۱۴۰۴ خرداد ۲۳, جمعه

دو تحلیل از دو دیدگاه از شعری از احمد شاملو (۴) (بخش آخر)

undefined

درنگی

از

شین میم شین

 
شغالی
گَر
ماهِ بلند را دشنام گفت ـــ
پیرانِِ‌شان مگر
نجات از بیماری را
تجویزی این چنین فرموده بودند.
فرزانه در خیالِ خودی را
لیک
آن که به تُندر
پارس می‌کند،
گمان مدار که به قانونِ بوعلی
حتا
جنون را
نشانی از این آشکاره‌تر
به دست کرده باشند.


تحلیلی سوبژکتیویستی از این شعر شاملو

از

حریف طرفدار شاملوی خیلی خیلی بزرگ


این شعرِ کوتاه و موجز 

حاوی طنزی‌ست تلخ وسیاه که به ساده‌گی در سطرسطرِ آن قابلِ لمس‌ست.


(راوی ـ شاعر)

حکایتِ کسانی را به تصویر می‌کشد 

که 

هم‌چون سلفِ‌شان یا "پیرانِ‌شان" 

دچار توهم‌اند و در خیالِ خود مدعیِ دانائی وفرزانه‌گی‌اَند 

و 

می‌خواهند در برابرِ حقایقِ بدیهی و مسلمِ جامعه و اندیشه‌هایِ نو و پیش‌رُوِ آن بایستند 

 و

 با هر آن‌چه که در نظمِ کهنه و پوسیده‌‌یِ موروثیِ‌شان اختلال ایجادکند 

ضدیت پیشه می‌کنند، 

اما به سببِ عقب مانده‌گی از زمانی که در آن هستند،

 استبداد و دگماتیسمِ ذهنی و خالی بودنِ چنتهِ‌شان حتی از آن چه به ظاهر هم سنگِ آن را به سینه می‌زنند، چون راه به جائی نمی‌برند، 

ناگزیرند از دشنام دادن 

و 

صدایِ‌شان به مانندِ پارس کردن به تُندَر(رعد) می‌مانَد 

و 

نیز هم چون شغالی هستند که چون پوزه‌اش به انگور نمی‌رسد 

می‌گوید ترش است.
از نگاهِ (راوی ــ شاعر)

 این حالات نشانه‌یِ بیماریِ جنون دراین اشخاص می‌باشد 

که هنوز براین باورند که روشِ توصیه شده‌یِ "پیرانِ‌شان" می‌توانَد نجات دهنده و ثمربخش باشد، 

حال آن که جز جنون نامی برآن نمی‌توان نهاد.


و

طنزِ تلخ و اصلیِ شعر آن‌جاست 

که

 انگار این قضیه سرِ دراز دارد 

و

 از دیر باز نیز وجود داشته 

و

 (راوی) کتابِ قانونِ ابن‌سینا را مأخذِ تشخیصِ قرار می‌دهد

 و

 به نیش‌خند و نیزبه تأکیدِ تمام می‌گوید 

که شک ندارد که به باورِ ''بوعلی‌سینا'' هم این رفتار و حالات 

بی‌گمان نشانه‌ئی‌ست آشکار از بیماری جنون!

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر