برای ایجاد آگاهی و رشد متناسب با تحولات اساسی آتی، کمک به تسریع ِ دموکراتیزاسیون در جامعه، فراشد ِ موثری در راه تحقق سوسیالیسم خواهد بود.
این مسئله ضمن وجود این باور است که ساخت ِ موجود جامعه ما، ساختی رشد نایافته و نارس از مدلی سرمایه داری است که پرواضح است، ساحت سیاسی برآمده از چنین ساختار اقتصادی نمی تواند محمل ِ خوبی برای گذار به سوسیالیسم باشد.
• شاید بهتر آن باشد که این مقاله یاسر عزیزی عزیز مورد تأمل و تحلیل همه جانبه قرار گیرد.این مسئله ضمن وجود این باور است که ساخت ِ موجود جامعه ما، ساختی رشد نایافته و نارس از مدلی سرمایه داری است که پرواضح است، ساحت سیاسی برآمده از چنین ساختار اقتصادی نمی تواند محمل ِ خوبی برای گذار به سوسیالیسم باشد.
• ولی اکنون فقط به تأمل روی این فراز از آن مقاله قناعت می ورزیم:
حکم اول
برای ایجاد آگاهی و رشد متناسب با تحولات اساسی آتی، کمک به تسریع ِ دموکراتیزاسیون در جامعه، فراشد ِ موثری در راه تحقق سوسیالیسم خواهد بود.
برای ایجاد آگاهی و رشد متناسب با تحولات اساسی آتی، کمک به تسریع ِ دموکراتیزاسیون در جامعه، فراشد ِ موثری در راه تحقق سوسیالیسم خواهد بود.
1
• درک منظور صاحب نظر محترم از این حکم آسان نیست:
• ایشان از سوئی، کمک به تسریع دموکراتیزاسیون در جامعه را فراشد مؤثری در راه تحقق سوسیالیسم می دانند.
• به عبارت روشنتر، برای گذار به سوسیالیسم باید دموکراتیزاسیون جامعه تسریع شود.
• یعنی دموکراتیزاسیون جامعه باید بر پیروزی انقلاب سوسیالیستی تقدم داشته باشد.
• ایشان در مقاله خویش حتما منظور خود را با صراحت و به تفصیل بیان داشته اند.
• به احتمال قوی منظور ایشان از «دموکراتیزاسیون جامعه» استقرار دموکراسی بورژوائی است.
• این به معنی پایان تئوکراسی و پیروزی جناح به اصطلاح سبز خواهد بود.
• این اما از سوی دیگر به معنی جایگزینی روبنای ایدئولوژیکی نیمه فئودالی ـ نیمه برده داری ـ نیمه بورژوائی و عهد عتیق موجود با روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی مدرن خواهد بود.
• اکنون این سؤال پیش می آید که سوبژکت (فاعل) اجتماعی و سیاسی و طبقاتی این تحول روبنائی کیست؟
• ما از آرایش طبقاتی قوا در کشور خبری نداریم.
• ولی رهبری اوپوزیسیون موسوم به «جناح سبز» تا همین چندی پیش همدست و یار و همراه فوندامنتالیسم حاکم بود و با دموکراسی فرمال بورژوائی چه بسا بکلی بیگانه.
• احزاب و سازمان های چپ و راست اوپوزیسیون هم حتی در زمینه رعایت حقوق دموکراتیک در داخل خود از وضع امیدبخشی برخوردار نیستند.
2
برای ایجاد آگاهی و رشد متناسب با تحولات اساسی آتی، کمک به تسریع ِ دموکراتیزاسیون در جامعه، فراشد ِ موثری در راه تحقق سوسیالیسم خواهد بود.
برای ایجاد آگاهی و رشد متناسب با تحولات اساسی آتی، کمک به تسریع ِ دموکراتیزاسیون در جامعه، فراشد ِ موثری در راه تحقق سوسیالیسم خواهد بود.
• ایشان از سوی دیگر، کمک به تسریع دموکراتیزاسیون در جامعه را پیش شرط اشاعه آگاهی و رشد مناسب با تحولات آتی می دانند.
• این اما می تواند چنین تفسیر شود که دموکراتیزاسیون در جامعه بر روشنگری و رشد متناسب با تحولات اساسی آتی تقدم دارد و یا در بهترین حالت پیش شرطی مبرم برای آندو ست.
• ما در متد بررسی و ارائه راه حل نویسنده محترم، نوعی فراموش کردن دیالک تیک چیزها، پدیده ها و مسائل مطروحه را می بینیم.
• چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی و از جمله هستی اجتماعی نه در کنار یکدیگر، نه پیش و پس یکدیگر، بلکه در پیوند دیالک تیکی تنگاتنگ با یکدیگر و مؤثر در یکدیگر قرار دارند.
• البته همیشه در تحلیل نهائی قطب دیالک تیکی معینی بر قطب دیگر تقدم دارد.
• مثلا بدون روشنگری نمی توان ارزش های حتی دموکراسی فرمال بورژوائی را تحقیق و تبلیغ کرد و به میان مردم برد و بدون دموکراتیزاسیون ـ همانطور که از فحوای گفتار نویسنده محترم استنباط می شود ـ نمی توان به روشنگری تمام اجتماعی نایل آمد.
حکم دوم
این مسئله ضمن وجود این باور است که ساخت ِ موجود جامعه ما، ساختی رشد نایافته و نارس از مدلی سرمایه داری است که پرواضح است، ساحت سیاسی برآمده از چنین ساختار اقتصادی نمی تواند محمل ِ خوبی برای گذار به سوسیالیسم باشد.
این مسئله ضمن وجود این باور است که ساخت ِ موجود جامعه ما، ساختی رشد نایافته و نارس از مدلی سرمایه داری است که پرواضح است، ساحت سیاسی برآمده از چنین ساختار اقتصادی نمی تواند محمل ِ خوبی برای گذار به سوسیالیسم باشد.
• نویسنده محترم ظاهرا میان مفاهیم «ساخت» و «ساختار» علامت تساوی می گذارند و ساختار اقتصادی جامعه را یعنی مناسبات تولیدی سرمایه داری حاکم را رشدنایافته و نارس می دانند و روبنای ایدئولوژیکی شلم شوربای عهد عتیق را تحت عنوان «ساحت سیاسی» برآمده از زیربنا (ساختار اقتصادی) تلقی می کنند.
• و ضمنا نتیجه می گیرند که برای گذار به سوسیالیسم باید ساختار اقتصادی سرمایه داری رسیده باشد و نه نارس.
• بدین طریق هم استقلال نسبی و جانسختی روبنای ایدئولوژیکی جامعه فراموش می شود و هم برای کشورهای سرمایه داری «جهان سوم»، امکان گذار به فرماسیون سوسیالیستی زیر علامت سؤال قرار می گیرد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر