سیاوش کسرایی
(۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۴)
چاپلوسانه به دور و بر پاهای کسی می پوییم
که
اتو دارد، شلوار سفیدش هر روز
برق دارد، کفشش
و به دستان پر انگشتری او ست، مدام
بافته شلاقی چرمین و دسته طلا.
معنی تحت اللفظی:
ما بسان سگی که در حال اهلی شدن توسط مربی خوش پوش شلاق به دست است،
چاپلوسانه دور و بر پاهایش می پلکیم.
سیاوش
در این بند شعر
روند تربیت توده ای ها را، یعنی اهلی سازی سگان سرسپرده توده توسط نمایندگان شلاق به دست و خوش پوش انقلاب سفید (که شلوار سفید در بر دارد)
را
به طرزی رئآلیستی و راسیونالیستی
تصور و تصویر می کند.
روانشناسی هر قربانی شکنجه بی سلاح و بی پناه زیر شلاق شکنجه گر
هم
شبیه روانشناسی سگی است که روند و روال اهلی شدن را از سر می گذراند.
این روند و روال اهلی سازی سگان توده
اما
با توجه به بند پیشین همین شعر
(استخوانهایی از سفره ی رنگارنگش
که به سوی ما پرتاب شده
باوفامان کرده ست.)
مبتنی بر دیالک تیکی از تهدید و تطمیع (بیم و امید، شلاق و شیرینی) است.
دیالک تیک تهدید و تطمیع (بیم و امید)
یکی از مهم ترین، مرکزی ترین و مکررترین دیالک تیک های تربیتی و منضبط سازی کریم در قرآن کریم است.
مراجعه کنید
به
قرآن کریم از دیدی دیگر
خیز می گیریم گه گاه و به او حمله کنان
پارس بر می داریم
ما ولی خشمش را هیچ نمی انگیزیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر