مارکوس دیک (1973)
دکتر فلسفه
هبیلیتاسیون در دانشگاه هیلدسهایم آلمان
تخصص:
آنتروپولوژی، استه تیک، تئوری شناخت، تاریخ ایدئولوژی، سمیوتیک،
فلسفه مدرن، فلسفه فرانسوی در قرن بیستم، هومانیسم استروکتورالیسم، متا فلسفه
از مارکس و انگلس و فردیناندو ساسور تا کلود لوی اشتراوس
مارکوس دیک
برگردان شین میم شین
بخش سوم
• نه فقط برداشت رایج از استروکتورالیسم در کشورهای آلمانی زبان بر انکار همین پیوند یاد شده استوار است ، بلکه نویسندگان کتابی که اخیرا تحت عنوان «اثرات تفکر وحشی» منتشر شده است، سودائی جز این ندارند.
• بنظر نویسندگان این کتاب لوی اشتراوس را باید در جرگه نمایندگان پسا استروکتورالیسم قلمداد کرد.
• آنها به غلط ادعا می کنند که لوی اشتراوس میان طبیعت و فرهنگ دیواری عبور ناپذیر کشیده است.
• اگر اندکی دقت به خرج داده می شد، می توانستند دریابند که لوی اشتراوس نه فقط در اثر خویش تحت عنوان «تفکر وحشی» (1962) اعلام می کند که ماتریالیسم دیالک تیکی انگلس و لنین «انسانیت های منفرد را در انسانیت عام شکوفا می سازد و همپیوندی مجدد فرهنگ را با طبیعت برقرار می کند و سرانجام حیات را در تمامت شرایط فیزیکی ـ شیمیائی جلوه گر می سازد.»
• استروکتورالیسم فقط بلحاظ سمیوتیکی میان طبیعت و فرهنگ مرزبندی می کند، یعنی بمثابه یک نیاز آنتروپولوژیکی، طبیعت را بمثابه «غیرمن» در مقابل «من» قرار می دهد.
• این نیاز بلحاظ آنتروپولوژیکی از آن رو اعتبار دارد که از همه موجودات زنده، تنها انسان است که از علائم استفاده می کند تا خود را نسبت به خویشتن خویش بیمه کند و بدین طریق خود را از طبیعت خارجی مرزبندی کند (دیالک تیک انسان و طبیعت را به شکل دیالک تیک من و غیرمن بسط و تعمیم دهد. مترجم)
• این البته وجود منشاء انسانی واره برای سمیوتیک را مستثنی نمی سازد.
• اگر اشتباه نکنم، آلفرد لوئیس کروبر ـ اتنولوگ و آنتروپولوگ ـ بوده که اولین نقاط مشترک جانوران و انسان را نشان داده است.
• علاوه بر این، ادعا می شود که استروکتورالیسم با نظامات سمبولیکی سر و کار دارد و بس.
• این برچسب حتی یک حقیقت نیم بند هم نیست.
• زیرا لوی اشتراوس در اثر خود تحت عنوان «تفکر وحشی» با صراحتی بی چون و چرا از «تقدم پایه و زیربنا»، یعنی از حقیقت بنیادی ماتریالیسم تاریخی سخن می گوید.
• لوی اشتراوس اما ـ برخلاف به اصطلاح پسا استروکتورالیسم ـ هرگز نمی گوید که فرهنگ یک سیستم خودتنظیمگر است و در آن علائم بدون تماسی با واقعیت موجود، آزادانه در نوسان اند.
• لوی اشتراوس این ادعا را که نظامات سمبولیکی فرهنگ چیزی غیر از روبنای زیربنای اقتصادی ـ مادی می توانند باشند، یاوه می نامد.
• اولین موفقیت لوی اشتراوس عبارت بود از کشف «ساختارهای بنیادی خویشاوندی» (1949)
• او در این اثر خویش ـ اگر به زبان ساده بگوئیم ـ به نشان دادن منطق درونی مؤثرتنوع خاص سیستم های خویشاوندی اقوام بدوی سکونت گزین می پردازد.
• بدین طریق معلوم می شود که تعویض زنان با یکدیگر، فرمی از کومونیکاسیون است و روابط خویشاوندی بسان تبادل نظر زبانی و یا مبادله کالا عمل می کند.
• زیرا آنها از عناصر منفرد تشکیل می یابند که تنها در متن مفهوم سازی چند شاخه ای معنا کسب می کنند.
• لوی اشتراوس ضمنا در اثر خود تحت عنوان «تفکر وحشی» به بررسی همبودها و فرهنگ های سکونت گزین (غیر کوچنده) از لحاظ انواع تفکر مبتنی بر تخمین دلبخواهی آنها می پردازد که ضمنا نحوه طبقه بندی واقعیت از سوی آنها معلوم می شود.
• کلام قصار «تفکر وحشی» لوی اشتراوس اگرچه معروف خاص و عام است، ولی به سوء تفاهم شدیدی آلوده گشته است.
• منظور لوی اشتراوس از مفهوم «تفکر وحشی» این نیست که کار فکری فاقد وضوح منطقی و وسواس تجربی (امپیریکی) است.
• صفت «وحشی» تنها از آن رو بکار برده می شود که در این همبودها و فرهنگ ها انبوهه ای از چیزهای موجود تنها بلحاظ حسی بر مبنای خواص محسوس شان (فرم، رنگ، بو، طعم، اندازه و غیره) طبقه بندی می شوند.
• اثر ـ بلحاظ کمی و کیفی ـ اصلی لوی اشتراوس، یعنی کتاب چهار جلدی او تحت عنوان «میتولوژی» (اسطوره شناسی) در فاصله (1964 ـ 1971) پدید می آید.
• او در این اثر خویش با استفاده از منابع تحقیقی تقریبا بی پایان، چند و چون وساطت دیالک تیکی اساطیر میان وجود و تفکر را در زمینه غلبه بر الزامات و حل تضادهای خارجی در تفکر و برای تفکر و ضمنا نه رئال، مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
• دقتمندی بررسی های آزاد از اثرات سوبژکتیف لوی اشتراوس از متد استروکتورالیستی او نشئت می گیرد.
• متد او را می توان ـ به اختصار ـ چنین توصیف کرد:
• به جای بررسی پدیده های امپیریکی (تجربی) بهتر است که به بررسی ساختارهای ناآگاهانه بپردازیم.
• به جای مطالعه فرم نمودین انسان ها بهتر است که به بررسی روابط میان آنها بپردازیم تا اگر بخت یار شد، از این طریق تمامت سیستم روابط را همراه با قانون عام مربوطه کشف و افشا کنیم.
• لوی اشتراوس با درایت خارق العاده ای بکمک این متد، میان پژوهش های تجربی عملی و تفکر آزمایشگاهی وحدت برقرار می کند، آن سان که نه فقط اتنولوژی نوینی را پدید می آورد، بلکه فراتر آن، شیوه اساسا نوینی را برای بررسی واقعیت عینی توسعه می دهد.
• در نقطه اوج شهرت لوی اشتراوس مشاجره شدیدی در زمینه حقانیت و شیوه عمل استروکتورالیسم در گرفت.
• تا همین امروز، پذیرش تئوری او از این بابت دچار مشکل گشته است که گویا آن در آغاز، بمثابه موضع فلسفه سنتی و مبتنی بر سوبژکت تلقی شده و بعد در بحث با به اصطلاح پسا استروکتورالیسم از چاله در آمده و به چاه افتاده است.
• این ادعا که استروکتورالیسم به دلیل کنکاش ساختارهای اوبژکتیف آنتی هومانیستی است، ادعای سرتاپا نادرستی است.
• این ادعای ـ قبل از همه ـ ژان پل سارتر که لوی اشتراوس گویا تصور خود را و تصور سوبژکت جهاندگرگونساز فعال را به سخره می گیرد، نیز سرتاپا غلط است.
• اما ادعای فرقه به اصطلاح پسا استروکتورالیسم نیز از سرتا پا نادرست است، که از سوئی برای اختراع مبدأ و منشاء قابل قبول برای خود به استروکتورالیسم نیاز مبرم دارد و از سوی دیگر آن را به تازیانه ملامت می بندد که گویا بر ضد مفهوم «سوبژکتیویته خودمختار» به قدر کافی مبارزه نمی کند.
ادامه دارد.