۱۴۰۴ مرداد ۲, پنجشنبه

درنگی در هشداری از محسن وثوقی (موساد و جمهوری اسلامی)

  

 سازمان اطلاعات و عملیات ویژه 

(موساد) 

 

درنگی
از
شین میم شین
 
محسن وثوقی
 مردم حق دارند بدانند:
 دشمن چگونه توانسته در چنین سطحی از دقت و اطلاعات، عملیات ترور انجام دهد؟
 
انتقاد 
به شرطی انتقاد خواهد بود که علمی و انقلابی باشد
و
منتقد
به شرطی خیرخواه و حق به جانب خواهد بود که صادق باشد.
یعنی
حقیقت جو، حقیقت طلب و حقیقت پرست باشد و نه خودپرست.
خودپرست 
به معنی وسیع کلمه.

 محسن وثوقی
عوامفریبانه
خود را نماینده مردم جا می زند و گرد و خاک به پا سازی توخالی و کلی خود و هارت و پورت خود را «صدای حقِ مردم» قلمداد می کند.
 
 

۱

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16494

 

۲

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16496

 

۳

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16502

 

۴

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16506

 

۵

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16512

 

۶

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16518

 

۷

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16524

 

۸

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16529

 

۹

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16537

 

۱۰

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16543

 

۱۱

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16554

 

۱۲

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16567

 

۱۳

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16576

 

۱۴

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16587

 

۱۵

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16593

 

۱۶

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16602

 

۱۷

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16609

 

۱۸

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16615

 

۱۹

https://mimhadgarie.blogfa.com/post/16621

 

پایان

 


درنگی در هشداری از محسن وثوقی (موساد و جمهوری اسلامی) (۱۹) (بخش آخر)

  

 سازمان اطلاعات و عملیات ویژه 

(موساد) 

 

درنگی
از
شین میم شین
 
محسن وثوقی
 مردم حق دارند بدانند:
 دشمن چگونه توانسته در چنین سطحی از دقت و اطلاعات، عملیات ترور انجام دهد؟
 چه ساختارهایی در حفاظت راهبردی کشور دچار ضعف، نفوذ یا فساد شده‌اند؟
  و چه نهادی پاسخ‌گو است، و چه کسی باید کنار گذاشته شود؟
 آیا این نظام برای حفظ فرماندهانش، دانشمندانش، و تمامیت امنیتی‌اش، 
هیچ برنامه‌ای جز رجز و تشییع جنازه دارد؟
 این یادداشت را نه برای تضعیف، که برای بیدارباش امنیتی می‌نویسم؛
تا شاید در لابه‌لای این سکوت سازمان‌یافته،  صدای حقِ مردم شنیده شود.

 
انتقاد 
به شرطی انتقاد خواهد بود که علمی و انقلابی باشد
و
منتقد
به شرطی خیرخواه و حق به جانب خواهد بود که صادق باشد.
یعنی
حقیقت پرست باشد و نه خودپرست.
خودپرست 
به معنی وسیع کلمه.


محسن وثوقی
 صدای حقِ مردم شنیده شود.
 
محسن وثوقی
عوامفریبانه
خود را نماینده مردم جا می زند و گرد و خاک به پا سازی توخالی و کلی خود و هارت و پورت خود را «صدای حقِ مردم» قلمداد می کند.

ایران
در اوضاع بسیار خطرناکی به سر می برد.

ایران
کشوری چند قومیتی است.
خطر آن می رود که سوریه واره شود.
 
هر واحد قومی 
به مدد امپریالیسم و صهیونیسم و ترکیه و عربستان و آذربایجان و ارمنستان (هاشمیان) و دار و دسته های مسلح مزدور کرد و بلوچ و غیره
مسلح شود
و
زمینه برای بالکانیزاسیون ایران
هموار گردد
و
اسباب شیوع بی بند و بار ترور و وحشت و تخریب و تجزیه کشور 
و 
شعله ور گشتن جنگ های بیهوده بین اقوام مختلف و جاری شدن دریایی از خون
فراهم آید.

توطئه امپریالیسم و دستیار هایش اسرائیل و ترکیه و و عربستان و غیره
مبتنی بر اوتوپی پانیستی ترکستان بزرگ، کردستان بزرگ، عربستان بزرگ و بلوچستان بزرگ  است.

به داد مردم ایران مگر خدا برسد.

پایان

درنگی درمفهوم فقهی ـ «فلسفی» تکوین (۱۹)

        

فلسفه مَشّاء یا مکتب مشاء 

مکتبی از فلسفه است که از آموزه‌های ارسطو الهام می‌گیرد.

ویکی پیدیا

 

درنگی

از

شین میم شین

 

  هیولای اولی

 
هیولای اولی در پایین‌ترین درجۀ هستی قرار می‌گیرد. وجود از بالاترین مرتبۀ موجودات، یعنی عقل اول ، به‌تدریج به آن می‌رسد، چنان‌که تقریباً به نیستی نزدیک می‌گردد. پس هیولانه ذاتِ مخصوص به خود دارد، نه جوهرِ تعیین یافته است؛و هیچ حیثیتی جز امکان و قوۀ قبول ندارد.
 

هیولای اُولی

در فلسفه،

 ماده نخستین یا هیولای اولی 

حقیقت و واقعیتی در عالم ماده است که قوه و استعداد محض بوده،

 آمادگی پذیرش هر صورتی اعم از صورت جسمیه و صور نوعیه بسائط و صور نوعیه ترکیبی 

را دارد.

اما در عرفان اسلامی،

 به سبب شباهت‌های ماده نخستین در فلسفه و نفس رحمانی، با وجود

 تفاوت‌های بنیادین آنها،‌ 

واژه هیولای اولی 

را 

بر نفس رحمانی اطلاق کرده‌اند؛ 

زیرا نفس رحمانی نیز مانند هیولای اولی، قابلِ همه صورت‌های موجود در عالم است و همه تعینات را می‌پذیرد؛ 

یعنی ماده اساسی‌ای که تعینات مختلف نظام هستی را می‌سازد 

همان نفس رحمانی و ظهور سریانی وجود خداوند است. 

بنابراین هیولای اُولی در عرفان به عالم ماده اختصاص نداشته، 

در سرتاسر ماسوی الله جریان دارد؛‌

 افزون بر اینکه هیولای اولای عرفانی 

مثل ماده نخستین فلسفی

 قوه محض نیست؛ 

بلکه هم قوه است و هم فعلیت

از جهتی قوه است و از جهتی فعلیت

از جهتی فاعل است و از جهتی قابل.

(ر.ک: اسفار، ج۲، ص۳۲۹)

قیصری در این رابطه می گوید :

المراد بالهیولی هنا هو الهیولی الکلیه التی تقبل صور جمیع الموجودات الروحانیه و الجسمانیه و هو الجوهر کما بینه فی کتابه المسمی بإنشاء الوائر

(قیصری، ‌شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص ۷۹۰)

منظور از هیولا در اینجا همان هیولای کلی است که صورت تمام موجودات روحانی و جسمانی را به خود می پذیرد که آن همان جوهر است ، 

همان گونه که ابن عربی در کتابش انشاء الدوائر تبیین کرده است.

قیصری باز در جای دیگر می گوید:

و إذا أخذت بشرط أن تکون قابله للصور النوعیه الروحانیه و الجسمانیه فهی مرتبه الاسم القابل و رب الهیولی الکلیه المشار الیه بالکتاب المسطور و الرق المنشور

(قیصری، ‌شرح فصوص الحکم، تصحیح آشتیانی، ص ۱۱)

اگر حقیقت وجود را به شرط این که قابل صورت های نوعی روحانی  و جسمانی باشد اعتبار کنی ، 

حاصل همان مرتبه اسم قابل و رب هیولای کلی است که آن را کتاب مسطور یا رق منشور نیز خوانند.

ادامه دارد.

 


خود آموز خود اندیشی (۱۲۷۲)

 

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت پانزدهم

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم

 

یکی را چو من، دل به دست کسی

گرو بود و می برد خواری بسی

 

ز دشمن جفا بردی از بهر دوست

که تریاک اکبر بود زهر دوست

 

که را پای خاطر برآمد به سنگ

نیندیشد از شیشه نام و ننگ

 

شبی دیو خود را پری چهره ساخت

در آغوش آن مرد و بر وی بتاخت

 

سحرگه مجال نماز اش نبود

ز یاران کس آگه ز رازش نبود

 

به آبی فرو رفت نزدیک بام

بر او بسته سرما دری از رخام

 

نصیحتگری لومش آغاز کرد

که خود را بکشتی در این آب سرد

 

ز برنای منصف برآمد خروش،

که ای یار چند از ملامت، خموش

 

مرا پنج روز این پسر دل فریفت

ز مهرش چنانم که نتوان شکیفت

 

نپرسید باری به خلق خوشم

ببین تا چه بارش به جان می کشم

 

پس از آن که شخص ام ز خاک آفرید

به قدرت در او جان پاک آفرید

 

عجب داری ار بار امرش برم

که دائم به احسان و فضلش در ام؟

 

ادامه دارد.