۱۴۰۴ تیر ۸, یکشنبه

درنگی درمفهوم فقهی ـ «فلسفی» تکوین (۲)

    

فلسفه مَشّاء یا مکتب مشاء 

مکتبی از فلسفه است که از آموزه‌های ارسطو الهام می‌گیرد.

ویکی پیدیا

 

درنگی

از

شین میم شین

 

در بحث از تکوین، 

دو وجه جهان‌شناختی ـ متافیزیکی و طبیعی قابل بررسی است.

   وجه متافیزیکی
 
  تکوین از دیدگاه جهان‌شناسانه و متافیزیکی: 

در نظامِ کیهان‌شناختیِ مشائی، 

جهانِ هستی به ترتیبِ عقل، نفس، فلک، عناصر و مرکبات توضیح داده می‌شود. 

آن‌گاه که اجسام فلکی یا کرات آسمانی به تمامی به وجود آمدند،
 ایجادِ عالمِ زیر ماه که همان جهانِ زمینی است، آغاز می‌گردد.
ویکی پیدیا
 
معنی تحت اللفظی:
برای درک معنی و محتوای تکوین، باید دو جنبه زیر را در نظر گرفت:
کوسمولوژی ماورای طبیعی
کوسمولوژی طبیعی.
 
در مکتب فلسفی مشائی کذایی،
هستی به ترتیب از عناصر زیر تشکیل یافته است:
 
 عقل
نفس
فلک
اتم ها
مولکول ها

نخست ستارگان و سیارات و ماه های آسمانی پدید می آیند.
بعد
زمین تشکیل می یابد.

 در این تصورات و تخیلات و توهمات و خرافات مشائی 
وارونه اندیشی تمامعیار 
عرض اندام می کند
 و 
راست راست راه می رود و عربده می کشد.
 
قبل از اینکه از بشر نام و نشانی باشد، 
عقل و غریزه (نفس) پدید می آیند.
 
غریزه و عقل انتزاعی و مطلق.
بی نیاز از اندام و ارگانیسم و حیوان و انسان.
غریزه و عقل عینی درخود.
 
بعد نوبت به فلک و مخلفات می رسد.
بعد
اتم ها و مولکول ها (عناصر و مرکبات) از نیستی پا به عرصه هستی می نهند.
 (اول کل پدید می آید، بعد نوبت به جزئیات می رسد.
این چیزی جز وارونه سازی دیالک تیک جزء و کل نیست.
مثال:
اول اندام آدمی پدید می آید.
بعد چشم و گوش و دهان و دندان و دل و روده. )
 
بعد
نوبت به زمین می رسد.
 

  نظر ارسطو راجع به تکوین
 
ارسطو که هر یک از این موجودات را در مرتبۀ هستی‌شناسانۀ خاصی قرار داده است، 

به فیلسوفان طبیعت‌گرای پیش سقراطی انتقاد می‌کند 

که 

جهانِ هستی را کلِ واحدی پنداشته، و همۀ موجودات را، اعم از عقلی، نفسی و جسمی، برآمده از یک اصل یا عنصر دانسته‌اند و همین موجب شده است تا از جایگاه واقعی تغیّر و کون و فساد که خاص عالَمِ تکوین است، غفلت کنند .
ویکی پیدیا
 
بیچاره ارسطو.
 
۱
ارسطو که هر یک از این موجودات را در مرتبۀ هستی‌شناسانۀ خاصی قرار داده است، 
 
ارسطو کدام موجودات را در مرتبه اونتولوژیکی (هسی شناسی کذایی) خاصی قرار داده است؟
اصلا
مگر عقل و نفس جزو موجودات اند؟
ارسطو که خر نبوده است.
 
ارسطو
فیلسوفی ماتریالیست بوده است و منتقد جهان بینانه دعاوی استاد ایدئآلیستش افلاطون.

۲
ارسطو
به فیلسوفان طبیعت‌گرای پیش سقراطی انتقاد می‌کند
که
جهانِ هستی را کلِ واحدی پنداشته، و همۀ موجودات را، اعم از عقلی، نفسی و جسمی، برآمده از یک اصل یا عنصر دانسته‌اند و همین موجب شده است تا از جایگاه واقعی تغیّر و کون و فساد که خاص عالَمِ تکوین است، غفلت کنند . 
 
کل واحدی انگاشتن هستی به چه معنی است؟
 
کل
هر چا باشد در دیالک تیک جزء و کل است.
یعنی
کل 
دیالک تیکی از ماده و روح (وجود و شعور) است.
 
وقتی ارسطو  از دیالک تیک (ماده) بی فرم و فرم سخن می گوید،
عینا و عملا
دیالک تیک فرم و محتوا 
را
به زبان فردوسی
دیالک تیک چیز و ناچیز
را
تبیین می دارد:
ناچیز = ماده بی فرم و یا محتوا
چیز = ماده فرم یافته
 
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید.
فردوسی
 
می توان گفت
 که
 ارسطو 
با تعیین کننده تلقی کردن فرم (خدا جا زدن فرم) در این دیالک تیک،
دیالک تیک فرم و محتوا را وارونه می سازد.
 
برای اینکه نقش تعیین کننده  در دیالک تیک فرم و محتوا از آن محتوا ست و نه از آن فرم  و یا به قول ارسطو، خدا.
 
فردوسی
 ناچیز را واقعا موجود و پیشاپیش موجود می داند
و
نقش یزدان را در تولید (تبدیل ناچیز به چیز، مثلا تبدیل چوب به میز و صندلی) خلاصه می کند.
 
یزدان
مولد (تولید کننده) است و نه خالق و آفریننده.

ایراد ارسطو 
استفاده از دیالک تیک ماده بی فرم و ماده فرم یافته 
 به عوض دیالک تیک ماده و روح (وجود وشعور) بوده است.

۳
همۀ موجودات را، اعم از عقلی، نفسی و جسمی، برآمده از یک اصل یا عنصر دانسته‌اند

منظور فلاسفه متنوع از اصل و یا عنصر اولیه،
منشاء هستی بوده است
که ربطی به «کل واحد کذایی» ندارد.
 
مثلا
منشاء دانستن آب و خاک و هوا و آتش
منشاء دانستن عدد
منشاء دانستن آتش و غیره
 
ادامه دارد.

 

فرهنگ مفاهیم فلسفی (د) دیالک تیک انقلاب (مقایسه روسیه با چین) (۱۲)

  

 

دومه نیکو لوسوردو
( ۱۹۴۱ ـ ۲۰۱۸ )
 

دیالک تیک انقلاب

 (مقایسه روسیه با چین)

پروفسور دکتر دومه نیکو لوسوردو  

برگردان

 شین میم شین

 

بحران قرارداد اجتماعی سال ۱۹۴۹ در چین
ادامه

 

۳۰

·    رهبری چین تصمیم می گیرد که تعداد برنامه های پنجساله از ۱۰ به ۸ کاهش داده شود وهدف چین در این مدت نه رسیدن به کشورهای سرمایه داری پیشرفته، بلکه رسیدن به پیشرفته ترین آنها یعنی ایالات متحده امریکا و حتی سبقت از آن است.

 

۳۱

·    همگام با تشدید مداوم اختلافات با اتحاد شوروی، مدت تحقق برنامه پیشرفت اقتصادی کاهش داده می شود.

 

۳۲

·    لئو شائوچی در گزارش خود به هشتمین کنگره حزب کمونیست چین در سال ۱۹۵۸ شعار مائو را تکرار می کند:

·    «ما باید در عرض ۱۵ سال آینده به انگلستان برسیم!»

·    (ج. گیلرماز، «تاریخ حزب»، ۱۹۷۳، جلد ۲، ص ۲۲۹)

 

۳۳

·    هراس از انزوای بین المللی، چینی ها را به تسریع هر چه بیشتر روند پیشرفت اقتصادی سوق می دهد.

 

۳۴

·    برای تحقق این اعجاز تاریخی، ارتش کار تشکیل می یابد که در جریان جهش بزرگ به پیش با بسیج انقلابی و شورانگیز توده ها صورت می گیرد و کوره های بلند ذوب آهن به راه انداخته می شوند.

 

۳۵

·    بنا بر قطعنامه ووهان، در سال ۱۹۵۸، هر کارخانه عبارت است از یک اردوگاه نظامی و هر کارگر در پای دستگاه کار، سربازی است منضبط.

·    (ج. گیلرماز، «تاریخ حزب»، ۱۹۷۳، جلد ۲، ص ۲۳۲)

 

۳۶

·    نظامی کردن اقتصاد با احساس خطر واقعی جنگ وسعت می گیرد و به تجلیل از روحیه نیرومند برادری و برابری بنیادی، همدلی و همرزمی کمونیستی پروبال می بخشد.

 

(دیالک تیک مشابهی نیز در روسیه شوروی در دوران کمونیسم نظامی  پدید آمده بود.)

 

۳۷

·    امید تحقق بخشیدن به قرارداد اجتماعی و نیل به اهداف مربوط به مدرنیزه کردن (نوسازی) جامعه و تکمیل و تحکیم وحدت ملی، در این مرحله، در وابستگی به پیروزی انقلاب جهانی پنداشته می شود و از تحولات شگرف انقلابی در مناسبات اجتماعی چین نیز توان و نیروی در خور می گیرد.

 

۳۸

·    این امید ظاهرا منطقی بوده است!

 

۳۹

·    در این سالها جنبش ضداستعماری به شدت اوج می گیرد و امپریالیسم ناتوان از سرکوب آنها ست و لذا از نقطه نظر استراتژیکی یک ببر کاغذی است و بس.

 

۴۰

·    پایگاههای قدرت های بزرگ در جهان سوم، یکی بعد از دیگری فرو می پاشند.

 

۴۱

·    استعمار نو دچار گرفتاری های عظیمی بوده است.

·    همانطور که انقلاب کوبا، به عنوان مثال نشان می دهد.

 

۴۲

·    متروپول های سرمایه داری کلا در حال از دست دادن کنترل بر جهان پیرامون خود بوده اند.

·    روندی که تدریجا شکل می گرفت و از محاصره شهرها به وسیله روستاها حکایت می کرد.

 

۴۳

·    دینامیسم پیروزی انقلاب رهائی بخش ملی چین (یعنی محاصره شهرها به وسیله روستاها) اکنون ظاهرا مقیاس تمام ارضی به خود می گیرد.

 

۴۴

·    به نظر لین پیائو، در سال ۱۹۶۵ حلقه محاصره دور برج سرمایه داری و امپریالیسم روز به روز تنگتر می شود.

 

۴۵

·    برج سرمایه دچار تشتت درونی بوده است، همانطور که ماجرای کانال سوئز نشان می دهد:

·    استعمار کلاسیک کهن (انگلستان و فرانسه) مجبور به ترک مواضع استعماری سنتی خود و واگذار کردن آن به استعمار نو (ایالات متحده امریکا) می شوند.

 

۴۶

·    به قول مائو:

 

الف

·    «تضاد میان کشورهای امپریالیستی، اکنون از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار است.

 

ب

·    نظر ما در باره اوضاع بین المللی تغییر نیافته است:

·    رقابت متقابل کشورهای امپریالیستی بر سر تسلط بر مستعمرات تضاد بزرگتری است.

 

پ

·    کشورهای امپریالیستی می کوشند، به تضاد خود با ما پر بها دهند.

·     ولی قصدشان در واقع پرده پوشی کردن تضاد موجود میان خودشان است.»

·    (مائو، «آثار منتخب»، ۱۹۶۸ ـ ۱۹۷۸، جلد ۵، ص ۴۰۹)

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۱۲۵۲)

  

 
شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت یازدهم

بخش دوم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۹۱ )

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

یکی گفتش:

«ای کرمک شب فروز

چه بود ات که بیرون نیایی به روز؟»

معنی تحت اللفظی:

حریفی از کرم شبتاب پرسید:

«چرا روزها بیرون نمی آیی؟»

ببین کآتشی کرمک خاکزاد

جواب از سر روشنائی چه داد،

که من روز و شب جز به صحرا نی ام

ولی پیش خورشید پیدا نی ام.

معنی تحت اللفظی:

کرم (حشره) شبتاب جواب روشنی به حریف داد:

«من ـ بر خلاف تصور تو ـ   شب و روز در صحرا هستم.

ولی نور غول آسای خورشید، مجالی به خودنمایی نور ناچیز من نمی دهد.»

 

سعدی

در مثال کرم (حشره) شبتاب و خورشید،

مثالی از سلسله مراتب «طبیعی» اختراع می کند، تا سلسله مراتب فئودالی را پدیده ای طبیعی و مشروع  جلوه دهد.

به  نظر سعدی هر چیز در هستی مادی زیردست زبردستی است و اختلافات اجتماعی و طبقاتی امری طبیعی و ضرورند.

سعدی نمی تواند به آزادی، استقلال عمل و اندیشه انسانی ایمان بیاورد.

با ورود شاه به عرصه، کد خدا به بیغوله ای می گریزد، همانطور که با طلوع خورشید، کرم شبتاب ناپدید می شود.

 

سعدی در دیالک تیک طبقه حاکمه و توده  

طبقه حاکمه

 را

چنان مطلق می کند،

که توده  تا درجه هیچ تنزل می یابد.

 

در دیالک تیک طبقه حاکمه و توده  

و

در دیالک تیک شاهنشاه و کدخدا

 نقش تعیین کننده از آن توده است.

 

توده است که بسان لکوموتیو زنده و جانداری،

قطار تولید مادی و فکری جامعه را به پیش می کشد و برای تنظیم امور به فرمان رهبری تن در می دهد،

به تشکیل دولت طبقه ای راضی می شود،

تا جنگ همه علیه همه زیر چتر آن صورت گیرد و همبود از هم نپاشد.

 

توده می تواند، اگر بخواهد دولت را سرنگون سازد و رهبر را با جلال و جبروتش آواره سازد و دولت و رهبری جدیدی برپا دارد.

دستگاه بروکراتیک دولتی نیز از مجموعه اعضای این سلسله مراتب تشکیل می یابد که در دیالک تیک معینی با یکدیگر قرار دارند و در همدیگر تأثیر متقابل می گذارند، سیستم واحدی را تشکیل می دهند و باز تولید می کنند.

 

ادامه دارد.