فلسفه به زبان ساده
امانوئل کانت:
«نقد قوهی حکم»
زهره روحی
منبع سایت انسان شناسی وفرهنگ
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
1
ربابه
امانوئل کانت:
«نقد قوهی حکم»
زهره روحی
منبع سایت انسان شناسی وفرهنگ
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
1
ربابه
• با سپاس از زهره عزیز
• من هنوز متأسفانه به عللی نتوانسته ام، پژوهش های فلسفی پژوهشگر زحمتکش را بخوانم.
• آنچه در نگاه اول به حیرتم انداخت، ترجمه عنوان اثر کانت بود:
• «نقد قوهی حکم» از رشیدیان
• مترجمین ایرانی ظاهرا قصد تفهیم چیزی را ندارند و هدف شان ظاهرا جستن و یافتن واژه های عتیق است و سرهم بندی کردن احکام مغلق و غیرقابل فهم.
• آدم دلش به حال طلاب فلسفه می سوزد که باید با مطالعه این جور ترجمه ها فلسفه بیاموزند.
• من اگر جای حضرت رشیدیان بودم، به جای «نقد قوهی حکم»، «نقد توان داوری و یا قدرت قضاوت» بکار می بردم تا گویای چیز روشنی باشد.
• قوه حکم شاید بدترین گزینش از سوی ایشان است و بیانگر چیزی روشن نیست.
• خدا کند که ایشان در ترجمه متن کتاب به زمین و به میان بنی بشر برگشته باشند.
• این البته آرزو و امید بی پایه ای نیست، چون زهره عزیز بر اساس محتوای این جور ترجمه ها به معرفی فلسفه کانت می پردازند.
• عمرشان دراز باد!
2
امیر
طلبه فلسفه (فوق لیسانس فلسفه و جامعه شناسی)
امیر
طلبه فلسفه (فوق لیسانس فلسفه و جامعه شناسی)
• خانم ربابه با سلام
• به نظر بنده این ترجمه «نقد قوهی حکم» صحیح تر است از «نقد توان داوری و یا قدرت قضاوت»، که شما پیشنهاد می کنید.
• در اینجا اشتباه به نظر من در ترجمه کلمه نقد است که در واقع باید به “سنجش” تبدیل و ترجمه بشود.
• برای کانت فکر کردن حکم کردن است ونه داوری کردن یا قضاوت کردن.
• حکم کردن در نزد کانت آن چیزی نیست، که در زبان عام با صدور حکم مشابه تلقی می شود.
• با زبان کانت می توان گفت که در واقع حکم باید فکر شده (مستدل) باشد.
مسئله را از سر دیگر باز کنم:
• داوری و یا قضاوت کردن بر اساس داشتن توانایی “حکم” (کردن) است و در واقع از لحاظ منطقی بدون قوه حکم امکانی برای قضاوت و داوری وجود ندارد.
• سؤال و مشکلی که کانت در این اثر خود بررسی می کند، بررسی این توانایی در ذهن و یا شعوراست.
• شما می نویسید:
• «مترجمین ایرانی ظاهرا قصد تفهیم چیزی را ندارند و هدف شان ظاهرا جستن و یافتن واژه های عتیق است و سرهم بندی کردن احکام مغلق و غیرقابل فهم.
• آدم دلش به حال طلاب فلسفه می سوزد که باید با مطالعه این جور ترجمه ها فلسفه بیاموزند.»
•
• چون شما ” طلاب فلسفه” نیستید.
• چون در صورت علاقه به فلسفه راجع به علاقمندان به فلسفه (مثل بنده) با تحقیر صحبت نمی کردید، نتیجه می گیرم، که شما “توان داوری و یا قدرت قضاوت” را در این مورد ندارید.
• “توان داوری و یا قدرت قضاوت” نتیجه سال ها خاک کتاب خوردن، از زندگی گذشتن و بی پولی است.
• چون ” طلاب فلسفه” مثل من چند روز اول می فهمد، که حقیقت ساده نیست و برای همین هم برای اعوام “غیرقابل فهم” است.
• با توجه به این جنبه و با وجود اینکه من هم مثل شما کتاب این مترجم (برای من محترم) را نخوانده ام، فکر می کنم، این اتهام به کل مترجمان آثار فلسفی از طرف شما نابجا ست.
• با اینکه خود من سال ها پیش سعی کردم، هگل را به فارسی بخوانم ولی نفهمیدم.
• نمی دانم کار مترجم بد یا خوب بود.
• ولی می دانم، که فارسی من برای فلسفه کافی نیست.
• برای همین از شما می پرسم، آیا اثار کانت را به آلمانی خوانده اید؟
• چون من توانایی و آشنایی با “واژه های عتیق” را در فارسی ندارم.
• امیدوارم شما این آشنایی را در آلمانی و یا زبانی دیگر داشته باشید.
• چون در غیر اینصورت واژه های عتیقی مثل “روح” در نزد هگل در هر زبانی عتیق می ماند.
• امیر، یک طلبه فلسفه (فوق لیسانس فلسفه و جامعه شناسی)
3
ربابه
• با سپاس از حضرت امیرربابه
• من برای پرهیز از خیالبافی، جملاتی از نوشته شما را مورد تأمل قرار می دهم تا صحت و سقم نظرم به محک بخورد:
1
به نظر بنده این ترجمه «نقد قوهی حکم» صحیح تر است از«نقد توان داوری و یا قدرت قضاوت» ، که شما پیشنهاد می کنید.
به نظر بنده این ترجمه «نقد قوهی حکم» صحیح تر است از«نقد توان داوری و یا قدرت قضاوت» ، که شما پیشنهاد می کنید.
• شاید حق با شما باشد.
• من پیشاپیش گفتم که از محتوای کتاب کانت بی خبرم.
• شما بروید از یک میلیون فارسی زبان بپرسید که معنی «قوه حکم» چیست؟
• اگر یک نفر پیدا کردید، که بداند، حق با شما ست.
• مفاهیم باید انعکاس واقعیات عینی باشند، یعنی تصویر معنوی چیزی واقعی باشند.
• مفهوم «قوه حکم» فاقد قرینه واقعی است.
• اگر «قوه حکم کردن، قوه صدور حکم به معنای مورد نظر شما» می بود، بالاخره می شد، آن را قبول کرد.
2
در اینجا اشتباه به نظر من در ترجمه کلمه نقد است که در واقع باید به “سنجش” تبدیل و ترجمه بشود.
در اینجا اشتباه به نظر من در ترجمه کلمه نقد است که در واقع باید به “سنجش” تبدیل و ترجمه بشود.
• برای سنجش در زبان آلمانی واژه دیگری هست که به واژه انگلیسی اش شباهت زیادی دارد (Evaluierung)
• ترجمه واژه آلمانی (Urteil)، به نقد یا انتقاد درست بوده است.
3
برای کانت فکر کردن حکم کردن است ونه داوری کردن یا قضاوت کردن.
برای کانت فکر کردن حکم کردن است ونه داوری کردن یا قضاوت کردن.
• واژه آلمانی (Urteil) یعنی داوری و یا قضاوت:
• قضاوت یعنی صدور حکمی.
• چرا؟
• برای اینکه حکم در ضمیر انسانی بصورت قضاوت وجود دارد.
• این امر از آن رو ست که قضاوت تنها در ضمیرر انسانی وجود دارد و انسان همیشه میان قضاوت و مضامین دیگر ضمیر رابطه برقرار می سازد.
• منطق مدرن قضاوت را از کلیه خواص و مشخصاتی که ربطی به حقیقت ندارند، پاکسازی می کند و بطور قاطعانه بجای قضاوت از احکام سخن می راند.
• این آن چیزی است که شما به کانت نسبت می دهید.
4
با زبان کانت می توان گفت که در واقع حکم باید فکر شده (مستدل) باشد.
با زبان کانت می توان گفت که در واقع حکم باید فکر شده (مستدل) باشد.
• از این توضیح تان برمی آید که شما تعریف روشنی از حکم ندارید.
• حکم فقط می تواند مستدل و اثبات شده باشد.
• در غیر اینصورت باید آن را ادعا و یا یاوه تلقی کرد و نه حکم.
5
شما می نویسید: مترجمین ایرانی ظاهرا قصد تفهیم چیزی را ندارند و هدف شان ظاهرا جستن و یافتن واژه های عتیق است و سرهم بندی کردن احکام مغلق و غیرقابل فهم.
آدم دلش به حال طلاب فلسفه می سوزد که باید با مطالعه این جور ترجمه ها فلسفه بیاموزند.»
شما می نویسید: مترجمین ایرانی ظاهرا قصد تفهیم چیزی را ندارند و هدف شان ظاهرا جستن و یافتن واژه های عتیق است و سرهم بندی کردن احکام مغلق و غیرقابل فهم.
آدم دلش به حال طلاب فلسفه می سوزد که باید با مطالعه این جور ترجمه ها فلسفه بیاموزند.»
• شما از این نقل قول منسوب به من، برداشتی مطلقا دلبخواه به عمل می آورید و می نویسید:
6
چون شما ” طلاب فلسفه” نیستید، چون در صورت علاقه به فلسفه راجعه به علاقمندان به فلسفه (مثل بنده) با تحقیر صحبت نمی کردید، نتیجه می گیرم، که شما “توان داوری و یا قدرت قضاوت” را در این مورد ندارید.
چون شما ” طلاب فلسفه” نیستید، چون در صورت علاقه به فلسفه راجعه به علاقمندان به فلسفه (مثل بنده) با تحقیر صحبت نمی کردید، نتیجه می گیرم، که شما “توان داوری و یا قدرت قضاوت” را در این مورد ندارید.
• در کجای نقل قول ذکرشده توهین به کسی و یا تحقیر کسی وجود داشته است؟
• «دل سوزاندن به طلاب فلسفه» از کی تا حالا به معنی توهین و تحقیر است؟
• منظور من ابراز عشق و علاقه به آنها بوده و بس.
• توهین به همنوعان کار ما نیست.
• ما خود جزو توهین شدگان تاریخیم و از توهین و تحقیر این و آن به تنگ آمده ایم.
7
«توان داوری و یا قدرت قضاوت» نتیجه سال ها خاک کتاب خوردن، از زندگی گذشتن و بی پولی است.
«توان داوری و یا قدرت قضاوت» نتیجه سال ها خاک کتاب خوردن، از زندگی گذشتن و بی پولی است.
• این حکم شما مطلقا نادرست است.
• پولداری و یا بی پولی و خوردن و نخوردن خاک کتب و غیره ربطی به داشتن و نداشتن توان داوری و قضاوت ندارد.
• برای داشتن توان داوری باید قادر به تفکر مفهومی بود.
• باید شعور تئوریکی داشت.
8
چون ” طلاب فلسفه” مثل من چند روز اول می فهمد، که حقیقت ساده نیست، و برای همین هم برای عوام “غیرقابل فهم” است.
چون ” طلاب فلسفه” مثل من چند روز اول می فهمد، که حقیقت ساده نیست، و برای همین هم برای عوام “غیرقابل فهم” است.
• این حکم شما نادرست تر از حکم قبلی تان است.
• حقیقت را عوام چه بسا بهتر از «طلاب فلسفه» می شناسند.
• شما ظاهرا معنی حقیقت را هم نمی دانید.
• در مجله هفته به احتمال قوی در این زمینه مطالب ارزشمندی منشتر شده که خواندنش قابل توصیه است.
9
این اتهام به کل مترجمان اثار فلسفی از طرف شما نابجا ست، با اینکه خود من سالها پیش سعی کردم، هگل را به فارسی بخوانم ولی نفهمیدم.
این اتهام به کل مترجمان اثار فلسفی از طرف شما نابجا ست، با اینکه خود من سالها پیش سعی کردم، هگل را به فارسی بخوانم ولی نفهمیدم.
• این حکم شما یعنی تأیید تجربی نظر من از سوی شما.
10
نمی دانم کار مترجم بد یا خوب بود، ولی می دانم، که فارسی من برای فلسفه کافی نیست.
نمی دانم کار مترجم بد یا خوب بود، ولی می دانم، که فارسی من برای فلسفه کافی نیست.
• در این حکم شما دو خطای منطقی و معرفتی خطیر هست:
• خطای اول اینکه دچار ترددیگرایی (اسکپتیسیسم) و یا شاید هم بدتر، دچار ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) هستید و هنوز نمی دانید که کار مترجم خوب بوده و یا نه.
• خطای دوم تان این است که وقتی کتابی را نمی فهمید، نه سطح شعور خود را، بلکه زبان خود را به محاکمه می کشید.
• پیش شرط فهمیدن حکمی (جمله ای) وقوف به مفاهیم متشکله آن حکم است.
• اگر کسی احکام هگل را نمی فهمد، باید مفاهیم هگلی را پیشاپیش بیاموزد.
• مفاهیم آجرهای اولیه احکام اند.
11
واژه های عتیقی مثل “روح” در نزد هگل در هر زبانی عتیق می ماند.
واژه های عتیقی مثل “روح” در نزد هگل در هر زبانی عتیق می ماند.
• روح واژه عتیق نیست.
• «قوه حکم» واژه عتیق است.
• زنده باشید.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر