۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (105)

چرا كلمه ی «ببخشید» برای بعضی ها مثل جان شان است و می ترسند که با در آمدنش از حلق شان، بمیرند؟
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
آشنا ملک


• طلب بخشش از کسی به دلایل مختلف زیر ناخوشایند است:

1

• دلیل اول عبارت از این است که پیش شرط طلب بخشش از کسی به معنی اعتراف به تخطی نسبت به حقوق مسلم او ست.
• به معنی صدور داوطلبانه حکم محکومیت خویش در محکمه خویش است.

2

• دلیل دوم عبارت از این است که طلب بخشش از کسی به معنی اعتراف به خطای خویش است و ارتکاب خطا نشانه نقصان فراست و فهم است و روی هم رفته شرم انگیز است.

3

• دلیل سوم عبارت از این است که طلب بخشش از کسی به معنی برسمیت شناختن طلبکاری حقوقی او ست و خطر آن می رود که او طلب خود را درجا بستاند.
• یعنی او را بنا بر هنجار «چشم در مقابل چشم» به سزای عمل خطای خویش برساند.

• شخصیت های شریف ـ چه بسا ـ با شنیدن واژه «ببخشید»، از صمیم دل، پریشان و منقلب می شوند.
• به احتمال قوی، احساس شرم و گناه می کنند.

• احساس شرم و گناه از چی؟

• احساس شرم و گناه از اینکه همنوعی مرتکب خطا شده و در پی آن، شرمگین گشته و مجبور به اعتراف به خطای خویش!

و شرمندگی عضوی ـ به قول شیخ شیراز ـ به معنی شرمندگی اعضای دیگر است!
پایان

رنگ خاص خود


لئو لیونی (1910 ـ 1999)
برگردان میم حجری
به یاد خروشان برادرم
باقر

و صمیمیت و صداقت و صراحت و صفایش

• رنگ طوطی ها، سبز است و رنگ ماهی ها، سرخ.

• رنگ فیل ها، خاکستری است و رنگ خوک ها، صورتی.

• هر کس رنگ خاص خود را دارد.

• کامیلئون ـ اما ـ در این میان استثنا ست.

• کامیلئون هر جا رود، رنگ آنجا را به خود می گیرد.

• اگر کامیلئون روی لیمو نشیند، رنگش زرد لیموئی می شود و اگر روی ببری بنشیند، مثل ببر، خط خطی می شود.

• روزی کامیلئون روی دم ببری نشسته بود و می اندیشید.

• با خود گفت:
• «من اگر روی برگی بنشینم و از جایم جنب نخورم، برای همیشه سبز خواهم ماند و مثل همه، رنگ خاص خود را خواهم داشت.»

• شاد و خندان، روی برگ سبزی نشست و رنگش شد سبز.

• اما وقتی پائیز آمد، برگ تغییر رنگ داد و شد زرد.

• رنگ کامیلئون هم شد زرد.

• پس از چندی، رنگ برگ شد قرمز و رنگ کامیلئون هم به همین سان.

• و روزی باد زمستانی برگ را از شاخه درخت کند و کامیلئون را هم همراه با برگ، با خود برد.

• در شبان تیره و تار زمستان رنگ برگ شد سیاه، رنگ کامیلئون هم به همین سان.

• بالاخره روزی بهار از راه فرا رسید.

• کامیلئون خود را به چمنزار رساند و کامیلئون دیگری را دید.

• سرگذشت خود را با او در میان گذاشت و پرسید:
• «تو چه فکر می کنی، ما هرگز رنگ خاص خود را نخواهیم داشت؟»

• کامیلئون دیگر که سالخورده تر و مجرب تر بود، آهی کشید و گفت:
• «متأسفانه، نه!»

• کامیلئون جوان که از نداشتن رنگ خاص خود رنج می برد، به اندیشه فرو رفت.

• پس از چندی گفت:
• «اگر من و تو همیشه با هم باشیم، هر جا برویم، رنگ آنجا را به خود خواهیم گرفت، ولی در هر حال، من و تو همرنگ خواهیم ماند.»

• و بدین طریق، آندو با هم طرح دوستی در افکندند.

• رنگ هر دو همزمان سبز شد.
• همزمان زرد شد.
• همزمان بنفش شد.
• همزمان قرمز شد، قرمزبا خال های سپید.

اما آندو، دیگر اعتنائی به رنگ ها نداشتند، چرا که زندگی شان از محبت و مهر و صفا سرشار بود!
پایان

سیری در اشعار دکتر بهروز آرمان (3)

هم راز
شعر از کتاب دکتر بهروز آرمان
تحت عنوان
«راز چشم ها» (نشر ثالث، 1383)
شین میم شین

• چه بود؟

• نسیمی
• پرنده ای
• یا سایه ای؟

• در پشت پلک می خواند، گوئی!

• هرچه بود
• شادی بود
• و مهر بود
• و آرامش.

• صبحدم
• مه
• تصویر زنی بود
• که رنگ خوابم شد.

• وجود گرمی
• همراهم،
• نه کم از من
• هم شانه ام
• و همرازم.

پایان

تلاش در جهت تحلیل شعر «همراز»

• این شعر دکتر بهروز آرمان نیز شعری دلنشین و شیوا و زیبا ست و حاوی تصورات و تصاویر زیبا و تأمل انگیز است.


حکم اول
چه بود؟

• شعر با سؤالی آغاز می شود.

• شاعر ظاهرا به چیستائی اوبژکت شناخت خود واقف نیست.


• چرا و به چه دلیل؟

• شاید از آن رو که شاعر از فقر فلسفه رنج می برد و ساز و برگ لازم برای تفکر مفهومی و شناخت عناصر محیط زیست خود را در اختیار ندارد.

• باید در روند تحلیل اشعار ایشان پاسخی به این پرسش بیابیم.

حکم دوم
نسیمی
پرنده ای
یا سایه ای؟

• پاسخ شاعر به پرسش خویش، پرسشی سرشته به تردید است.
• شاعر نمی تواند به تمیز نسیم از پرنده و یا سایه نایل آید.

• پریشانی فکری ـ معرفتی را بهتر از این نمی توان نشان این و آن داد


• ترحم انگیزتر اما نه شاعر، بلکه خواننده شعر است.


حکم سوم
در پشت پلک می خواند، گوئی!

• هرچه بود، می توانست بخواند.
• هرچه بود، می توانست در پشت پلک شاعر بخواند.

• خواننده شعر هنوز نفسی از تصور نجات از پیله تردید گسترده بر تار و پود شعر برنیاورده، که شاعر با واژه «گوئی» سطلی لبالب از آب یخ بر سرش می ریزد.

• ظاهرا نه خوانشی راستین، بل تصوری و یا توهمی از خوانشی در بین بوده است.

• اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) و آگنوستیسیسم (ندانمگرائی) ظاهرا کادرهای فراری از سنگر چپ کذائی را در چنبر آهنین خود خرد و خمیر کرده و سلب توان تفکر و شناخت نموده است!

• مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) و آگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

حکم چهارم
هرچه بود
شادی بود
و مهر بود
و آرامش.

• هرچه بود، نسیمی، پرنده ای و یا سایه خواننده ای در پشت پلکی، آمیزه ای از شادی و مهر و آرامش بود.

• در این شعر نیز حالات روحی شاعر بر عناصر محیط زیست منتقل می شوند:
• نا شناخته ی خواننده در پشت پلک، نه نسیم و پرنده و سایه، بل چیزی بمرابت انتزاعی تر بوده است:
• شادی و مهر و آرامش بوده است.

• «رسد آدمی به جائی که بجز» شادی و مهر و آرامش نجوید و «نبیند!»
• مهر و شادی و آرامش، ظاهرا مهری بر پیشانی «چپ» وطنی دیروز و «خدا می داند، چی» امروز است!

• شاعر در هر صورت در این زمینه تنها نیست!

• احتمالا یکی از پیامدهای ناگزیر ازخودبیگانگی، جامعه بیگانگی، جهانبیگانگی است.

• حیرت انگیز است، ولی واقعیت دارد:
• «چپ» وطنی در فردای عاشورای کمونیسم، فقط شادی و خوشی و خوشبختی و خشنودی احساس می کند و به دنبال مهر انتزاعی و آرامش کذائی می گردد.

حکم پنجم
صبحدم
مه
تصویر زنی بود
که رنگ خوابم شد.

• کشف پیوند منطقی این بند شعر با بندهای پیشین آن آسان نیست.
• شاید الهه انتزاعی شادی و مهر و آرامش بوده که در سپیده دم به هیئت مه در آمده و بعد به تصویر زنی استحاله یافته تا رنگ خواب شاعر شود.

• منظور از مفهوم «رنگ خواب» چیست؟

• شاید منظور شاعر این باشد که از آن به بعد غرق رؤیا بوده و لاغیر.


• غرقه در رؤیا شدن در عصر سیطره بلامنازع کابوس!

• در عصر گدائی نور و غرور!
• در عصر تجزیه و تلاشی خطه شوراها!
• در عصر غریو گوشخراش گرسنگی در تمامت سیاره بی صاحب زمین!
• در عصر خودفروشی صدها میلیون زن و مرد از اقصا نقاط جهان گرفتار در چنگ برده داران زرمند و زورمند!


حکم ششم
وجود گرمی
همراهم،
نه کم از من
هم شانه ام
و همرازم.

• این بند واپسین شعر است:
• چیز نامعلوم در آمده به هیئت تصویر زنی در نهایت، مادیت می یابد و به وجود گرمی بدل می شود و جای خالی همراه و همشانه و همراز «نه کمتر از شاعر» را پر می کند.

• این فرم انعکاس مناسبات در شعر شاعری دیگر به ضد مطلق آن بدل می شود:


دکتر اسعد رشیدی
شعری برای ایرما (2)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
اسعد رشیدی

• زبان
• در نیمه ی راه می شکند
• وقتی که

• خنجری آخته
• رو به ماه بر می آید

• یا سواری در ماهتاب
• گلوی بریده ی گردنه ای را
• بالا می رود.

• زبان
• در نیمه ی راه می شکند
• وقتی که

• ایرما
• اشک ریز می آید.
پایان

• مناسبات معاصر در آئینه شعر دکتر اسعد رشیدی نه به شکل مهر و آرامش و شادی، بل به مثابه زبان شکسته، خنجر آخته، گلوی بریده و اشک و آه و اندوه ایرما به مثابه سمبل زن بطور کلی انعکاس می یابد.

هر دو فرم انعکاس اما به احتمال قوی به محتوای واحدی تعلق دارند.
پایان

شعری برای ایرما (1)

دکتر اسعد رشیدی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
اسعد رشیدی

(۲۱.۱۱.۹۶)

• بار ِگران ِ اندوهی مزمن را
• تنها من
• بر دوش می کشم

• و جهانی را بر دست می گردانم

• از میان
• فریادهای ارزان

• تنها تو با منی
• ایرما

• از ورای خیابان های مه آلوده
• اشک های تو را
• گذر می دهم

• و بافه می کنم

• خرمن پریشان شب را
• بر شانه های لرزانت.

• تنها تو با منی
• ایرما

پایان

دیالک تیک تجربی و نظری (5)

(دیالک تیک امپیریکی ـ تئوریکی)
پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

• نئوپوزیتیویسم با انتقاد جدی از هر دو طرز نگرش، یعنی هم از طرز نگرش استنتاجی و هم از طرز نگرش پسیکولوژیستی در رابطه با دیالک تیک تجربی و نظری در قرن بیستم وارد صحنه می شود:

• مراجعه کنید به پوزیتیویسم، نئوپوزیتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1

• نئوپوزیتیویسم از سوئی ـ بحق ـ با بنای استنتاجی دانش نظری بر تجربی به مخالفت می پردازد.

2

• نئوپوزیتیویسم از سوی دیگر، خواهان جایگزین کردن نگرش پسیکولوژیستی در رابطه با دیالک تیک تجربی و نظری بوسیله تحلیل منطقی می شود.

3

• نئوپوزیتیویسم هم همانند ایندوکسیونیسم (روش استنتاجی) و پسیکولوژیسم، دانش تجربی را مقدم بر دانش نظری می داند، اما ـ برخلاف آندو ـ از این امر نتیجه نمی گیرد که برای گذار از تجربی به نظری باید از احساس و ادراک و مفهوم گذشت.

4

• بلکه به این نتیجه می رسد که نظری را باید با توسل به تلخیص (خلاصخ کردن) منطقی ناشی از عناصر تجربی آن، با توسل به «آنچه که بی واسطه موجود است» دانست.

5

• پوزیتیویسم تجربی و نظری را در پیوند ژنتیکی آندو در نظر نمی گیرد.

6

• پوزیتیویسم تجربی و نظری را بمثابه دو عرصه علمی به اتمام رسیده در نظر می گیرد که در فرم های زبانی مختلف وجود دارند و با توسل به تحلیل منطقی و تلخیص (خلاصه کردن) نظری در تجربی، وظیفه خود را کشف پیوند منطقی آندو و عمده کردن تفاوت های زبانی آندو در عرصه علمی می داند.

7

رودولف کارناپ (1891 ـ 1970)
فیلسوف و از نمایندگان امپیریسم منطقی

• این برنامه نئوپوزیتیویسم نیز تحت عنوان «ردوکسیونیسم رادیکال» (تلخیصگرائی ریشه ای) (کارناپ) بزودی بطلان خود را نشان همگان می دهد و لذا مشخصه پوزیتیویسم در دهه های اخیر فقط نوعی ردوکسیونیسم «میانه رو» بوده است که کارش تفسیر نیم بند زبان نظری در اصطلاحات زبان تجربی بوده است.
• (کارناپ، 1956)
8

• عیب و نقص نظریه نئوپوزیتیویستی در باره رابطه تجربی و نظری قبل از همه در این است که آن روابط ژنتیکی متنوع و مختلف میان دانش تجربی و نظری را در روابط منطقی خلاصه می کند و تلاش می کند که دانش نظری را بکمک تحلیل منطقی در دانش تجربی خلاصه کند و بدین طریق به انکار خودویژگی کیفی دانش نظری در مقایسه با دانش تجربی می پردازد.

9

• اما هر جا که نئوپوزیتیویسم این خودویژگی را در ردوکسیونیسم (تلخیص گرائی) «میانه رو» برسمیت می شناسد، آن را از موضع کونونسیونالیسم بمثابه هدفمندی سوبژکتیف زبان نظری تعبیر می کند.

10

• تجربی ـ علاوه بر این ـ از موضع ایدئالیسم ذهنی، بمثابه دانش سوبژکتیف و بی واسطه موجود در احساس ها و ادراک ها تعبیر می شود.

11

• نئوپوزیتیویسم ـ علیرغم این نواقص و نارسائی ها ـ با محدود کردن خود به جنبه منطقی مسئله، خدمت بزرگی به روشن کردن روابط منطقی میان تجربی و نظری انجام می دهد.
• و لذا معارف منفرد قابل قبول آن می توانند از سوی متدئولوژی مارکسیستی علوم بخدمت گرفته شوند و بر شالوده ماتریالیستی ـ دیالک تیکی در آن ادغام شوند.

ادامه دارد

۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (103)

دقت کرده اید؟
هر چی امام زاده هست، در ایران است!
فکر می کنم امام ها بچه های شان را برای ادامه تحصیل می فرستادند ایران!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
میترا درویشیان


• حریفی می گفت که امام ها وقتی به امراض لاعلاج دچار می شدند، با زن و بچه و ایل و تبار می آمدند ایران.

• پرسیدند:
• چرا به ایران و نه به جای دیگر؟

• حریف گفت:
• برای اینکه ایران از دیرباز، جای خوبی برای مردن بوده است.

• پرسیدند:
• به چه دلیل؟

• حریف گفت:
• برای اینکه زندگی در ایران بمراتب بدتر از مرگ بوده است.

به همین دلیل، فقط در ایران و نه در جای دیگر، مرگ به آرزو و ایدئالی بدل شده بود و هر کس هوس مردن داشت، راهی ایران می شد!
پایان

پای منبر بزرگان (29)

کاریکاتور از آریا
سرچشمه:
گویا

از افراط بیژن تا تفریط میهن!

یدالله سلطان پور

دلیل اول محمد ابراهیمی
پرهیز از خشونت هم به مثابه روش و هم به مثابه‌ هدف باید در دستور کار جدی جنبش سبز قرار بگیرد.

• در قاموس حضرت محمد ابراهیمی، پرهیز از خشونت (مسالمت) هم روش است و هم هدف، هم استراتژی است و هم تاکتیک، هم راه است و هم مقصد، هم وسیله است و هم هدف.

• حضرت محمد ابراهیمی اگر اندکی می اندیشیدند، متوجه می شدند که این ادعا سرتاپا بی پایه است.
• وسیله هرگز نمی تواند هم وسیله باشد و هم هدف.

• مسالمت و یا خشونت فرم کنش، واکنش، مبارزه است.
• هدف کنش، واکنش و یا مبارزه نمی تواند فرم مبارزه باشد و بس.
• فرم مبارزه هر چه باشد، برای نیل به هدفی است.
• مثلا برای احقاق حقوق مدنی، سندیکائی، سیاسی، ملی و غیره است.
• کسی که میان وسیله و هدف علامت تساوی می گذارد، دیالک تیک عینی وسیله و هدف را در ذهن خود تخریب می کند.
• روش و هدف دو قطب متضاد دیالک تیک واحدی اند و هرگز نمی توانند بر هم منطبق شوند و یکی شوند.

• چرا؟


• برای اینکه در آن صورت، دیالک تیک وسیله و هدف فرومی پاشد.

• چنین شیوه تفکر و برخوردی را شیوه ایراسیونالیستی (خردستیز) می نامند.

• چنین کاری در عرفان صورت می گیرد:

• عرفان دیالک تیک ماده و روح را، دیالک تیک طبیعت و خدا را تخریب می کند و از همه خدائی سخن می گوید، از یکسانی طبیعت و انسان و خدا.
• چنین تصوری با خرد بشری، با تجربه و علم ناسازگار است.

دلیل دوم
البته در حوزه‌ی گفتار پشتیبانان کودتا باید بدانند که در هیچ رده‌ و مقامی مصونیت ندارند و زمانی که در مقابل جنبش سبز سینه ستبر می‌کنند، بی‌گمان باید منتظر پاسخ روشن و منطقی جنبش سبز باشند.

• علیرغم مطلق کردن پرهیز از خشونت، حضرت محمد ابراهیمی دست به تهدید می زنند:
• پشتیبانان کودتا در هیچ رده و مقامی مصونیت ندارند.

• جناح دیگر حاکمیت اگر بقیه تهدید ایشان را نشنوند، از ترس به خود خواهند لرزید.

• توخالی بودن تهدید اما بلافاصله عیان می گردد:
• زمانی که در مقابل جنبش سبز سینه ستبر می‌ کنند، بی‌گمان باید منتظر پاسخ روشن و منطقی جنبش سبز باشند.

• طرفداران پرهیز از خشونت، در صورتی که طرفداران کودتا در مقابل جنبش سبز سینه سپر کنند،به آنها پاسخ روشن و منطقی خواهند داد.

• این به چه معنی است؟


• معنی روشن این تهدید عبارت است از حرف در مقابل چماق!


• البته این بهتر از هیچ است.
• گاندیست های هندی در مقابل چماق، حرف هم حتی نمی زندند.

• اما برای دادن پاسخ روشن و منطقی حداقل دو شرط لازم است:

1

• پاسخ دهنده باید قادر به تفکر منطقی باشد.

2

• طرف مقابل هم شعور درک منظور طرف مخالف را داشته باشد.

• ما تا کنون در سخنان آقای ابراهیمی از منطق و روشن اندیشی اثری ندیده ایم:
• چشم پوشی بر خشونت هم روش جنبش سبز و هم هدف آن است، البته این امر مانع آن نمی شود که طرف مخالف در حوزه حرف مصون بماند و پاسخ روشن و منطقی دریافت نکند.

• بهتر از این نمی توان عقب ماندگی معرفتی جماعتی را برملا ساخت.


*****

• اکنون پس از این همه بحث، سؤال همچنان این است که چرا باید بر خشونت اجتناب ناپذیر، توجیه پذیر و منطقی چشم پوشی کرد؟

• چرا باید در تشکیلاتی، دیروز خشونت را و امروز مسالمت را همه با هم و بدون استثناء مطلق کنند؟


• چرا باید دیروز جنگ مسلحانه هم استراتژی ـ هم تاکتیک تلقی شود و امروز مسالمت هم روش ـ هم هدف؟


• ما همین مسئله را مورد تحلیل قرار می دهیم.

• وقتی روی جنگ مسلحانه و یا پرهیز از خشونت تأکید می شود ـ در واقع ـ روی فرم مبارزه تأکید می شود:

• احمدزاده و پویان و بیژن فرم به اصطلاح «مسلحانه» مبارزه را مطلق می کنند و
• طاهری پور و میهن و یاران فرم مسالمت آمیز مبارزه را مطلق می کنند.

• هر دو ـ بلحاظ فلسفی ـ در واقع کار ماهیتا واحدی انجام می دهند.


• هر دو فرمی از فرم های بیشمار مبارزه را مطلق می کنند و فرم های دیگر را دور می اندازند و حتی ممنوع اعلام می کنند.

• این شیوه عمل را بلحاظ فلسفی دگماتیسم و یا جزمگرائی می گویند و بلحاظ اسلوبی (متد و روش) متافیزیکی و یا ضد دیالک تیکی .
• از این رو ست که ما ـ بلحاظ اسلوبی و جهان بینی ـ فرقی میان دو جناح دعوا نمی بینیم.

• دگماتیسم جنبش سبز با فاناتیسم فوندامنتالیسم جناح دیگر حاکمیت تفاوت ماهوی ندارد.

• احتمالا طرف مقابل عاقلانه تر عمل می کند.
• چون او بر فرم های دیگر مبارزه چشم پوشی نمی کند.

• جواب سؤال ما نیز درست در همین کشف است.

• ما با شنیدن مقوله «فرم»، بی اختیار به یاد مقوله فلسفی محتوا می افتیم!

• کسی که با فرمی از فرم ها بازی می کند، کسی که فرمی از فرم های مبارزه را مطلق می کند و به مقام شعار شعارها ارتقاء می دهد، چه آگاه و چه نا خودآگاه، قصد شانه خالی کردن از تعیین محتوا را دارد.


• میهن جزنی راست می گوید.

• سازمان چریک های فدائی «خ» آلترناتیوی برای سیستم اجتماعی زمان شاه نداشته است.
• نداشتن آلترناتیو، معنائی جز فقدان محتوای مبارزه ندارد.

• نیرنگ و ترفند جنبش سبز نیز در همین جا ست.


• پرهیز از خشونت و گاندی گرائی با همان حدت و شدت و فاناتیسم مطلق می شود که جنگ مسلحانه و خانه تیمی و سازمان ستیزی و تئوری ستیزی و تشکیلات ستیزی و چگوارا گرائی.

• تا از پاسخ به این پرسش محتوائی خود داری شود که بعد از تسخیر قدرت، کدام محتوا جای محتوای فعلی می نشیند.
• کدام مناسبات تولیدی جای مناسبات تولیدی کاپیتالیستی فعلی را می گیرد.

حساسیت و فاناتیسم و دلهره و دست پاچگی امروز سازمان فدائیان اکثریت و بقیه، در زمینه پرهیز از خشونت، همانقدر قابل فهم است که دگماتیسم و فاناتیسم دیروز آنها در زمینه مشی به اصطلاح «مسلحانه» قابل فهم بود.
پایان

توضیح مکاتب مهم مربوط به «تئوری شناخت» (25)

پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور دکتر مانفرد اشتارکه

راسیونالیسم (خردگرائی) (5)
برگردان شین میم شین

• مجموعه فلسفه یونان، تفکر را نه بمثابه کردوکار خلاق و موجد محتوا، بلکه به معنی جستجوی مفاهیم از قبل موجود تلقی می کند.
• این وضع بالاخره در فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان توسط کانت و هگل تغییر می یابد.

1

رنه دکارت (1596 ـ 1650)
فیلسوف، ریاضی دان و عالم علوم طبیعی
از مؤسسین راسیونالیسم مدرن عصر جدید آغازین
تفکر راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.
دکارت به وجود ایده های مادرزاد باور داشت.

• تدارک این کار سترگ توسط دکارت و پیروان او دیده می شود.

2

• دکارت راسیونالیسم مدرن را بر مبنای ریاضات اثبات می کند که بوسیله گالیله در علوم طبیعی تشکیل یافته است.

3

گالیله ئو گالیله (1564 ـ 1642)
مقبره گالیله در فلورنس
فیلسوف، ریاضی دان، فیزیکدان، ستاره شناس
کاشف کشفیات خارق العاده در رشته های مختلف علوم طبیعی

• گالیله پدیده های طبیعی را با روش تحلیلی خود به ساده ترین عناصر ریاضی تجزیه می کند و با روش ترکیبی خویش دو باره بهم پیوند می دهد تا نشان دهد که ریاضیات قادر به توضیح و نمایش کامل آنها ست.
• بدین طریق تئوری ریاضی، عنصر عقلی (راسیونال) را به همراه می آورد که بوسیله آن تشکیل و تغییر فرم راسیونالیستی عالم ادراک حسی امکان پذیر می گردد.

4

• راسیونالیسم قرن هفدهم حقیقت را در عناصر منطقی ـ ریاضی فاقد کیفیت و مطلقا کمی ریاضیات و علم طبیعی مکانیک می یابد.

5

• دکارت رؤیای یک ریاضیات عام (یونیورسال) را در سر دارد که شامل حال کل دانش بشری باشد.

6

گوتفرید ویلهلم لایب نیتس (1646 ـ 1716)
فیلسوف، دانشمند، ریاضی دان، دیپلومات، فیزیکدان، مورخ، سیاستمدار، کتاب شناس و دکتر در حقوق دنیوی و کلیسائی
ایدئالیست عینی
روح یونیورسال زمانه خویش

• لایب نیتس نیز به همان سان رؤیای یک علم عام و زبان عام را در سر می پرورد و آخرین واحدهای آن را طبیعت ریاضی می نامد.

7

• همانطور که گالیله عناصر ریاضی را بمثابه آجرهای اولیه عقلی حوادث واقعی کشف کرده بود، به همان سان هم دکارت حقایق بنیادین (ساده)، مطمئن و مبرهن شعور را بمثابه عواملی قلمداد می کند که جهان ادراکی را تعقلی می کنند و خلاقانه تحول می بخشند.

8

• چون دکارت اطمینان بی خلل و بی واسطه ای را در اختیار ندارد، از تردید و انکار ریشه ای کلیه حقایق و نظرات حسی آغاز می کند و از این طریق به نخستین و بنیادی ترین حقیقت دست می یابد، اطمینان به وجود شعور:
• این را که من می اندیشم و موجودی آگاه هستم، نمی توانم انکار کنم:
• من می اندیشم، پس من هستم.
9

• بدین طریق خصلت اشراق بی واسطه و وضوح بمثابه علامت شناخت حقیقت قلمداد می شود.

10

• هرآنچه که همانند خودآگاهی واضح و روشن باشد، حقیقت دارد:

الف

• روشن هر آن چیزی است که از طریق الهام به ذهن می آید.

ب

• واضح هر آن چیزی است که بخودی خود روشن است و دقیقا تعیین و تعریف شده است.

ادامه دارد

ای خوش آن روزی که ....

کی زهم پاشد اساس نظم استثمار و سرمايه
کارگر را، گر قيام و جنبش و عصيان نخواهد بود؟

حسن جداری
سرچشمه:
سایت روشنگری
http://www.roshangari.net

• اين جهان ـ همواره ـ بر کام ستمکاران نخواهد بود
• شيخ را اين سلطه و خود کامگي، چندان نخواهد بود

• ای خوش آن روزی که در سرتاسر اين خاک خون آلود
• سلطه منحوس و نکبت بار ملايان نخواهد بود

• اينهمه جهل و خرافات و فساد و کينه توزي ها
• وينهمه مکر و فريب و حيله وبهتان نخواهد بود

• اینهمه وحشيگري ها، قتل ها، آدم ربائي ها
• وينهمه شلاق يا اشکنجه يا زندان نخواهد بود

• اينهمه از دسترنج توده ها دزدی و کلاشی
• وينهمه فحشا و فقر و ذلت وحرمان نخواهد بود

• اين حجاب و سنگسار و اينهمه انسان ستيزي ها
• اين ستم کاری به زن، و اين ظلم بی پايان نخواهد بود

• پاسخ شعر و سرود و عشق ورزيدن به آزادی
• دشنه جلاد بی فرهنگ و بی وجدان نخواهد بود

• شيخ فتوی مي دهد، هر روز بر قتلی و کشتاری
• شيخ خون آشام و اين فتوی و اين فرمان نخواهد بود

• مردمی با اينهمه شور و تلاش و جانفشاني ها
• بيش از اين، در چنگ شيخ و زاهد نادان نخواهد بود

• کی فرو ريزد بنای ظلم حکام ستم پيشه
• انقلابی سرخ، گر در پهنه ايران نخواهد بود؟

• کی زهم پاشد اساس نظم استثمار و سرمايه
• کارگر را گر قيام و جنبش و عصيان نخواهد بود؟

• چند روزي، گرچه ملا تکيه زد بر تخت سلطانی
• اين جهان ـ همواره ـ بر کام تبه کاران نخواهد بود

پایان