امیدت که تمام می شود چه می شود؟
هیچ!
فقط می فهمی که به اندازه تمام وقتی که امید داشته ای، سر کار بوده ای!!
فرشاد
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
مرجان ایوبی
هیچ!
فقط می فهمی که به اندازه تمام وقتی که امید داشته ای، سر کار بوده ای!!
فرشاد
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
مرجان ایوبی
• ما برای درک منظور فرشاد به تجزیه گفتار ایشان می پردازیم تا تحلیل آن تسهیل شود:
حکم اول
امیدت که تمام می شود چه می شود؟
امیدت که تمام می شود چه می شود؟
• منظور فرشاد از «اتمام امید» چیست؟
• برای پاسخ به این پرسش باید پرسید:
• منظور فرشاد از امید چیست؟
• فرشاد ظاهرا مفهوم امید را به معنی انتظار بکار می برند.
• از این رو از اتمام امید سخن می گویند.
• عوام وقتی که از کسی انتطاری داشته اند و انتظارشان برآورده نشده، از قطع امید سخن می گویند.
حکم دوم
امیدت که تمام می شود چه می شود؟
هیچ!
امیدت که تمام می شود چه می شود؟
هیچ!
• فرشاد با مفهوم «هیچ» به تحقیر امید و اتمام امید می پردازند و صحت حدس ما را تأیید می کند:
• اتمام انتظار بنظر فرشاد حادثه مهمی نیست و با هیچ برابر است.
حکم سوم
فقط می فهمی که به اندازه تمام وقتی که امید داشته ای، سر کار بوده ای!!
فقط می فهمی که به اندازه تمام وقتی که امید داشته ای، سر کار بوده ای!!
• فرشاد در این حکم، رهاورد امید و در واقع انتظار داشتن را به اطلاع خواننده و شنونده می رسانند:
• امید و یا انتظار داشتن بنظر ایشان به معنی علافی است.
• تنها حسنی که امید و یا انتظار و یا اتمام امید و انتظار دارد، وقوف به علافی خویش در تمامت مدت امید و انتظار است و اگر کسی پیگیر باشد، توبه کردن از امید و انتظار است!
• امید فقط به معنی انتظار سرشته به آرزو این چنین حقیر و بیهوده و و رقت بار است.
• امید به معنی بکلی دیگری هم می تواند وجود داشته باشد که نه «تمام می شود» و نه اتمام آن برابر با هیچ است و نه امیدواری به معنی «سر کار بودن» و علافی است.
• امید می تواند برخلاف امید مورد نظر فرشاد، بر خلاف انتظار منفعل، اولا امیدی کوشا و فعال باشد،، ثانیا دیالک تیکی از ضرورت و تصادف باشد.
• مثال:
• حرارت دادن آب به امید جوشاندن آن و تهیه چای، امیدی از این دست است:
1
• امیدی کوشا و فعال است.• یعنی تهیه آب و اجاق و هیزم و کبریت و کتری را پیش شرط قرار می دهد.
• چون با تماشا کردن آب، نمی توان به جوشیدن آن امید داشت!
2
• ثانیا جوشیدن آب در صد درجه سانتیگراد در فشار جو، امری جبری و ضرور است!
• جبر و ضرورتی که در داربست دیالک تیک ضرورت و تصادف جامه عمل می پوشد.
• مثال دیگر:
• امید به تشکیل سیستم اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیستی
1
• این امید نیز امیدی کوشا و فعال است.• زیرا به خودآموزی، هماموزی، روشنگری، تشکل، مبارزه و انقلاب نیاز دارد.
2
• وقوع انقلاب اجتماعی اما در داربست دیالک تیک ضرورت و تصادف رخ می دهد.
• مقوله ضرورت حاکی از این است که وقوع انقلاب بنا بر قانونمندی های عینی جامعه صورت می گیرد و امری جبری و گریزناپذیر است.
• مقوله تصادف بیانگر فرم نمودین تحقق ضرورت است.
• هر انقلابی بنا بر قانونمندی های جامعه معین رخ می دهد، ولی بنا بر عوامل تصادفی، رنگ و بوی خوشایند و یا ناخوشایند خاص خود را کسب می کند.
• تصادف «مکمل ضرورت و فرم نمودین آن است.»
• تصادف را مکمل و فرم نمودین ضرورت نامیدن، به معانی زیرین است:
1
• اولا حاکی از آن است که ضرورت و تصادف پیوند ناگسستنی با یکدیگر دارند.
• به عبارت دقیقتر، ضرورت و تصادف پیوند دیالک تیکی با هم دارند.
2
• ثانیا حاکی از آن است که ضرورت ـ بلحاظ عینی ـ بر تصادف تقدم دارد.
• به عبارت دیگر، در دیالک تیک ضرورت و تصادف نقش تعیین کننده از آن ضرورت است.
3
• ثالثا تصادف به مثابه حکمران سطح پدیده ها، بلحاظ معرفتی ـ نظری نقطه آغازین برای شناخت ضرورت است.
• ضرورت ببرکت تحلیل کلیه پیوندهای تصادفی و پس از برملا ساختن ماهیت آنها کشف می شود.
• به عبارت دیگر، دیالک تیک ضرورت و تصادف را باید به شکل دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی بسط و تعمیم داد.
• «سیر تاریخ انسانی می توانست بمراتب سهلتر انجام گیرد، اگر مبارزه تنها در شرایط مطلوب و مناسب صورت می گرفت.
• تاریخ انسانی ازسوی دیگر خصلت عرفانی به خود می گرفت، اگر در آن، تصادفات نقشی بازی نمی کردند.
• این تصادفات البته وارد جریان عمومی توسعه می شوند و بوسیله تصادفات دیگر خنثی می گردند.
• اما تسریع و یا تعویق امر، وابسته به چنین تصادفاتی است:
• از آن جمله است، «تصادف» مربوط به خصلت شخصیت هائی که در رأس جنبش قرار می گیرند و نقش مهم مثبت و یا منفی ایفا می کنند.»
• تصادف خصلت عینی دارد و به میل و هوس و اراده و خواست این و آن وابسته نیست.
• حادثه ای را تصادفی می نامند، که دارای مشخصات زیر باشد:
1
• بنا بر ضرورت درونی ناشی از مجموعه شرایط موجود صورت نگیرد.
2
• و یا حتی بتواند نه بصورتی که اتفاق افتاده، بلکه به صورت دیگری اتفاق بیفتد.
البته این بدان معنی نیست که حوادث تصادفی نمی توانند بطور علی (علت و معلولی) مشروط شوند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر