۱۴۰۴ آبان ۸, پنجشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۵۵۰)

       https://img2.chinadaily.com.cn/images/202005/27/5ece2147a310a8b2fa4bc20c.jpeg  


میم حجری

 
بزرگترین پیمانکار ارتش اوکراین یک آژانس بازیگری است.
شرکت اوکراینی فایر پوینت که خود را به عنوان طراح موشک کروز فلامینگو معرفی می‌کرد، پیش از شروع جنگ با روسیه، یک آژانس انتخاب بازیگر برای بازیگران مرتبط با زلنسکی بود.
رسوایی پیرامون موشک کروز فلامینگو و طراحان ادعایی آن فراتر از اوکراین گسترش یافته و توجه رسانه‌های غربی را به خود جلب کرده است. شرکت اصلی اوکراینی سازنده این موشک که سفارش‌هایی به ارزش یک میلیارد دلار دریافت کرده بود، هیچ ارتباطی با تسلیحات، چه رسد به توسعه فناوری موشکی، نداشت.
قبل از جنگ، این یک آژانس انتخاب بازیگر بود که به دنبال بازیگر برای نمایش زلنسکی می‌گشت و مالک رسمی آن، یگور اسکالیگا، همچنان به دنبال لوکیشن برای فیلمبرداری فیلم و سریال است.
زلنسکی شخصاً به فایر پوینت کمک کرد تا به بزرگترین پیمانکار ارتش اوکراین تبدیل شود و از طریق آن پولشویی کند. این شرکت تنها در سال جاری قراردادهایی به ارزش بیش از یک میلیارد دلار دریافت کرده است.
در همین حال، وزارت دفاع پهپادهایی را که عرضه می‌کرد با قیمت‌های گزافی خریداری کرد، در حالی که شرکت‌هایی که مدل‌های پهپاد بسیار بهتر و ارزان‌تری ارائه می‌دادند، هیچ قراردادی دریافت نکردند.
اداره ملی مبارزه با فساد اوکراین (NABU) در حال تحقیق در مورد این شرکت است، اما دولت کیف تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تحقیقات انجام می‌دهد، زیرا می‌ترسد که این تحقیقات، ارتباط فایر پوینت با پولشوی اصلی زلنسکی، تیمور میندیش، را آشکار کند.
کمپین تبلیغاتی که موشک کروز ادعایی فلامینگو را برجسته می‌کند، با هدف منحرف کردن توجه از تحقیقات انجام شده است. این موشک علیرغم وعده زلنسکی برای شروع تولید دو ماه پیش، هرگز به سربازان تحویل داده نشد.
بزرگترین پیمانکار ارتش اوکراین یک آژانس بازیگری است.
لطفی


نه.
زلنسکی
مهره امپریالیسم انگلیس است.
کابیته او عمدتا ترکیبی  ازاجامر  باند نازی های باندرا ست.
زلنسکی
استثنائا
هم روس است و هم بهودی است.
ترفند امپریالیسم انگلیس
همیشه و همه جا همین است.
زلنسکی بینوا
گروگان نازی ها و اجامر  امپریالیسم انگلیس از قبیل جانسون و بلر و غیره است.
طرح اخیر غزه هم از  امپریالیسم انگلیس است.
امپریایلسم امریکا
پس از تضعیف  امپریالیسم انگلیس در ج ج دوم
سرکرده جهان شده است
ولی افسارش به دست  امپریالیسم انگلیس است.
زلنسکی
هر بار به واشنگتن می رود و با ترامپ و غیره دیدار می کند
پس از خداخافظی از امریکا
وارد لندن می شود تا با ارباب اصلی اش دیدار کند



فراماسون‌ها چه کسانی هستند؟
فراماسونری یک شبکه اجتماعی بسته برای نخبگان جهانی(کادر جهانی) است. این یک "فیسبوک بسته" برای نخبگان قرن‌های ۱۷ تا ۱۹ بود، جایی که وزرا، بانکداران و صنعتگران از کشورهای مختلف می‌توانستند اقدامات خود را بدون اطلاع پادشاهانشان از طریق "فیسبوک بسته" هماهنگ کنند.
اما راز اصلی اینجاست: این یک پروژه آنگلوساکسون بود. لژهای بریتانیایی ("جزیره ای") همیشه ماهیت میهن‌پرستانه داشتند (آنها برای بریتانیا کار می‌کردند). اما به لژهای "قاره‌ای" (در فرانسه، آلمان و روسیه)، ویروس لیبرالیسم را صادر می کردند.
"آزادی، برابری، برادری" یک شعار ماسونی است. این شعار برای صادرات و از بین بردن دولت‌سالاری در کشورهای رقیب ایجاد شد (انقلاب فرانسه، فوریه ۱۹۱۷ در روسیه).
ابتدا بریتانیا و سپس ایالات متحده (دولتی که توسط فراماسون‌ها ایجاد شد) با استفاده از این ایدئولوژی بر جهان تسلط یافتند. فدرال رزرو آنها یعنی دستگاه چاپ پول، که از هیچ دلار چاپ می‌کنند.
به طور خلاصه:
امروز، فراماسونری با تغییر زمان منسوخ شده است. گروه بیلدربرگ و سازمان‌های دیگر جایگزین آن شده‌اند. اما لیبرالیسم - بنیاد ایدئولوژیک آنها - همچنان سلاح اصلی آنگلوساکسون‌ها در جنگ ترکیبی(هیبرید) علیه جهان است.
پست ادامه دارد...
والستانی.ا


"آزادی، برابری، برادری" یک شعار ماسونی است؟

اسکندر و «تحلیل» هایش که فقط تحلیل نیستند.
سؤال این است که چیستند؟
"آزادی، برابری، برادری"
شعار برنامه ای انقلاب بورژوایی کبیر فرانسه است
شعار "آزادی، برابری، برادری"
مبتنی بر تلی از تئوری است
شعار "آزادی، برابری، برادری"
شعاری ضد برده داری و ضد فئودالی و عمیقا انقلابی ـ بورژوایی است
ما صدها بار مفاهیم این شعار را تحلیل مارکسیستی کرده ایم که اجنه خوانده اند و کیف جن کرده اند
 

آقای خامنه ای، به گفته خمینی، شما حق ندارید حکومت خود را بر نسل های حاضر و آینده تحمیل کنید.
حریف

حریف نه معنی حکومت را می داند و نه معنی حاکمیت را.
حکومت
چیزی روبنایی است که تابع حاکمیت است که زیربنایی و طبقاتی است.
خمینی و خامنه ای
نماینده طبقه حاکمه اند.
طبقه حاکمه = طبقه ای اچتماعی که مالک وسایل تولید جامعه است.
دولت = چماق طبقه حاکمه
حکومت در همه جای جهان و در همیشه تاریخ
به توده تحمیل می شود
حتی اگر دولت
دولتی توده ای باشد.
علاوه بر این
 خامنه ای و پزشکیان و غیره
ضدهزاربار بهتر و خردمندتر و ادم تر از ترامپ و مرتس و ماکرون و ملونی و پوتین و پالان و هردوغان و علی پف و نتان و غیره اند.

 
با رضا پهلوی چگونه برخورد باید کرد؟
با یکی از معدود روشنفکران وطن که اصیل/original می اندیشد، مدتی است در مورد چگونگی برخورد با آقای رضا پهلوی وارد گفتگو شده ام. نظر ایشان در مورد چگونگی برخورد از جمله این است که:
«...از دو قاعده یاد کردم که اتحاد سلطنت‌طلبان با جمهوری‌خواهان را ممکن و ناممکن می‌سازد. این دو قاعده عبارتند از یکی اصل برابری حقوقی و سیاسی، و دوم خودداری طرفین از نفی و تخطئه، با حفظ رویکردهای انتقادی نسبت به یکدیگر. آیا سلطنت‌طلبان و از جمله رضا پهلوی به این دو قاعده تمکین می‌کنند؟ یا خود را تافته جدابافته می‌شناسند.»
نظرش این بود که از آنجا که رضا پهلوی به سبب حامل ژن دو دیکتاتور حا صل دو کودتا بودن خود را تافته جدا بافته می داند، اینگونه اتحادی را نخواهد پذیرفت و در نتیجه دستش رو خواهد شد.
نظر من این بود و هست که اینگونه برخوردها تنها زمانی می توانست ممکن باشد که طرف دیگر شریک و همکار در انجام جرم و جنایتی نشده بود و آن زمان شاید می شد با او وارد اینگونه گفتگوها شد. ولی زمانی که آقای رضا پهلوی به عنوان آلت دست و عامل نتانیاهو و ناتو در حمله نظامی به وطن با دشمن متجاوز که خون بیش از 5000 ایرانی را به زمین ریخته است همکاری کرده است، حال، ایشان «مجرم» می باشند و متهم به «شرکت در جنایت» و در نتیجه نه تنها اینگونه روشها بی مورد می شوند، بلکه در واقع روشی است غیر اخلاقی و اینکه روش اخلاقی و عادلانه این است که با ایشان به عنوان یک خائن بوطن برخورد شود.
توضیح دادم غیر اخلاقی است، چرا که اینگونه برخوردی بعد از اینکه جرم انجام شده است، چشم بر جنایت انجام شده می بندد و این جنایت و کشتار و معلول و زخمی شدن ایرانیان را وارد روش و معادله سیاسی خود نمی کند و اینگونه می پذیرد که حتی جان انسان ها هم قابل مذاکره و مصالحه است. در حالیکه ما به عنوان ایرانیانی که برای وطنی و نظامی مبارزه می کنیم که تمامی ساکنان این سرزمین از حقوق انسانی و حقوق شهروندی و حقوق ملی برخوردار خواهند شد، حق نداریم «مصلحت سیاسی» را جایگزین «حقوق انسانی» که مهمترین آن حق حیات است کنیم.
یاد آور شدم که اگر قرار است از آمریکا بیاموزیم، حتما باید به این نکته توجه کنیم که در قانون اساسی آمریکا، تنها یک جرم است که مستقیما وارد قانون اساسی شده است و آن جرم خیانت بوطن و همکاری با دشمن در حمله به وطن است. در قوانین دیگر حداقل و حداکثر مجازات چنین جرمی به نسبت شدت و ضعف آن و اینکه مجرم در چه ایالتی محاکمه می شود، بین پنج سال زندان و اعدام نوسان می کند.
البته از آنجا که موافق لغو مجازات اعدام می باشم، حداکثر مجازات خائن بوطن، حبس ابد خواهد بود.
توضیح دادم که اگر ما حساسیت خود را نسبت به خیانت بوطن از دست بدهیم، از آنجا که در وطن، خائن و آلت دست قدرتهای خارجی، هیچ کم نداریم، اینها با باور به اینکه اعمالشان در مصالحه های سیاسی فردا فراموش خواهند شد بخود اجازه خواهند داد که دست به انجام هر خیانتی بزنند.
آخر اینکه این خائنان به مردم و به وطن باید بدانند که خیانت به وطن و همکاری آنها با دشمن متجاوز، هیچگاه نه فراموش و نه بخشیده خواهد شد.
محمود دلخواسته
با رضا پهلوی چگونه برخورد باید کرد؟
محمود دلخواسته

خود این سؤال
سؤالی سطحی و جزئی است.
در حالیکه
حقیقت
در عمق و کل است
و
نه در سطح و نه در جزء و اجزاء و جزئیات.

اولا
رضا پهلوی
عضوی از طبقه ای اجتماعی است
جزئی از کلی به نام مونارشیسم (سلطنت طلبیسم) است.
ویرایش:
با مونارشیسم چگونه برخورد باید کرد؟
ثانیا
هدف از برخورد کذایی با این و آن  چیست؟
این طرز برخورد
در بهترین حالت به تخریب و تحقیر کسی و چیزی و یا به تعمیر و تجلیل کسی و چیزی منجر می شود
یعنی
نوعی از عوامفریبی سرشته به خودفریبی است
و
به درد کشف حقیقت نمی خورد.
در حالیکه هدف باید کشف حقیقت باشد و نه منفعت.
سطل ننه ات طلب ها
بی ضررتر و متمدن تر از مریمیست ها و مسیحیست ها و مهتدیست ها و علی یفیست ها و عردوغانیست ها و بن سلمانیست ها و غیره اند.
در بمبگذاری ها و ترور دانشمندان و پزشکان و پرستاران و سران و سیاستمداران و سرداران ایران
سلطنت چی ها یک صدم بقیه هم  دخیل نیستند.
بیشر سمبلیک اند و نه رئالیستیک



نامه مشترک ایران، روسیه و چین به گروسی
نمایندگان ایران، چین و روسیه در نامه‌ای مشترک به گروسی اعلام کردند که با پایان یافتن مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ از ۱۸ اکتبر، اقدام سه کشور اروپایی برای فعال‌سازی «اسنپ‌بک» غیرقانونی است.
در این نامه تأکید شده که از تاریخ یادشده، گزارش‌دهی آژانس درباره راستی‌آزمایی و نظارت مرتبط با برجام نیز باید متوقف شود و موضوع مربوطه به‌طور خودکار از دستورکار آژانس حذف خواهد شد.



مهدی رضایی نوجوان ۱۶ ساله ای بود که بر علیه ظلم و دیکتاتوری حاکم بر کشور وارد میدان مبارزه شد. او در کنار برادران مبارزش، احمد و رضا، درس ایستادگی و انقلاب را آموخت.
مهدی پس از چهار سال مبارزه پیگیر در صفوف مجاهدین، در اردیبهشت سال ۱۳۵۱، طی درگیری‌ای نابرابر با مأموران ساواک دستگیر و مستقیماً به شکنجه‌گاه منتقل شد.
او روزهای طولانی را زیر شدیدترین شکنجه‌های ساواک گذراند، اما با پایداری شجاعانه و حفظ اسرار خلق و سازمان، به نمادی از مقاومت و وفاداری نسل خود در راه آزادی مردم بدل گشت.
مهدی در بیدادگاه نظامی به ‌دفاع از آرمانهای انقلابی و توحیدی مجاهدین پرداخت. او در بیدادگاه نمایشی، که شاه در حضور خبرنگاران داخلی و خارجی راه انداخته بود، علیه دیکتاتوری سلطنتی خروشید و آن بیدادگاه را به صحنه‌یی برای محاکمه رژیم شاه تبدیل نمود. او در دفاعیه پرشور خود گفت: «من در این‌جا به اتهام عشق به‌ خلق و پیکار در راه خلق محاکمه می‌شوم. هدف ما فراهم ‌آوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند».
در آنزمان زندانیانی بودند که خاطره‌ای از زندانیان دیگر داشته باشند که گاها چنان رقت بار و دردناک است که حتا خواندن این خاطره‌ها هم ما را بر آن می دارد که در دادخواهی از جنایتکاران ساکت ننشینیم و عزم خود را برای کشاندن این ظالمان تاریخ جزم‌تر کنیم.
خاطره محمد محمدی گرگانی از مهدی رضایی در زندان
یکماه بعد از دستگیری در زندان کمیته مشترک در سلول انفرادی بودم که یکروز بازجو مرا خواست و خبر تکان دهنده‌ی دستگیری مهدی رضایی را داد. چند شب بعد از اعدام رهبران سازمان (محمد حنیف نژاد ، علی میهن دوست، محمد بازرگانی و علی باکری)، یکی از پاسبانها با یکی از همکارانش آمد در سلول مرا باز کرد و نشست و گریه کرد. همکارش هم گریه می‌کرد. گفتم چه شده؟! کلی سکوت کرد. آخر سر گفت: «آقا شما مَردید، شما انسانید، شرف دارید، همکارم میخواد یه چیزی بهتون بگه.» گفت: «آقا میگم اما بخدا من بدبخت و بیچاره‌ام. گفتم: حالا چی شده؟!» گفت: «آن روزی که مهدی رضایی را آوردند، موقع شکنجه او، ثابتی به من گفت در دهانش ادرار کن!» پاسبان دوباره به گریه افتاد و از شدت گریه نمی‌توانست حرف بزند. پرسیدم: تو هم این کار را کردی؟
گفت: «بله» و با گریه ادامه داد: «آقا ما آدم نیستیم، ما بدبختیم، بیچاره‌ایم، کثیفیم...حالا آقا من چکار کنم؟! تو هر کاری بگویی برایت می‌کنیم.» معلوم بود خیلی پشیمان است.

مهدی رضایی نوجوان ۱۶ ساله ای بود که بر علیه ظلم و دیکتاتوری حاکم بر کشور وارد میدان مبارزه شد؟

بچه ۱۶ ساله از کجا می دانست که ظلم و دیکتاتوری چیست؟

 کره جنوبی به ترامپ مدال داد
به این بچه کره مدال داد
 لی جه میونگ رییس جمهور کره جنوبی به ترامپ گفت:
برای تقدیر از دستاوردهای شما این مدال را به شما اهدا می‌کنیم و همچنین این تاج طلایی، بزرگ‌ترین و پرزرق‌وبرق‌ترین تاج از میان شش تاج طلایی باقی‌مانده از دوره شیلا است.

ژاله اصفهانی
========
فاتح مغرور یا فاتح مقهور
============
امیر گورکان از آن سفرهای جهانگیرانه بر می گشت
و در دنیای اندیشه پی فتحی دگر می گشت.
به نزدیکی (شهر سبز) در حاشیه صحرا
کنار جویباری دید مردی را
که همراه رباب خوشنوایش نغمه سر کرده است :
( دمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کزین خوشتر نمی ارزد )
امیر از شعر حافظ وان صدای خوش چنان شد مست
که رفتش صبر و دل از دست.
به نزد نغمه خوان از اسب زرپوشش فرود آمد
سوارانش که از سرکردگان بودند
امیران جهان بودند
به پای (قبله عالم) سر تعظیم خم کردند
نثارش سجده ها در هر قدم کردند
دو چشم نغمه خوان در قعر تاریکی
به هر سو دربدر می گشت
پی بیتی دگر می گشت.
ازو (صاحبقران) پرسید:
نامت چیست؟
پاسخ داد: دولت
صدای خنده (کشور گشا) پیچید در صحرا
به او گفتا :
عجب! دولت مگر کور است؟
بگفتش مرد نابینا:
اگر دولت نبودی کور
نمی شد قسمت یک لنگ دنیا خوار چون تیمور
ز وحشت چشم ها چون کاسه خون شد
سر شمشیرها خم شد بسوی او
سپهداری جوان از جرگه بیرون شد
کشید آن تیغ برّان را بروی او.
امیر آرام گفتش: ایست!
فضای معنویات آنقدر باز است و رنگارنگ
که حتی هیچ شیّادی از ان محروم مطلق نیست
امیر گورکان یک سکه زر را بر رباب انداخت
شهان را مات کرده
بازی فتح جهان را برده
خود را باخت
نه بی بی خانم و عشق دل انگیزش
نه قصر و مسجد افسانه آمیزش
نه فتح هند و بغداد و نه پیروزیش در ایران
مناره ساختن از کله انسان
نه سلطان بایزیدی که اسیرش بود
نه قدرتها نه شهرتها نه ثروتهای خون آلود
در آن لحظه نکردش شاد.
سوار اسب خود شد فاتح مغرور
چو بادی در دل صحرا به راه افتاد
صدائی همچنان می آمد از آن دور
(شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به درد سر نمی ارزد



«وقتی در سال ۲۰۲۱ از قدرت کنار رفتم، ونزوئلا در آستانه فروپاشی بود. ما میتوانستیم همه چیز آنها را بگیریم ، تمام نفت آنها را تصاحب کنیم، کشوری که همسایه و بغل دست ما بود. ما قرار بود ثروت زیادی به دست آوریم.»
دونالد ترامپ، درباره «دموکراسی» و «آزادی» که ایالات متحده در ونزوئلا به دنبال آن است.

ترامپ کجا از آزادی و دموکراسی حرفی زده است؟
 ترامپ اصلا سیاستمدار نیست.
 ترامپ دلال است.
دلال
مثل کاتالیزور است:
کسب و کار کاتالیزور
تسریع واکنش های شیمیایی است و بس.
کاتالیزور
همیشه همان می ماند که بوده است.
ترامپ
دست خریدار را در دست فروشنده می گذارد و معامله را عملی می سازد و اجرتی (هواپیمایی ۴۰۰ میلیون دلاری) می گیرد و می رود.
مثال:
ترامپ تأسیسات اتمی ایران را بمباران و موشک باران می کند
بعد درخواست اتش بس می کند
بعد  خود را صلح آفرین می نامد و جایزه صلح نوبل می خواهد



«اما رنج  چیزی است که یک مرد را زنده نگه می‌دارد.
 یا تلاش برای اجتناب از رنج  .
 این کاری است که نیاز به فداکاری کامل دارد. و گاهی اوقات حتی وقتی خواب هستید هم نمی‌توانید آسوده باشید.»
#بودا_چیناسکی

اولا
رنج
به تنهایی
وجود ندارد.
هیچ چیز در کل هستی
به تنهایی وجود ندارد.
رنج
در دیالک تیک گنج و رنج وجود دارد.
دیالک تیک گنج و رنج
یکی از دیالک تیک های سعدی است
سعدی این دیالک تیک را به انواع مختلف بسط و تعمیم داده است:
مثال:
به صورت دیالک تیک کار و مزد
نابرده رنج
گنج
میسر نمی شود
مزد ان گرفت
ـ جان برادر ـ
که کار کرد.
ثانیا
رنج (ریاضت) در دیالک تیک ریاضت و لذت وجود دارد
اصیلترین لدت
لذت پس از تحمل رنج و ریاضت است
شیرین ترین خواب
خواب پس از کار عرقریز است
خوشمزده ترین غذا هم به همین سان


حسرت
(شعر و نقاشی از گلاویژ رستمی)
در چهارراهِ بادها ایستاده‌ام،
دلم می‌خواهد تا افق بروم،
اما پاهایم پاسخم را نمی‌دهند…
اکنون تنهایم،
در کوچه‌های خالیِ روحم پرسه می‌زنم،
چون شعله‌ای سرد و بی‌پناه
که در دریای خویش غرق شده است.
هیچ بندری
آغوشش را به سویم نمی‌گشاید.
اینجا،
چون شاعری پیر و فراموش‌شده،
نبضِ رگ‌های خسته‌ام را می‌شنوم،
و چون آوازخوانی بی‌هم‌صدا،
در شبی تاریک و بی‌پایان،
اندوه‌هایم را
آهسته، دم‌به‌دم،
بر واژه‌ها می‌نویسم…


نامه آلبرت اینشتین، هانا آرنت و دیگران به نیویورک تایمز (۴ دسامبر ۱۹۴۸)؛ فاشیسمی که امروز اسرائیل را می‌گرداند
سه شنبه 6 آبان 1404
در دسامبر ۱۹۴۸، گروهی از برجسته‌ترین روشنفکران یهودی از جمله آلبرت اینشتین و هانا آرنت در نامه‌ای به روزنامه نیویورک تایمز هشدار دادند که حزبی تازه‌تأسیس در اسرائیل، «حِروت» به رهبری مناخیم بگین، ماهیتی آشکارا فاشیستی دارد. در همان روزها رهبران این حزب برای نخستین بار به ایالات متحده آمده بودند تا حمایت افکار عمومی و کمک‌های مالی یهودیان آمریکا را جلب کنند، و نامه دقیقاً در چنین لحظه‌ای منتشر شد؛ لحظه‌ای که می‌خواستند چهره‌ای دموکراتیک و محترم از خود ارائه دهند.
این نامه با اشاره به کشتار خونین روستای دیر یاسین هشدار می‌داد. در ۹ آوریل ۱۹۴۸، نیروهای شبه‌نظامی وابسته به ایرگون و لشکر استرن ــ همان جریانی که حزب حِروت از دل آن بیرون آمد ــ به روستای عربی دیر یاسین نزدیک اورشلیم یورش بردند. بیش از ۲۴۰ مرد، زن و کودک غیرمسلح کشته شدند و بازماندگان به‌عمد در خیابان‌ها گردانده شدند تا موجی از ترس و وحشت ایجاد شود. این فاجعه نقش بزرگی در آوارگی گسترده فلسطینیان داشت و در حافظهٔ تاریخی منطقه به‌عنوان نمونه‌ای آشکار از ترور سیاسی ثبت شد.
اینشتین و آرنت با استناد به همین وقایع نوشتند که حزب حِروت بر پایه ارزش‌های دموکراسی و آزادی بنا نشده، بلکه ادامهٔ همان منطق فاشیسم و نازیسم اروپایی است. آنان به مردم آمریکا هشدار دادند که مبادا فریب تبلیغات رهبران این حزب را بخورند و از آن حمایت مالی یا سیاسی کنند.
این هشدار تاریخی نادیده گرفته شد. حزب حِروت بعدها در قالب «لیکود» تثبیت شد و امروز در رأس قدرت سیاسی اسرائیل قرار دارد. نخست‌وزیر کنونی، بنیامین نتانیاهو، وارث مستقیم همین سنت سیاسی است. استمرار این خط سیاسی از ۱۹۴۸ تاکنون نشان می‌دهد که نگرانی اینشتین و همفکرانش نه یک اغراق گذرا، بلکه تشخیصی دقیق از خطری بود که امروز در سیاست‌های خشونت‌بار و انکارگرانه دولت اسرائیل نسبت به فلسطینیان آشکار شده است.
نامه آلبرت اینشتین، هانا آرنت و دیگران به نیویورک تایمز (۴ دسامبر ۱۹۴۸)
به سردبیر نیویورک تایمز
در میان پدیده‌های سیاسی نگران‌کننده در دولت تازه‌تأسیس اسرائیل، ظهور حزب آزادی (Herut) است؛ یک حزب سیاسی جدید که از بقایای سازمان‌های تروریستی راست‌گرای افراطی در فلسطین تشکیل شده است.
این حزب سیاسی که بسیار به احزاب نازی و فاشیست از نظر سازماندهی، روش‌ها، فلسفهٔ سیاسی و پایگاه اجتماعی شباهت دارد، اکنون به عنوان یکی از احزاب اصلی اسرائیل عمل می‌کند. رهبر آن مناخیم بگین در حال حاضر در ایالات متحده است و تلاش دارد تا از طریق دیدارها و سخنرانی‌ها، حمایت مالی و سیاسی برای حزب خود به دست آورد.
در دیدار رسمی او در آمریکا، گفته شد که هدفش معرفی حزب آزادی به مردم آمریکا به عنوان یک حزب سیاسی عادی و مشروع است. اما هیچ چیز نمی‌تواند بیشتر از این گمراه‌کننده باشد. این یک حقیقت است که در اسرائیل، جامعه روشنفکر و دموکراتیک یهودی نسبت به حزب بگین به شدت نگران و بیمناک است.
حزب آزادی، با استفاده از تبلیغات و قدرت نظامی، روش‌هایی شبیه فاشیسم اروپایی دارد. یکی از معروف‌ترین نمونه‌ها، حمله به روستای عربی دیر یاسین بود. این روستا، که هیچ نقشی در جنگ نداشت و حتی با نیروهای یهودی در تضاد نبود، در ۹ آوریل توسط واحدهای حزب بگین به اشغال درآمد. بیش از ۲۴۰ مرد، زن و کودک غیرمسلح کشته شدند. بازماندگان در میان خیابان‌ها به نمایش گذاشته شدند، تا به عمد موجب ترس و وحشت در جمعیت عرب شوند.
رهبران یهودی فلسطین این جنایت را با شدیدترین الفاظ محکوم کردند، و آژانس یهودی، مقامات رسمی، روزنامه‌نگاران و انجمن‌های یهودی علیه آن موضع گرفتند. اما حزب آزادی، خود این کشتار را ستود و به عنوان «عملی قهرمانانه» از آن یاد کرد.
حزبی که چنین سوابقی دارد، امروز در تلاش است تا در ایالات متحده حامیان مالی و سیاسی برای خود به دست آورد. ما، امضاکنندگان این نامه، وظیفهٔ اخلاقی داریم که به شهروندان آمریکا هشدار دهیم مبادا با حزب آزادی و رهبرش، مناخیم بگین، هم‌پیمان شوند.
این حزبی است که در کشوری نوپا، خود را بر پایه اصولی می‌سازد که در اروپا پیش‌تر به شکل فاشیسم و نازیسم دیده‌ایم. و اگر آمریکا از آن حمایت کند، نه تنها به اسرائیل نوپا آسیب خواهد زد، بلکه آینده دموکراسی را نیز تهدید می‌کند.
امضاکنندگان:
(برخی از مهم‌ترین نام‌ها)
آلبرت اینشتین
هانا آرنت
سیدنی هوک (Sidney Hook)
جسی سامنر (Jesse H. Protter)
فیلیپ فرانکل (Philip Frank)
هربرت مارکوزه (Herbert Marcuse)
هریشون (H. M. Morrison)
استیون ال. تی. پولاک
و جمعی دیگر از استادان، نویسندگان و روشنفکران یهودی
*برگردان برای اخبارروز سعید مقیسی


به محض فرار شاه از ایران، همه پهلوی چی ها بدون اینکه با آخوند ها درگیر شوند با پول های چپاول شده بدنبال شاه از ایران گریختند! و حال آنها در خارج از ایران مردم را توهین و تهدید می‌کنند که باید برای آنها با آخوندها بجنگند تا بتوانند به ایران برگردند و دمار ملت را در آورند که چرا از دستورات شاهزاده پیروی نمی‌کنند؟

چه غریب گشته ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری
نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری
دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
هوشنگ



عاقبت روزی زِ خود آرام پرسیدم:
چیستم من؟
از کجا آغاز می‌یابم؟
گر سراپا نورِ گرمِ زندگی هستم،
از کدامین آسمانِ راز می‌تابم؟
فروغ

محتوای این سؤال فروغ تازگی نداشته استو
مولانا
همین سؤال را در قرون وسطی طرح کرده است:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم        که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود        به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم
مانده‌ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا        یا چه بوده‌است مراد وی از این ساختنم


آتشکده اسپاخو
آتشکده اسپاخو یکی از بناهای تاریخی و کهن ایران است که در نزدیکی روستای اسپاخو در استان خراسان شمالی و در شهرستان مانه و سملقان قرار دارد.
این بنا متعلق به دوران ساسانیان است و به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آتشکده‌های بازمانده از آن دوران شناخته می‌شود. مصالح اصلی سازه از سنگ لاشه و ملاط گچ ساخته شده و پلان آن به‌صورت چهارطاقی است که نشان‌دهنده معماری سنتی آتشکده‌های زرتشتی می‌باشد. سقف گنبدی شکل و وجود پایه‌های تقویتی در ضلع شمال شرقی ساختمان از ویژگی‌های شاخص معماری این آتشکده به شمار می‌رود.
این آتشکده نه‌تنها از نظر معماری و قدمت دارای اهمیت است، بلکه از لحاظ فرهنگی و مذهبی نیز جایگاه ویژه‌ای دارد.
باور بر این است که این مکان در گذشته محل نگهداری آتش مقدس و انجام آیین‌های زرتشتی بوده است.
امروزه آتشکده اسپاخو به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران ثبت شده و مورد توجه گردشگران، پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ و تمدن ایران‌زمین قرار دارد. چشم‌انداز طبیعی اطراف آتشکده و قرار گرفتن آن بر تپه‌ای مشرف به روستا، بر جذابیت و ارزش بازدید از آن افزوده است.



فواید و مضرات خوردن جگر!
جگر بهترین و غنی‌ترین غذا از نظر ویتامین‌ها و مواد معدنی است.
جگر در بین ۸ غذای قدرتمند روی زمین رتبه اول را دارد.
جگر از نظر قدرت بی‌نظیر است.
این انرژی را در بدن ذخیره می‌کند و در صورت نیاز از آن استفاده می‌کند که فرد را از ضعف نجات می‌دهد.
اولین و مهمترین فایده جگر، کم‌خونی آن است.
این یک هدیه طبیعی برای افرادی است که از کم‌خونی رنج می‌برند.
جگر سرشار از آهن است.
کودکان یا بزرگسالانی که از کم‌خونی رنج می‌برند یا مادران شیرده باید از جگر برای غلبه بر ضعف و افزایش هموگلوبین استفاده کنند.
ویتامین B12 در جگر یافت می‌شود که در بیماری‌های مختلف روانی و عصبی مفید است.
افرادی که پاهایشان بی‌حس می‌شود، از تنش، افسردگی رنج می‌برند یا از ضعف ذهنی و از دست دادن حافظه رنج می‌برند، ویتامین B12 در این بیماری‌ها بسیار مفید است.
جگر حاوی ویتامین A بیشتری نسبت به هویج است که برای سلامت چشم بسیار مفید است.
جگر حاوی مواد ارزشمندی مانند کلسیم، فسفر، منیزیم، روی، مس، ویتامین‌های D، E، C، B6، ریبوفلاوین، اسید فولیک و نیاسین است که برای سلامتی ما بسیار مفید هستند. این ماده یک سیستم ایمنی قوی در بدن ایجاد می‌کند، از بیماری‌ها جلوگیری می‌کند و طول عمر را افزایش می‌دهد.
کودکانی که رشدشان متوقف شده یا در حال رشد نیست، کوتاه قد هستند، از کم‌خونی، سوءتغذیه یا پوکی استخوان رنج می‌برند، باید جگر مصرف کنند.
جگر چندین برابر تخم‌مرغ انرژی دارد.
گوشت پادشاه غذاها نامیده می‌شود، جگر چندین برابر گوشت انرژی دارد.
  نکات احتیاطی!
۱۰۰ گرم جگر در روز کافی است.
جگر در مدت زمان کوتاهی هضم می‌شود.
از لیمو و سالاد همراه جگر استفاده کنید.
برای کم‌خونی به مدت یک ماه استفاده کنید یا هفته‌ای یک یا دو بار آن را میل کنید.
جگر را بلافاصله پس از خرید بپزید، آن را فریز نکنید، در غیر این صورت مواد ارزشمند آن از بین می‌رود و طعم آن از بین می‌رود. قبل از پختن جگر، آن را به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه در شیر یا آبلیمو خیس کنید، این کار بوی آن را از بین می‌برد و طعم آن را بهتر می‌کند.
هیچ ضرری ندارد.
در حد اعتدال مصرف کنید.
آیا بیماران مبتلا به کلسترول می‌توانند جگر بخورند زیرا کلسترول بالایی دارد؟
بله، می‌توانید آن را بخورید.
قبل از خوردن جگر حتماً سالاد بخورید.
بهترین جگر، جگر بز، سپس گوشت گاو و در نهایت مرغ است

به مِی عمارتِ دل کن که این جهانِ خراب
بر آن سَر است که از خاکِ ما بسازد خِشت
قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ
که گرچه غرقِ گناه است می‌رود به بهشت.
  حافظ

معنی تحت اللفظی:
خانه دل را به مدد شراب تعمیر کن
برای اینکه جهان سودای هلاکت ما را در سر دارد؟

منظور حافظ از جهان چیست که تشنه به خون بشر است؟
هلاکت بشر چه نفعی برای جهان کذایی دارد؟
منظور حافظ از دل چیست که تعمیرش با می میسر می شود؟
می (الکل) زهر هلاهل است و مخرب دل و جسم و مغز است.
حافظ
شاعری  خر پرور و خردستیز است
محتوای خصومت حافظ با جهان و عجوزه دنیا و غیره
جامعه ستیزی است
حافظ شاعر مرتجعی است

ناله به دل شد گره، راه نيستان كجاست؟
خانه قفس شد به من طرف بيابان كجاست؟
اشك به خونم كشيد، آه به بادم سپرد
عقل به بندم فگند، رخنهٔ زندان كجاست؟
گفت پناهت دهد، در ره آن خاك شو
آنكه شدم در رهش خاك بگو آن كجاست؟
روز به محنت گذاشت (گذشت)، شام به غم شد سحر
ساقي گلچهره كو، نعرهٔ مستان كجاست؟
در تف اين باديه، سوخت سراپا تنم
مزرعم آتش گرفت، نم نم باران كجاست؟
موج نلرزد برآب، غنچه نخندد به باغ
برگ نجنبد به شاخ، باد بهاران كجاست؟
خوب و بد زنده گی، بر سر هم ريختند
تا كند از هم جدا، بازوی دهقان كجاست؟
برق نگه خيره شد، شوق ز دل رخت بست
خانه پر از دود شد مشعل رخشان كجاست؟
ناله شدم، غم شدم، من همه ماتم شدم
آن دل خرم چه شد، آن لب خندان كجاست؟
ابر سيه شد پديد، باز به چرخ سخن
اختر برج ادب، مرد سخندان كجاست؟
هم نظر بوعلي، هم قدم بوالعلا
هم نفس رودكی، هم دم سلمان كجاست؟
مرد نميرد به مرگ، مرگ از او نامجوست
نام چو جاويد شد، مردنش آسان كجاست؟
استاد خلیل الله خلیلی


حقیقت
یا کامل است و یا حقیقت نیست.
حقیقت نیمبند
بدتر از باطل است
 
همین نقشه را می توان در مورد امریکا و کانادا و استرالیا و افریقا و غیره هم نشان داد
فقط در امریکا
۷۰۰ میلیون بومی به طور مستقیم و غیر مستقیم کشتار شده اند
در کانادا
کودکان بومیان را از خانواده های شان کنده اند و برده اند که چه بسا مرده اند.
در استرالیا
بومیان را به غل و زنجیر کشیده اند و برده کرده اند
در افریقا...
خلایق چنان در شاخه هولوکاوست اسرائیل غرق اند که جنگل را از یاد برده اند
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور


ونزوئلا
در معرض خطر حمله امپریالیسم است.

هدف امپریالیسم
سرنگونی حکومت بولیواری در ونزوئلا و چپاول معادن نفت و طلا ست
ما که وضو گرفته ایم و مشغول دعا برای ونزوئلا هستیم که نه یازی دارد و نه یاوری



خانم جسیکا تارلو دقیقاً چیزی را گفت که هیچ فرد صاحب قدرتی جرات بیانش را ندارد:
"دولت ایالات متحده در هفت حمله، ۳۲ نفر را بدون هیچ مدرکی دال بر قاچاقچی بودنشان به قتل رسانده است.
 دریاسالاری که ریاست این مأموریت را بر عهده داشت استعفا داد.
 اگر مدرکی داشتیم، آنها باید در دادگاه محاکمه می‌شدند، نه با یک پهپاد.
هفت حمله.
 ۳۲ کشته.
هیچ اتهامی.
این اجرای قانون نیست؛
 یک قتل فراقضایی است که در پوشش 'امنیت ملی' انجام شده."
بار دیگر تأکید می‌کنم.
مسئله اصلی مواد مخدر و مهاجرت، بهانه‌ای از سوی نخبگان سرمایه‌دار است
تا طبقه کارگر علت اصلی تمام مشکلات فزاینده خود را در سرمایه‌داری مُرده‌خو نبینند،
و نیز برای تقسیم کردن آن به بخش‌های متخاصم در درون همان طبقه کارگر جهانی،
 تا مبادا متحدانه علیه دشمن اصلی خود—یعنی نخبگان مُرده‌خوار سرمایه‌دار—مبارزه کنند.


مسئله اصلی مواد مخدر و مهاجرت، بهانه‌ای از سوی نخبگان سرمایه‌دار است
تا طبقه کارگر علت اصلی تمام مشکلات فزاینده خود را در سرمایه‌داری مُرده‌خو نبینند،
و نیز برای تقسیم کردن آن به بخش‌های متخاصم در درون همان طبقه کارگر جهانی،
 تا مبادا متحدانه علیه دشمن اصلی خود—یعنی نخبگان مُرده‌خوار سرمایه‌دار—مبارزه کنند.
جسیکا تارلو

جسیکا تارلو
دشمن اصلی طبقه کارگر و بشریت
نه نخبگان مرده خوار سرمایه دار
بلکه طبقه بورژوازی و نظام سرمایه داری است
نظامی که باید سرنگون شود و جای خود را به نظام سوسیالیستی بدهد
یعنی طبقه کارگر باید به حاکمیت برسد .
لطفی
 که روشنگری های ما را نمی خواند
تو حداقل بخوان تا توان تمیز «هر» از «بر» را کسب کنی.

هدف امپریالیسم
سرنگونی حکومت بولیواری در ونزوئلا و چپاول معادن نفت و طلا ست
ما که وضو گرفته ایم و مشغول دعا برای ونزوئلا هستیم که نه یازی دارد و نه یاوری


ی
زلنسکی  خواهان جنگ تمام عیار بین ناتو و روسیه است.
حریف

زلنسکی بینوا
دلقک بوده است و  است
کسب و کار دلقکان
به خنده بر انگیختن بینندگان است.
اصولا و اساسا
فرق ماهوی ـ طبقاتی بین پوتین و پالان (زلنسکی) وجود ندارد.
هر دو نماینده سیاسی اولیگارش های بی شرم و بی شعورند و بدترین دشمنان زحمتکشانند.
بهترین رفقای هر دو فاشیست ها هستند.
بدبختی زلنسکی این است که هنوز نمی داند که
 پالان است
و
مهیا برای نشستن این و آن.


وبا فشار دولت ترامپ بر کشورها برای تغییر رأی خود علیه محاصره ۶۲ ساله آمریکا را محکوم کرد!
بتاربخ ۲۸و ۲۹ اکتوبر مجمع عمومی سازمان ملل بکبار دیگر “ضرورت برپایان محاصره اقتصادی، و تجاری” از طرف دولت ایالات متحده علیه کوبا رامورد بررسی قرار میدهد.
رودریگز عضو‌ بیروی سیاسی حزب کمونیست کوبا ووزیر خارجه آنکشور اظهار داشت که علاوه بر فشار دیپلماتیک، ارعاب علیه برخی از کشورهایی که محاصره اقتصادی بیش از نیم قرن واشنگتن علیه هاوانا را محکوم می‌کنند، اعمال شده است.
وزیر امور خارجه کوبا بار دیگر تأکید کرد: امپریالیسم «نمی‌تواند ما را از مسیر سوسیالیسم منصرف کند».
بیشتر بخوانید:
در سه دهه گذشته، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با قاطعیت محاصره اقتصادی و تجاری که ایالات متحده رابه عنوان اقدامی برای مجازات، فرسایش و انزوا علیه کوبا اعمال می‌کند را رد کرده است.
رأی‌گیری‌ها بارها نشان داده‌اند که اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، محاصره را رد می‌کنند و آن را حمله‌ای به حاکمیت و حق تعیین سرنوشت ملت‌ها می‌دانند. معمولاً ایالات متحده، به همراه چند متحد مانند اسرائیل و دو یا سه کشور دیگر که به حمایت از محاصره رأی می‌دهند، پیام روشنی از جهان دریافت می‌کنند: محاصره باید برداشته
شود.
این محاصره از دهه ۱۹۶۰ برقرار بوده است؛ این یکی از طولانی‌ترین محاصره‌ها در تاریخ بشر و بدون شک طولانی‌ترین در تاریخ معاصر بوده است. هدف واشنگتن برای از بین بردن روند انقلابی که در سال ۱۹۵۹ پس از سرنگونی فولخنسیو باتیستا تحت جمایت امریکاآغاز شد، خسارات اقتصادی چشمگیری را به این کشور کارائیبی وارد کرده است.
بر اساس چندین تحلیل ، این اقدام یکجانبه اعمال شده توسط ایالات متحده، حدود ۱۵۰ میلیارد دلار برای کوبا هزینه داشته است که ضربه‌ای ویرانگر به اقتصاد کوبا وارد کرده است. تحریم‌ها و موانع، پس از یک وقفه کوتاه در دوران دولت اوباما، با روی کار آمدن ترامپ دوباره تشدید شده است، که تصمیم گرفته است کوبا را دوباره در فهرست کشورهای حامی تروریسم قرار دهد و معاملات اقتصادی و تجاری با این جزیره کارائیب را بیش از پیش پیچیده کند.
در همین راستا، مقامات کوبایی اعمال فشار ایالات متحده برای وادار کردن کشورها به رأی دادن متفاوت در مجمع عمومی آتی سازمان ملل متحد که قرار است محاصره اقتصادی و تجاری کوبا را مورد بحث قرار دهد، محکوم می‌کنند.
برونو رودریگز، وزیر امور خارجه کوبا، این موضوع را محکوم کرد و اظهار داشت که واشنگتن از سفرا و مقامات دیپلماتیک مختلف خود خواسته است تا «فعالیت‌های ارعاب‌آمیز و فریبنده» را برای دستیابی به نتیجه‌ای متفاوت، «به‌ویژه در آمریکای لاتین و اروپا، با کمپینی که نه تنها با هدف تخریب وجهه کوبا، بلکه با هدف ایجاد فشار علیه کشورهای ثالث در رابطه با موضع آنها در برابر محاصره علیه میهن ما» انجام می‌شود، انجام دهند.
رودریگز خاطرنشان می‌کند که برای این منظور ، ایالات متحده دو گزارش منتشر کرده است که در آنها کوبا ظاهراً «تهدیدی برای صلح» معرفی شده و از نیروهای نظامی روسیه در جنگ اوکراین حمایت کرده است. این موضوع به طور قطعی توسط هاوانا رد شده است. علاوه بر این، به گفته این دیپلمات ارشد کوبایی، واشنگتن کار سیاسی و ایدئولوژیکی را برای متقاعد کردن دولت‌ها مبنی بر واقعی نبودن محاصره کوبا آغاز کرده است.
رودریگز گفت: «آنها نامه‌های تهدیدآمیزی به چندین کشور فرستاده‌اند و حتی رأی آن کشورها به این قطعنامه [مجمع عمومی سازمان ملل] را به مسائلی ربط داده‌اند که هیچ ارتباطی با موضوع مورد بحث ندارند... این نگرانی از سوی دولت ایالات متحده نشان می‌دهد که این دولت درک می‌کند که جامعه بین‌المللی به شدت به لزوم پایان دادن به محاصره اعتقاد دارد و از آن حمایت می‌کند. من مطمئن هستم که اکثریت قریب به اتفاق کشورها با حقیقت و برای حقیقت؛ با عدالت و برای عدالت رأی خواهند داد . »
فعلاً باید دید که چه تعداد از کشورها موضع تاریخی خود را در دفاع از حق حاکمیت ملی و تعیین سرنوشت تغییر خواهند داد. جای تعجب نخواهد بود اگر تحت رویکرد جدید سیاست خارجی واشنگتن، ایالات متحده چندین رأی به نفع خود کسب کند.
تنها در آمریکای لاتین، روسای جمهوری دین راستی مانند خاویر مایلی در آرژانتین و دانیل نوبوآ در اکوادور علناً و بارها همسویی مطلق خود را با سیاست خارجی واشنگتن اعلام کرده‌اند. با این حال، کوبا خواستار احترام به میراثی است که خواستار پایان دادن به بی‌عدالتی قوی علیه ضعیف بوده است، زیرا هر کشوری می‌تواند خود را در این مخمصه ببیند.
در همین حال، در ایالات متحده، فعالان اجتماعی و سیاسی، تلاش‌های دولت مطبوع خود برای «تشویق» جهان در مورد محاصره کوبا را رد کرده‌اند. انجمن مردم، یک مرکز رشد جنبش در شهر نیویورک، پیش از رأی‌گیری بیانیه‌ای را برای محکوم کردن چنین اقداماتی منتشر کرد و تأکید کرد: «یک تناقض مرکزی و آشکار در کل استدلال دولت ایالات متحده وجود دارد: اگر محاصره همانطور که ادعا می‌کنند «دروغ» است، پس چرا آن را لغو نمی‌کنند؟ اگر آنطور که ایالات متحده می‌گوید بی‌اهمیت است، پس لغو آن یک حرکت بدون هزینه از حسن نیت خواهد بود. این واقعیت که دولت‌های متوالی به طور وسواس‌گونه به محاصره چسبیده‌اند، حقیقت را آشکار می‌کند: هدف تنبیهی آن کاملاً عمدی است. ایالات متحده سختی را ایجاد می‌کند و سپس قربانی را سرزنش می‌کند.»
در این بیانیه تأکید شده است: « ایالات متحده دهه‌هاست که از سیاستی دفاع می‌کند که آشکارا هدفش کاهش مردم کوبا به «گرسنگی و بدبختی» با امید به تحریک ناآرامی‌های مردمی بوده است. هدف محاصره ایالات متحده نه ترویج آزادی، بلکه مجازات یک ملت به دلیل استقلال است.»
پایان .
منبع: گرانما - ار گان مر کزی. حزب کمونیست کوبا، و پیپل دسپاچ.
تهیه کننده : عارفه و رحمت ایماق.
۲۷ اکتوبر ۲۰۲۵
کوبا
 فشار دولت ترامپ بر کشورها برای تغییر رأی خود علیه محاصره ۶۲ ساله آمریکا را محکوم کرد!

ایکاش درد فقط همین بود.
دولت ترامپ
برای سر مادورو
جایزه ۵۰ میلیون دلاری تعیین کرده است
و
سودای سرنگونی دولت دموکراتیک دیگری را در سر دارد
سالوادور النده کجا ست؟

تئوکراسی ( دین سالاری) مدرن؟
 
منظور از دین و دین سالاری چیست؟
حاکمیت دین ویا دینداران؟
دین
ایده ئولوژی است
دین
هم
ایده ئولوژی دهقانان و رعایا و کارگران و پیشه وران است
و
هم
ایده ئولوژی  اربابا نفئودال و سرمایه دار.
 
حاکمیت
همیشه و همه جا
طبقاتی است و نه عقیدتی.
حتی حاکمیت در صدر اسلام
برده داری بوده است
و
نه
تئوکراتیک (مذهبی)
 چه رسد به اینکه در ایران باشد.

بین دو سنگ
زاهد ز کینه خانه ی مردم خراب کرد
بردم به شیخ شکوه بگفتا : صواب کرد
قاضی که عیب باده پرستان به خلق گفت
خود خون خلق نوش چو جام شراب کرد
ای محتسب ! مگو که چرا یار خوب چهر
رخساره را عیان چو گل ماهتاب کرد
رخسار یار داشت حجاب از حیا ولی
چشم هوس پرست تو اش بی حجاب کرد
ای صاحب کتاب ! بر اندازش از مقام
ان کس که قتل عام به حکم کتاب کرد
سلطان عشق خواست به ویرانه جا کند
ویران تری نیافت مرا انتخاب کرد
یک سنگ هجر میهن و یک سنگ درد عشق
گردون درین دو سنگ مرا آسیاب کرد .
شعر از زنده ياد رازق فانی


هی مُطربِ مهتابْ‌رو پس کرشمۀ کلماتت کو؟
 من فقط آمده‌ام تا به يادتان بياورم؛
گل نرگس را
آنقدر تشنه گذاشتيد
كه سرانجام باران آمد.
دعاى درختان
به تكلم آسمان نزدیک‌تر است.
تمامِ شبِ خسوف
مردم از شرم تماشاى تازيانه
چشم در آستين گریه داشتند.

حالاكه نوبت به ما رسيده است.
حضرت عباسى با شما كارى نخواهيم داشت،
فقط بگویید بستگان مارا
كدام ساحل بى‌سوسو
رها كرده‌ايد؟..!
.
.
 _آدمی
گاهی از شدت شادمانی
دیوانه می‌شود.
آدمی
گاهی از شدت اندوه
به شادمانی می‌رسد.
شادمانی
همان همزاد ویرانی آدمیست.
شادمانی و اندوه
هر دو یکی هستند...!
.
.
 از مقدمه‌:  
.
.
 در اعصارِ اولیه و غلبۀ حیوانیتِ اول، انسان... نجات و بقای خود را در قربانی کردن انسان می‌دید دیگرکشیِ خودجلوس! امروز هم در پردۀ پندارهای دیگری هنوز به کشتارِ هموندِ حیرت زده ادامه می‌دهد. غریزۀ مرگ، در جانِ موجودی مدعی بنام آدمی خوش‌نشین است هنوز و بسی شقی‌تر از اعصارِ حماقت. زمانی گرسنگی... ایدئولوژی بود، قرونِ ما ایدئولوژی عین گرسنگی‌ست: معبدی با مراسمِ مداومِ آدم‌خواری. از غیظِ قابیل تا قیامت غزه، قتل... قصۀ اولادِ آدمیست، و غارت... عادتِ عذاب! جنگ، نامی علیه آزادی، علیه خرد و علیه معصومیت است.
تنها خُرده شفایی که با جلوسِ جنگ به زبان آمد، همین «چیز»ی‌ست که به باور من، به آن «شعر» می‌گوییم: شاعران سردارانِ صلح و رهایی‌اند..!
.
.
 _️نان
تنها سه حرفِ خالی نیست.
نان
تنها یک واژه از گمانِ گندم نیست.
نان
عفتِ اندوهگین آدمی ست.
نان
امانتِ انقلاب آدمی
برای آدمی‌ست.

من اعتراف می‌کنم:
...
سخت است
اما تحملْ‌پذیر!
میان شما آیا
کسی هست شهادت دهد؟!..
.
.
 _من خودم مسجد سلیمانم
دیارِ سخت
سرزمینِ سرسخت
بی‌نمازماندگانِ آبِ مُرواری
من با ردای ابریشم وُ
گوشوارۀ گل سرخ،
بیدادها کشیدم در این کرانۀ مَکفور.
بیدادا...
ای خلاقِ مشکوک!
من در عبور از دوزخ
مُعانقه با ماه را سهمِ جلیلِ خود
می‌دانستم..!
خرخوانی
درمان هیچ درد هیچ خری نیست

هنر و شق القمر
نه  خواندن خرکی کتاب
بلکه تحلیل مارکسیستی محتوای کتاب است


شادمانی و اندوه
هر دو یکی هستند؟

آدم یاد مجانین عرفان می افتد که میان خر و خدا و خلق و خرما و خورجین
علامت تساوی می گذارند
و
از اصل وحدت وجود دم می زنند.
اگر به کوچه ما آمدی
طناب بیار.
سواد و صداقت سید علی خامنه ای
صد هزار بار بیشتر از سید علی صالحی است


هدف از پولدار شدن این است که غیرقابل خرید باشی
ماسک

پول چیست
اگر کالا نیست؟
انباشت کالا (پول دار شدن)
نشانه خریت است
بشر
اگر خردمند و خردگرا باشد و نه خر
 باید به اندازه نیازش
کالا ویا پول داشته باشد.
اتفاقا
کسانی که خرپولند
قابل خرید و فروش تر از فقرا هستند
ج. واره اند.
نمونه اش فراوان است
میلیاردرند
ولی هر عرب سوسمار خوری
می خردشان و به تخت خواب می کشدشان


گویند کسان بهشت با حور خوش است
من می‌گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
که‌آواز دهل شنیدن از دور خوش است
ترانه های خیام، گردآوری صادق هدایت

ایراد این رباعی خیام
اولا
 این است که
 بهشت  
قابل مقایسه با آب انگور نیست
بهشت قابل مقایسه به حرمسرا ست.
آب انگور ویا شراب
قابل مقایسه با آب میوه و چای و غیره است
ضمنا
در بهشت آب انگور و عسل و کره و مربا و خامه و غیره
جاری همیشه اند.
ثانیا
بهشت
مفهومی است.
مفهوم بهشت
نتیجه   تجرید جامعه اشتراکی اولیه است.
خروج حوا و آدم از بهشت سمبل و استعاره خروج بشریت از جامعه اشتراکی اولیه و ورود به جامعه طبقاتی است



هستی یا وجود احتمالاً بر اساس این اصل طراحی شده است:
دیالکتیک روش و مدلی است که حرکت و دگرگونی را در تمام جنبه های مادی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و طبیعی به کار می گیرد.
دکتر روشن

هستی ربطی به وجود ندارد.
وجود (ماده)
عالی ترین مفهوم فلسفی است.
دیالک تیک وجود و شعور (ماده و روح) عالی ترنی دیالک تیک هستی است
و
نحوه برخورد بدان
تعیین کننده جهان بینی هر کس است:
جهان بینی  کسی که وجود (ماده) را مقدم بر شعور (روح) بداند
ماتریالیستی است
جهان بینی  کسی که شعور (روح) را مقدم بر  وجود (ماده)  ) بداند
ایدیالیستی است



اگر شما این پست را منتشر نکرده بوید ما اصلا نمی اندیشیدیم تا حرفی برای گفتن داشته باشیم

آگاهی انسان عبارت از معنی است؟

آگاهی
یک مفهوم سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است و نه یک مفهوم فلسفی.
آگاهی
در دیالک تیک خودپویی و آگاهی وجود دارد.
معنی
ربطی به آگاهی ندارد.
سعدی حتی می داند.
معنی
در فقه دیالک تیکی سعدی
در دیالک تیک صورت و معنی وجود دارد.
سعدی
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به صدها صورت بسط و تعمیم می دهد.
به ویژه به صورت دیالک تیک صورت و معنی
و
نقش تعیین کننده را از آن معنی می داند.
مثال:
ای موافق‌صورت‌ومعنی که تا چشم من است
از تو زیباتر ندیدم روی و خوش‌تر خوی را
معنی تحت اللفظی:
صورت و معنی تو منطبق بر همدیگرند
روی تو در حد اعلای زیبایی است و خوی تو در حد اعلای خوشی است:
تو زیباروی و خوشخویی

سعدی
در این بیت غزل
دیالک تیک صورت و معنی را ضمنا به صورت دیالک تیک روی و خوی بسط و تعمیم می دهد


هیچ کس حق اطاعت کردن ندارد!
هانا آرنت

این هارت و پورت هانا عار ـ نت
آبرو ریزانه است و نه روشنگرانه.

هانا عار ـ نت
درست حرف زدن، حتی بلد نیست
چه رسد به درست فکر کردن.

ویرایش:
هیچ کس حق امر و نهی کردن ندارد!  
هیچ کس حق نوکر پروری ندارد!
هیچ کس حق ستمگری بر همنوع ندارد!
هیچ کس حق تحقیر همنوعان خود را ندارد.
 
هانا عار ـ نت
محبوبه هایدگر سر دسته لاشخورهای نازی در نازی آباد بوده است
به همین دلیل علیرغم یهودی بودن
کسی اهانتی به او نکرده است و به امریکا رفته است و علامه شده است تا عوامفریبی کند


محتوای ضرب المثل «از خر گذشتن خر کسی از پل و فراموش کردن همنوعان»
 احتمالا مبتنی بر کمک به خرسواری است که برای گذر از خر به کمک همنوعان نیاز داشته است و از کمک همنوعان بهره مند شده است.
بی انکه اجرتی به انها پرداخته باشد
و
یا عوض خدمات شان را درآورده باشد.
محتوای ضرب المثل
مبتنی بر دیالک تیک داد و ستد است

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر