک دهها سال قبل از فاجعه عنگلاب اسلامی
 در کتابخانه های مذهبی دانش کاه های ایران و احتمالا حسینیه های عرشاد
با 
لاطائلات سید قطب و امثالهم
تبلیغ می شد.

تئوری اسلام عنقلابی
زمینه فکری، نظری و ایده ئولوژیکی لازم
را
برای عنگلاب اسلامی فراهم می آورد.

این تئوری عنقلاب اسلامی
را
می توان تئوری اوتوپیکی اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی ـ تجاری ـ بازاری محسوب داشت
که 
فاقد بنیان علمی بوده است.

این تئوری اوتوپیکی
پس
از
ورشکست اوتوپی اسلامی
عینا و عملا
بی اعتبار گشته است.

ولی
مبارزه ایده ئولوژیکی بر ضد هر تئوری اوتوپیکی
کماکان
ضرورت مبرم دارد.
 
پیروزی فاجعه بار تئوری اوتوپیکی اسلام عنقلابی  
به سبب ضعف روشنگری علمی و انقلابی (مارکسیستی ـ لنیینستی) بوده است.

جای دایرة المعارف روشنگری
در مقیاس جهانی
خالی بوده است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر