۱۴۰۴ خرداد ۱۶, جمعه

درنگی بر دروسی از امیر نیک آئین (۲)

 

 هوشنگ ناظمی
  (امیر نیک آئین)  
  
درنگی

از

شین میم شین


فصل دوم

طبیعت، جامعه، انسان


درس ۵۱

  مناسبات تولیدی

 
"تولید مادی، شالوده تکامل اجتماع و علت تعیین کننده این تکامل است"- 

این یکی از مهمترین قوانین علم ماتریالیسم تاریخی است 

که از درس گذشته به آموختن آن پرداختیم.

معنی تحت اللفظی:

پایه و اساس توسعه جامعتی را تولید مادی تشکیل می دهد.

تولید مادی علت تعیین کننده معلولی به نام توسعه جامعتی است.

این یکی از قوانین عام علمی موسوم به ماتریالیسم تاریخی است.

 

این ادعای نیک آیین و هر کس دیگر، مملو از ایرادات نظری است:


۱

"تولید مادی، شالوده تکامل اجتماع و علت تعیین کننده این تکامل است"- 

این جمله

فی نفسه

تق و لق است.

تهیه و تولید و مصرف مایحتاج حیاتی 

مثلا نان و آب و مسکن و پوشاک و بهداشت و غیره

پایه و اساس و شالوده زندگی هر موجود و هر همبود (اجتماع) و هر جامعه است.

هر موجودی از نبات تا جانور و بشر

برای زنده ماندن 

مجبور به داد و ستد (جذب و دفع) با طبیعت است:

دیالک تیک جذب و دفع

یکی از فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد است.

در مفهوم جذب 

 از آن خود کردن نعمات مادی

 (مثلا خوردن نان و آب و پوشیدن لباس و کفش و جوراب و شال و کلاه و غیره)

تجرید یافته است

و

در مفهوم دفع

پس دادن تفاله نعمات مصرف شده به طبیعت.

(مثلا به صورت مدفوع و ادرار و عرق و مو و ناخن و آه و عطسه و سرفه و البسه پاره ـ پوره و خرابه خانه و غیره) 

مارکس

کار مادی را هم فرمی از دیالک تیک جذب و دفع (داد و ستد) بشر با طبیعت می داند:

مثال:

بشر سنگ آهن را  از طبیعت استخراج می کند.

پس از حرارت دادن و جدا کردن آهن از آن، مابقی را به طبیعت پس می دهد.

بعد از آهن آفتابه و بیل و کلنگ و تیر و تبر می سازد.

حیات هر موجودی از نبات تا جانور و بشر

منوط به تهیه و تولید مایحتاج حیاتی مادی است.

 

نیک آیین و هر کس دیگر اما حرف دیگری می زنند:

"تولید مادی، شالوده تکامل اجتماع و علت تعیین کننده این تکامل است"-
 

منظور از مفاهیم تکامل و اجتماع و علت چیست؟ 

ادامه دارد.

فرهنگ مفاهیم فلسفی (د) دیالک تیک (۲۶)

 

 

پروفسور دکتر  الفرد کوزینگ

پروفسور دکتر  گونتر کروبر

برگردان

 شین میم شین 

تئوری متافیزیکی  توسعه

 

۱

·    تئوری متافیزیکی توسعه با تئوری دیالک تیکی توسعه مغایرت کامل دارد.

 

۲

·    مشخصات تئوری متافیزیکی توسعه به شرح زیرند:

 

الف

·    در تئوری متافیزیکی توسعه خودجنبی ماده نادیده گرفته می شود.

 

ب

·    در تئوری متافیزیکی توسعه، نیروی محرکه توسعه عوامل خارجی از قبیل خدا و غیره قلمداد می شوند.

 

پ

·    در تئوری متافیزیکی توسعه، توسعه به معنی توسعه کمی یعنی کاهش و افزایش، بزرگتر شدن و کوچکتر شدن وغیره تصور می شود.

 

ت

·    در تئوری متافیزیکی توسعه، توسعه به معنی تکرار مکرر (حرکت دایره وار) تلقی می شود.

 

مقولات (مفاهیم عام) دیالک تیکی  

  

·    سه قانون اساسی یاد شدهء دیالک تیک، با سلسله ای از مقولات دیالک تیکی به شرح زیر تکمیل می شوند:

 

۱

·    پدیده و ماهیت (ظاهر و ذات)  

 

۲

·     فرم و محتوا

۳

·    امکان و واقعیت

 

۴

·    ضرورت و تصادف

۵

·    علت و معلول   

۶

·    منفرد و عام  

.....

 

ادامه دارد.

درنگی در «کودک استثنایی» اثری از فریدون تنکابنی (۸) (بخش آخر)

   https://i.zamaneh.media/u/wp-content/uploads/2024/09/DSC04516_21-600x3431-1.png?width=1000

فریدون تنکابنی

درنگی

از 

شین میم شین

 

 کودک استثنایی


پزشک با خود گفت:
 «خیر درست شدنی نیست.
بهتر است بقیه مغزش را هم بیرون بیاورم.
 اصلاً مغز به چه دردش می‌خورد.
بی‌مغز بهتر و راحت‌تر زندگی خواهد کرد.»

پزشک بقیه مغز نوزاد را هم بیرون آورد و باز ضربه‌ای به پشت او زد،
 نوزاد این بار فریاد برآورد:
 «مرگ بر بی‌حجاب!
مرگ بر لیبرال!
مرگ بر مطبوعات!
 مرگ بر دانشجو!
حزب الله بیدار است، از دانشجو بیزار است.»

این بند آخر این طنز تنکابنی را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

 

۱

پزشک با خود گفت:
 «خیر درست شدنی نیست.
بهتر است بقیه مغزش را هم بیرون بیاورم.

قابله و در واقع خود تنکابنی 

تنها راه حلی که برای همه مسائل دارد، 

همان راه حلی است که بورژوازی واپسین تحت سرکردگی نیچه (خاتم الفلاسفه امپریالیسم و فیلسوف فاشیسم) برای مسائل دارد:

تخلیه کله ها از مغزهای اندیشنده.

مغز زدایی جامعه و جهان.

تبلیغ تمام ارضی خریت همراه با خردستیزی سیستماتیک نظری و عملی و هنری.

مراجعه کنید

به

ایراسیونالیسم

(خردستیزی)

 

 

ایراسیونالیسم (خردستیزی) مدرن و مدافعه از خرد

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11007

تنکابنی 

خیال می کند که سمتگیری های سیاسی منشاء فکری دارند و نه منشاء مادی.

به نظر تنکابنی

کمیت مغز افراد تعیین کننده سمتگیری سیاسی آنها ست

و

نه شرایط مادی و معیشتی آنها.

یعنی

تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح (وجود و شعور)،

روح (شعور) است.

اگر این نظر تنکابنی جدی باشد، می توان گفت که جهان بینی اش، ایدئالیستی است.

یعنی

فرقی با جهان بینی روحانیت ندارد.

یعنی

تنکابنی 

جهان و مافیها را وارونه و پا در هوا می بیند.

۲

 اصلاً مغز به چه دردش می‌خورد.
بی‌مغز بهتر و راحت‌تر زندگی خواهد کرد.»

اگر این خرافه قابله واقعا نظر تنکابنی باشد، فاجعه است.

بی مغزی و خریت نه به بهبود زندگی و آسودگی، بلکه به ذلت و بدبختی منجر می شود.

قضیه بر عکس تصور قابله و تنکابنی است:

خِرَد بِهتر از هَر چه ایزَد بِداد

ستایش خِرَد را بِه از راهِ داد

خِرَد رَهنمای وُ خِرَد دِلگشای

خِرَد دَست گیرد به هَر دو سَرای

فردوسی

۳

پزشک بقیه مغز نوزاد را هم بیرون آورد و باز ضربه‌ای به پشت او زد،
 نوزاد این بار فریاد برآورد:
 «مرگ بر بی‌حجاب!
مرگ بر لیبرال!
مرگ بر مطبوعات!
 مرگ بر دانشجو!
حزب الله بیدار است، از دانشجو بیزار است.»

این کلایمکس (نقطه اوج) طنز تنکابنی است. 

محرومیت مطلق از نعمت مغز اندیشنده به سمتگیری فوندامنتالیستی ـ اسلامی منجر می شود.

فوندامنتالیسم اسلامی = فاشیسم فئودالی

مشخصه مشترک فاشیسم و فوندامنتالیسم اسلامی

خریت و خردستیزی است.

دومه نیکو لوسوردو

(فیلسوف ایتالیایی) 

طالبانیسم را مکتب خر پروری نامیده است.

پایان

۱۴۰۴ خرداد ۱۵, پنجشنبه

درنگی بر دروسی از امیر نیک آئین (۱)

 

 هوشنگ ناظمی
  (امیر نیک آئین)  
  
درنگی

از

شین میم شین


فصل دوم

طبیعت، جامعه، انسان


درس ۵۱

  مناسبات تولیدی

 
"تولید مادی، شالوده تکامل اجتماع و علت تعیین کننده این تکامل است"- 

این یکی از مهمترین قوانین علم ماتریالیسم تاریخی است 

که از درس گذشته به آموختن آن پرداختیم. 

ولی برای فراگرفتن دقیق این قانون باید مقوله "شیوه تولید" را نیز همه جانبه بیاموزیم،

 زیرا که درست همین شیوه تولید نعمات مادی است که در هر مرحله تاریخی معین، سیمای اجتماعی را مشخص می سازد و علت قاطع تکامل جامعه است.

 شیوه تولید، علاوه بر "نیروهای مولده" که در درس گذشته آموختیم، 

دارای جهت و جنبه اساسی دیگری هم هست که "مناسبات تولیدی" نام دارد.
 

۱
توضیح مقوله مناسبات تولیدی- 

تولید مادی تنها به نیروهای مولده محدود نمی شود. 

تولید نعم مادی در هر مرحله معین تاریخ، تنها دارای یک جنبه نیست، 

زیرا که انسان ها بطور مجزا و انفرادی زندگی و تولید نمی کنند؛ 

بلکه همراه با هم، اجتماعا، در حالی که در جامعه بشری متشکل هستند کار می کنند و به تولید نعم مادی می پردازند. 

کار همیشه کار اجتماعی است. 

انسان همیشه موجودی اجتماعی است.

 فعالیت تولیدی انسان ها همواره در چارچوب اجتماع صورت می گیرد.
اما در جریان کار و در روند تولید، انسان ها ناگزیر با یکدیگر دارای مناسباتی می شوند، بین خود روابط مختلفی برقرارمی کنند. 

آدمیان در جریان تولید، 

تنها بر محیط مجاور تاثیر نمی گذارند، 

تنها با طبیعت روبرو و همجوار، در نبرد یا همزیستی، در کشمکش یا بهره گیری نیستند؛ 

بلکه برای همان فعالیت مشترک و ادامه زندگی و مبادله متقابل ثمره کار و فعالیت خویش، ناگزیر با یکدیگر در تماس و رابطه در می آیند.


مناسبات بین انسان ها بطور کلی و بسیار گونه گونه و سخت متنوع است، هم مادی است و هم معنوی، هم اقتصادی است و هم سیاسی و اخلاقی و حقوقی و عاطفی و غیره.

 اصولا خود جامعه چیزی نیست جز مجموعه ای از مناسبات گوناگون اجتماعی. منتهی مارکسیسم بین مناسبات مادی اجتماعی و مناسبات معنوی یا ایدئولوژیک و روانی جامعه تفاوت قائل می شود. 

موضوع بحث ما مناسباتی است که در امر تولید، بین انسان ها بوجود می آید و آن را "مناسبات تولیدی" می نامیم.


مارکس می نویسد:
"انسان ها برای تولید، در رابطه و مناسبات خاصی با یکدیگر وارد می شوند و تنها در چارچوب این روابط و مناسبات اجتماعی است که عمل انسان ها بر روی طبیعت جریان می یابد و تولید انجام می شود.


اگر مقوله "نیروهای مولده" بیانگر رابطه انسان با طبیعت بود، 

مقوله "مناسبات تولیدی" مبین رابطه انسان ها با یکدیگراست.


به این نکته توجه کنید که از همان زمان ابتدائی ترین مراحل تولید، از همان بدو تبدیل میمون به انسان که کار و ابزار سازی عامل اساسی آن بود،

 انسان ها بین خود دارای مناسبات متقابلی می شوند. 

البته این مناسبات در هر مرحله تاریخی متفاوت است. 

مثلا مقایسه کنید روابط همکاری بدیهی بین افراد قبایل شکارچی اولیه را به منظور شکار جمعی، با روابط بین برده و برده دار، یا مقایسه کنید مناسبات بین مشتی سرمایه دار بزرگ غارتگر را با انبوه عظیم کارگران رنجبر

 و درمقابل آن 

مناسبات بین کارگران و دهقانان را در جامعه سوسیالیستی بر اساس همکاری و برابری. 

این مثال ها نشانه تغییر مداوم مناسبات تولیدی در طول تاریخ است که بر شالوده رشد نیروهای مولده انجام می گردد.
 

ادامه دارد.

درنگی در «هنر از دیدگاه مارکسیستی» (۲۶)

      

 درنگی 

در

از

شین میم شین

هنر از دیدگاه مارکسیستی

مهرداد پرولتاریا

 

  هنر به‌عنوان ابزار مبارزه
 
در نگاه مارکسیستی، هنر باید نقش فعال در تغییر اجتماعی ایفا کند. 
هنرمند باید در کنار مردم بایستد، ظلم را نشان دهد و الهام‌بخش مبارزه برای رهایی باشد.
 
به تحلیل این دعاوی مهرداد پرولتاریا ادامه می دهیم:
 
۱
هنر به‌عنوان ابزار مبارزه
 
تبدیل هنر به ابزار
را
در مارکسیسم من در اوردی مهرداد پرولتاریا
می توان فرم نوینی از اینسترومنتالیسم (ابزارگرایی) محسوب داشت.

اینسترومنتالیسم (ابزارگرایی)
واربانت امریکایی پراگماتیسم است که یکی از مکاتب مخرب مهم در فلسفه امپریالیستی است.
 

 

اینسترومنتالیسم

(ابزارگرایی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11316

 

پایان

 


پراگماتیسم

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/5340

 

پایان


پراگماتیسم

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11561

 

پایان


این نوع از اینسترومنتالیسم (ابزارگرایی)
 به معنی سلب هنریت از هنر خواهد بود.
بدین طریق
آثار فرمایشی ـ کلیشه ای ـ توخالی 
به مثابه آثار هنری جازده خواهند شد.
 
یعنی 
با تشکیل جامعه بی طبقه و پایان مبارزه طبقاتی، فاتحه ای  هم بر هنر به مثابه ابزار مبارزه خوانده خواهد شد.
یعنی
بشریت به لحاظ استه تیکی، اروتیکی و هنری ـ معرفتی دچار پاوپریسم (فقر مطلق، بی همه چیزی) خواهد شد.
 
۲

در نگاه مارکسیستی، هنر باید نقش فعال در تغییر اجتماعی ایفا کند.
 
معلوم نیست که منظور مهرداد پرولتاریا از مارکسیسم چیست.
در مارکسیسم کذایی مهرداد پرولتاریا
هنر 
به ارگان حزبی و دولتی  مبدل می شود و هنرمند به مأمور حزبی و دولتی.
 
یعنی
خودپویی آثار هنری و خودمختاری هنرمند از بین می رود.
یعنی
آثار هنری به چیزهایی فرمایشی ـ کلیشه ای مصنوعی و قلابی و تصنعی و تقلبی و مصلحتی و پراگماتیستی تبدیل خواهند شد.
یعنی
زباله خواهند شد
و
هنرمندان به طوطی وشان روبات واره.
 
۳
هنرمند باید در کنار مردم بایستد، ظلم را نشان دهد و الهام‌بخش مبارزه برای رهایی باشد.
 
در نگاه مارکسیستی کذایی مهرداد،
هنرمند
نه آدم با فردیت و هویت و ماهیت و شخصیت و تعلقات ملی، صنفی و قشری و طبقاتی خاص خود،
بلکه مجسمه و مهره بی همه چیزی است که در کنار مردم ایستاده  و به عوض اشاعه شعور هنری و انعکاس استه تیکی ـ هنری جامعه و توده، 
شعار های انتزاعی بر له عدالت انتزاعی و علیه ظلم انتزاعی می دهد و شق القمر می کند.

ادامه دارد.