۱۴۰۴ آبان ۲, جمعه

قرآن کریم از دیدی دیگر (سوره الأعراف ) (۴۸۳)

  صفحه ای از نور(دانلود متن، ترجمه، صوت)/ صفحه 151(سوره اعراف، آیات 1 الی 11)  - استاد منشاوی | ضیاءالصالحین      

   

ویرایش و تحلیل

از

فریدون ابراهیمی

﴿فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾
[ الأعراف: ۲۲]

و آن دو را بفريفت و به پستى افكند. 

چون از آن درخت خوردند 

شرمگاه‌هايشان آشكار شد و به پوشيدن خويش از برگهاى بهشت پرداختند. 

پروردگارشان ندا داد:

 آيا شما را از آن درخت منع نكرده بودم و نگفته بودم كه شيطان به آشكارا دشمن شماست؟

 
کریم
در این آیه،
ماجرای فریب حوا و آدم توسط ابلیس را تشریح می کند:
ابلیس با سوگند خوردن، اعتماد حوا و آدم را جلب می کند و آندو را به خوردن میوه ممنوعه برمی انگیزد.
 
ابلیس
دلیل ممنوعیت میوه را کلک و ترفند الهی برای ممانعت از ماندگاری آندو در بهشت قلمداد می کند.
حوا و آدم
نتیجه می گیرند که خوردن میوه ممنوعه، همان و ابدیت ماندگاری در بهشت، همان. 

علاوه بر این دلیل معرفتی و سود شخصی، کنجکاوی بشری از امر و نهی اوتوریته ها هم نقش خاصی به عهده داشته است.
نهی کسی از انجام کاری، همان و شوق وافر او به زیر پا نهادن منهیات، همان.
 
اگر بهشت سمبل و استعاره ای برای جامعه اشتراکی اولیه باشد،
می توان به این نتیجه رسید 
که 
میوه ممنوعه
مظهر منافع خصوصی 
و
خوردن میوه ممنوعه
به معنی برتر شمردن منافع خصوصی بر منافع الهی (جامعتی) 
یعنی
جایگزینی مالکیت جامعتی حاکم بر بهشت (جامعه اشتراکی آغازین) با مالکیت خصوصی است.
 
اگر حوا و آدم از فرمان الهی سرپیچی نمی کردند، بشریت در جامعه اشتراکی مبتنی بر برابری و خواهری ـ برادری ادامه حیات می داد.
یعنی
گذار به جامعه طبقاتی برده داری و فئودالی و سرمایه داری امکان پذیر نمی گشت.
 
این بدان معنی است
که
خدا
خواهان حفظ و تحکیم جامعه اشتراکی اغازین بوده است.
یعنی
خدا
مخالف تشکیل جامعه طبقاتی بوده است.
 
این ضمنا بدان معنی است  
که
ابلیس به مثابه مظهر شر
مخالف حفظ و تحکیم جامعه اشتراکی آغازین و خواهان تشکیل جامعه طبقاتی بوده است.
 
اگر دوزخ سمبل و استعاره ای برای جامعه طبقاتی باشد،
می توان گفت که ابلیس خواهان سقوط بشریت به مثابه نور دیده الهی به اسفل السافلین دوزخ بوده است. 
 
این علاوه بر این، بدان معنی است 
که
ابلیس بر الله پیروز شده است
و
خشم او را بر نورددیگان دلبند خود (بشریت) برانگیخته است.

۱

و آن دو را بفريفت و به پستى افكند.

معلوم نیست که منظور کریم از انداختن به پستی چیست.

۲

چون از آن درخت خوردند 

شرمگاه‌هايشان آشكار شد و به پوشيدن خويش از برگهاى بهشت پرداختند.

حوا و آدم
بنا بر این ادعای کریم،
قبل از خوردن میوه ممنوعه، ملبس بوده اند.
خوردن از میوه ممنوعه، همان و «خلع لباس شدن» شان، توسط خدا همان.
 
«خلع لباس شدن» 
احتمالا
از قرآن کریم به فقه اسلامی آمده است:
  
خلع لباس روحانیت
 به معنای سلب اجازه استفاده از لباس روحانی (عمامه و عبا) از یک طلبه یا روحانی است. 
این اقدام معمولاً به دنبال صدور حکم دادگاه ویژه روحانیت یا کمیته‌های انضباطی حوزه صورت می‌گیرد.
خلع لباس ممکن است به‌طور موقت یا دائم باشد.
 در حالت موقت، 
فرد پس از گذراندن دوره محرومیت و احراز شرایط، 
می‌تواند دوباره لباس بپوشد.
 اما در حالت دائم، 
امکان بازگشت به لباس روحانیت وجود ندارد.

اخراج روحانیان متخلف از حوزه علمیه
هم
احتمالا
تحت تأثیر اخراج حوا و آدم در پی تخلف از فرامین الهی از بهشت 
بوده است:

اخراج از حوزه علمیه 
اخراج به معنای قطع ارتباط آموزشی و اداری طلبه با حوزه علمیه است. 
پس از اخراج، 
طلبه از ادامه تحصیل در مقاطع و مراکز آموزشی حوزوی محروم می‌شود.
اخراج ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
     ضعف علمی شدید و عدم کسب نمرات یا امتیازات لازم در طول چند ترم تحصیلی
     تخلفات انضباطی یا اخلاقی که با شأن طلبگی ناسازگار است
         تخلفات امنیتی یا قضایی که موجب صدور حکم محرومیت از تحصیل می‌شود
     ترک تحصیل غیرموجه و طولانی‌مدت بدون کسب مجوز از مراجع ذی‌ربط

 
ادامه دارد.
 

درنگی در مفهوم آزادی در قاموس اریش فروم (۴)

     

اریش فروم 

 (Erich Fromm) 

( ۱۹۰۰ – ۱۹۸۰)

م. معمار نژاد

درنگی

از

شین میم شین
 
خلاصه‌ای از دیدگاه‌های فروم درباره آزادی:
 
  آزادی دو بُعد دارد: 

الف
 آزادی از چیزی:
 رهایی از سلطه، اقتدار، و فشارهای بیرونی.
 
ب
 آزادی برای کسب چیزی: 
توانایی برای انتخاب آگاهانه، بیان خود و مسئولیت‌پذیری در قبال خویشتن و جامعه.

بعد دوم آزادی (اختیار) از دید اریش فروم
آزادی برای کسب چیزی 
است.

قبل از پرداختن به تشریح فروم از این مفهوم، 
روی آن اندکی خم می شویم:

آزادی برای کسب چیزی
این نوع و یا این بعد آزادی 
 بدان معنی است که سوبژکت مورد نظر،
قبل از کسب آزادی (اختیار)، فاقد آزادی بوده است.
یعنی
صاحب اختیار نبوده است.
بی اختیار بوده است.
به عبارت صریحتر،
اجازه کسب چیزی را حتی نداشته است.
 
این بدان معنی است 
که
آزادی (اختیار) توسط اوتوریته ای (مرجعی، مقامی، شخصی، قوه ای) به سوبژکت مورد نظر اعطا می شود.

این بدان معنی است
که
سوبژکت (فرد، خلق، ملت) 
نخست باید لیاقت لازمه را کسب کند 
تا اوتوریته مربوطه آزادی (اختیار) مربوطه در زمینه ای را به او اعطا کند.
 
مقلا
اجازه رفتن دختران به مدرسه
 از دید فروم 
به معنی آزادی (اختیار) دختران است.
به معنی بعدی از آزادی (اختیار) است.

اگر تیز بنگریم، 
لیاقت لازمه هم لازم نیست.
فقط کافی است که اوتوریته ای به هر دلیلی اجازه مورد نظر را ثادر کند.
مثال:
سید علی که تحت فشار امپریالیسم و صهیونیسم و جنبش بند تنبانی زنان 
حجاب را مجاز داشته است،
اوتوریته ای آزادی بخش 
و
 توده زنان، 
جماعتی آزاد (صاحب اختیار) است.


‫مستند آخرین پیام محمد رضا شاه پهلوی به مردم ایران - YouTube‬‎
 
آدم
 بی اختیار
به یاد آخرین سخنرانی محمد رضا شاه می افتد:
شاه با انتقاد از خود می گوید:
من قبلا خیال می کردم که ملت ایران، لیاقت کسب آزادی (اختیار) ندارد.
ولی اخیرا متوجه شده ام که دارد.
پس از فردا به ملت آزادی (اختیار) ارزانی می دارم.
(نقل به مضمون)
 

 شاپور بختیار
 (۴ تیر ۱۲۹۳ – ۱۵ مرداد ۱۳۷۰)
نخست‌وزیر ایران 
 از ۱۵ دی تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
 او 
دبیرکل سابق حزب ایران 
عضو سابق جبهه ملی ایران
و
 بنیان‌گذار نهضت مقاومت ملی ایران 
بود.
 
منظور محمد رضا شاه از آزادی (اختیار) را در اعمال بعدی او، یعنی در فرمان بعدی او شاهد می شویم:
بازداشت نخست وزیر و همه اعضای کابینه اش.
بازداشت رئیس ساواک.
نصب شاپور بختیار به عنوان نخست وزیر.
 
طنز قضیه هم همین جا ست:
حداقل اجازه انتخاب نخست وزیر 
 به ملتی که لیاقت آزادی (اختیار) کسب کرده است، 
داده نمی شود.

ب
آزادی برای کسب چیزی: 
توانایی برای انتخاب آگاهانه، 
بیان خود 
و مسئولیت‌پذیری در قبال خویشتن و جامعه.
 
ادامه دارد.