هو جینتائو (1942)
دبیر کل حزب کمونیست، رئیس دولت و رئیس کمیسیون نظامی مرکزی
• مائو می خواست که در نیل به آماج سوسیالیستی از اتحاد شوروی سبقت گیرد.
• شاید خود راه، یعنی ساختمان گام به گام جامعه سوسیالیستی باید آماج تلقی شود.
• حزب کمونیست چین آماج خود را تشکیل جامعه هماهنگ تعیین کرده است.
• آیا میان این مفهوم و مفهوم مارکسی فرقی هست؟
• و یا شاید این ترجمه چینی مفهومی است که ترجمه اش دشوار است؟
• ضمنا نیکولای بوخارین نیز در سال 1922 از «جامعه هماهنگ نوین» سخن گفته است :
• «کمونیسم دیگر نه فرم گذار، بلکه مرحله پایانی گذار است.
• کمونیسم ساختار بی طبقه و بی دولت است که در کلیه اجزاء خود بطور هماهنگ تشکیل شده است.»
• پنگ بیان ـ سیاست شناس چینی ـ نیز همین نظر را دارد.
• او ادعای رسمی جمهوری خلق را مبنی بر اینکه «در چین روابط طبقاتی به معنای سنتی آن که نشانگر مبارزه بخاطر تصاحب وسایل تولید باشد، وجود ندارد» تکرار می کند.
• او می گوید که امروز در جمهوری خلق تنها کارگران سوسیالیستی وجود دارند.
• شعار هو جینتائو ـ دبیر کل حزب کمونیست چین ـ به «هماهنگی» ترجمه می شود.
• هلموت پطرز علاوه بر این در مقاله ای تحت عنوان «راجع به دیکتاتوری دموکراسی خلق» از قول مائو می نویسد:
• «بدین طریق، امکان گذار از دموکراسی خلق به سوسیالیسم و کمونیسم، به برچیدن بساط طبقات و به پیوند متقابل (دلبستگی) بزرگ جهانی (داتونگ) پدید خواهد آمد.»
• پطرز در همان مقاله خاطرنشان می شود:
• «مفهوم داتونگ در فلسفه کلاسیک چین به معنی دلبستگی و پیوند متقابل و اشتراک بزرگ است و در ادبیات چینی بکرات با کمونیسم به معنای مارکسیستی آن، یکسان تلقی می شود.»
• روزنامه آلمانی دی ولت، اما بر آن است که هو جینتائو با استفاده از واژه هماهنگی (هارمونی) منظورش نه تصور کمونیستی از جامعه بی طبقه، بلکه برگشت از ایدئولوژی بی اعتبار کمونیستی به آموزش کونفوسیوس است.
• بنظر من، تفسیر پطرز از مفهوم «هماهنگی» واقع بینانه تر است:
• «هماهنگی» واژه چینی مترادف با «جامعه بی طبقه» است.
• شاید هم منظور هو جینتائو از این مفهوم، گذار تدریجی از تقدم قائل شدن به مناطق منفرد به برنامه ریزی سراسری هماهنگ در همه عرصه ها باشد.
I
تضادهای کنونی در جامعه جمهوری خلق چین
• امروزه در جامعه چین تضادهائی به شرح زیر وجود دارند:
1
• تضاد میان منافع کوتاهمدت مولدین و منافع درازمدت جامعه، آن سان که کمیسیون برنامه ریزی و حزب دولتی (حزب کمونیست چین) فرمولبندی می کنند.
2
• تضاد میان کارکنان و کارآئی کارخانه ها (در زمینه میزان دستمزد)
3
• تضاد میان شهرنشینان و دهقانان (در زمینه قیمت مواد غذائی)
4
• تضاد میان کمیسیون برنامه ریزی و مدیریت کارخانجات دولتی (در زمینه دامنه برنامه ها و تقسیم اضافه ارزش)
5
• تضاد میان حکومت مرکزی و حکومت های منطقه ای (در زمینه تقسیم صندوق سرمایه گذاری)
6
• تضاد میان مناطق توسعه یافته و مناطق عقب مانده (در زمینه تقسیم و حمل ثروت های طبیعی و غیره جامعه)
7
• تضاد میان برنامه ریزی خانواده و خانوارهای دهقانی (در زمینه سیاست دولتی مبنی بر داشتن حداکثر یک کودک)
*****
• این تضادها اما آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) نیستند.
• تضادهای آنتاگونیستی ـ مثلا تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا ـ تنها در فرم های مختلف مبارزه طبقاتی قابل حل هستند.
• در تضادهای آنتاگونیستی توافقات و آتش بس هائی وجود دارند، ولی راه حل وجود ندارد.
• تضاد آنتاگونیستی میان بورژوازی و پرولتاریا تنها از طریق سرنگونی بورژوازی حاکم می تواند حل شود و لاغیر.
• تضادهای موجود در سوسیالیسم ـ اما ـ غیرآنتاگونیستی اند و می توانند از طریق مذاکرات حل شوند.
• برای حل و فصل این تضادها اقشار مختلف جامعه باید نماینده های خودمختار خود را برگزینند تا در مقابل قدرت دولتی و بوروکراسی اداری ناگزیر، حریفی نیرومند از انسان ها قرار گیرد.
پایان
دبیر کل حزب کمونیست، رئیس دولت و رئیس کمیسیون نظامی مرکزی
ارتش آزادی بخش جمهوری خلق چین از سال 2003
جزو رادیکال ها ست و نه رفرمیست ها
در هفدهمین کنگره خلق، تقسیم عادلانه رفاه و حفاظت از محیط زیست را اعلام کرد:
ما سیستمی برپا خواهیم کرد که در مصرف انرژی صرفه جوئی کند
جزو رادیکال ها ست و نه رفرمیست ها
در هفدهمین کنگره خلق، تقسیم عادلانه رفاه و حفاظت از محیط زیست را اعلام کرد:
ما سیستمی برپا خواهیم کرد که در مصرف انرژی صرفه جوئی کند
و میزان گازهای اوزون شکن را به حداقل ممکنه کاهش دهد.
اندیشه هائی راجع به اقتصاد سیاسی
کشور در حال توسعه سوسیالیستی چین
تئودور برگمن
برگردان شین میم شین
تئودور برگمن
برگردان شین میم شین
بخش هشتم
آماج : جامعه ای هماهنگ
• استالین و مائو از تاریخ، درکی غیرتاریخی و از مرحله پایانی سوسیالیسم به کمال رسیده، تصور اوتوپیکی داشته اند.
• آگوست تالهایمر ـ کمونیست آلمانی ـ در سال 1925 از چنین تصورات خرده بورژوائی اخطار می داد.
• او در انتقاد از طرح برنامه کمینترن نوشت:
• «ما باید مواظب باشیم که «جامعه کمونیستی به کمال رسیده» به مثابه مرحله پایانی متافیزیکی از نوع تصورات کسل کننده رایج در باره جنت موعود جلوه نکند.
• ما باید این جنبه را برجسته کنیم که جامعه کمونیستی به کمال رسیده آغاز توسعه غول آسای بشریت خواهد بود.
• چرا که هر توسعه ای بنا بر قوانین دیالک تیک صورت می گیرد، یعنی در بستر تضادهائی صورت می گیرد که از بنیان های جدید نشئت می گیرند.
• تنها بدین طریق می توان خود را از دست تصورات مبتنی بر مرحله پایانی بی توسعه و بی تضاد رها ساخت، تصوراتی که در بسیاری از کله ها راجع به «جامعه کمونیستی به کمال رسیده» وجود دارد.
• چرا نباید فرمولبندی زیبای انگلس را بکار برد:
• جهش بشریت از خطه جبر به خطه اختیار (از خطه ضرورت به خطه آزادی)
• و یا فرمولبندی مارکس را:
• پایان پیشتاریخ بشریت و آغاز تاریخ واقعی بشریت بمثابه تاریخ انسانی!»
• هر جامعه ای ارگانیسمی زیستمند (زینده) است که مرحله پایانی ایستا نمی شناسد.
• به همین دلیل نیز ایده های مائو که مبنای «جهش بزرگ به پیش» بودند، ایده هائی ایراسیونال (خردستیز) بوده اند.
آماج : جامعه ای هماهنگ
• استالین و مائو از تاریخ، درکی غیرتاریخی و از مرحله پایانی سوسیالیسم به کمال رسیده، تصور اوتوپیکی داشته اند.
• آگوست تالهایمر ـ کمونیست آلمانی ـ در سال 1925 از چنین تصورات خرده بورژوائی اخطار می داد.
• او در انتقاد از طرح برنامه کمینترن نوشت:
• «ما باید مواظب باشیم که «جامعه کمونیستی به کمال رسیده» به مثابه مرحله پایانی متافیزیکی از نوع تصورات کسل کننده رایج در باره جنت موعود جلوه نکند.
• ما باید این جنبه را برجسته کنیم که جامعه کمونیستی به کمال رسیده آغاز توسعه غول آسای بشریت خواهد بود.
• چرا که هر توسعه ای بنا بر قوانین دیالک تیک صورت می گیرد، یعنی در بستر تضادهائی صورت می گیرد که از بنیان های جدید نشئت می گیرند.
• تنها بدین طریق می توان خود را از دست تصورات مبتنی بر مرحله پایانی بی توسعه و بی تضاد رها ساخت، تصوراتی که در بسیاری از کله ها راجع به «جامعه کمونیستی به کمال رسیده» وجود دارد.
• چرا نباید فرمولبندی زیبای انگلس را بکار برد:
• جهش بشریت از خطه جبر به خطه اختیار (از خطه ضرورت به خطه آزادی)
• و یا فرمولبندی مارکس را:
• پایان پیشتاریخ بشریت و آغاز تاریخ واقعی بشریت بمثابه تاریخ انسانی!»
• هر جامعه ای ارگانیسمی زیستمند (زینده) است که مرحله پایانی ایستا نمی شناسد.
• به همین دلیل نیز ایده های مائو که مبنای «جهش بزرگ به پیش» بودند، ایده هائی ایراسیونال (خردستیز) بوده اند.
• مائو می خواست که در نیل به آماج سوسیالیستی از اتحاد شوروی سبقت گیرد.
• شاید خود راه، یعنی ساختمان گام به گام جامعه سوسیالیستی باید آماج تلقی شود.
• حزب کمونیست چین آماج خود را تشکیل جامعه هماهنگ تعیین کرده است.
• آیا میان این مفهوم و مفهوم مارکسی فرقی هست؟
• و یا شاید این ترجمه چینی مفهومی است که ترجمه اش دشوار است؟
• ضمنا نیکولای بوخارین نیز در سال 1922 از «جامعه هماهنگ نوین» سخن گفته است :
• «کمونیسم دیگر نه فرم گذار، بلکه مرحله پایانی گذار است.
• کمونیسم ساختار بی طبقه و بی دولت است که در کلیه اجزاء خود بطور هماهنگ تشکیل شده است.»
• پنگ بیان ـ سیاست شناس چینی ـ نیز همین نظر را دارد.
• او ادعای رسمی جمهوری خلق را مبنی بر اینکه «در چین روابط طبقاتی به معنای سنتی آن که نشانگر مبارزه بخاطر تصاحب وسایل تولید باشد، وجود ندارد» تکرار می کند.
• او می گوید که امروز در جمهوری خلق تنها کارگران سوسیالیستی وجود دارند.
• شعار هو جینتائو ـ دبیر کل حزب کمونیست چین ـ به «هماهنگی» ترجمه می شود.
• هلموت پطرز علاوه بر این در مقاله ای تحت عنوان «راجع به دیکتاتوری دموکراسی خلق» از قول مائو می نویسد:
• «بدین طریق، امکان گذار از دموکراسی خلق به سوسیالیسم و کمونیسم، به برچیدن بساط طبقات و به پیوند متقابل (دلبستگی) بزرگ جهانی (داتونگ) پدید خواهد آمد.»
• پطرز در همان مقاله خاطرنشان می شود:
• «مفهوم داتونگ در فلسفه کلاسیک چین به معنی دلبستگی و پیوند متقابل و اشتراک بزرگ است و در ادبیات چینی بکرات با کمونیسم به معنای مارکسیستی آن، یکسان تلقی می شود.»
• روزنامه آلمانی دی ولت، اما بر آن است که هو جینتائو با استفاده از واژه هماهنگی (هارمونی) منظورش نه تصور کمونیستی از جامعه بی طبقه، بلکه برگشت از ایدئولوژی بی اعتبار کمونیستی به آموزش کونفوسیوس است.
• بنظر من، تفسیر پطرز از مفهوم «هماهنگی» واقع بینانه تر است:
• «هماهنگی» واژه چینی مترادف با «جامعه بی طبقه» است.
• شاید هم منظور هو جینتائو از این مفهوم، گذار تدریجی از تقدم قائل شدن به مناطق منفرد به برنامه ریزی سراسری هماهنگ در همه عرصه ها باشد.
I
تضادهای کنونی در جامعه جمهوری خلق چین
• امروزه در جامعه چین تضادهائی به شرح زیر وجود دارند:
1
• تضاد میان منافع کوتاهمدت مولدین و منافع درازمدت جامعه، آن سان که کمیسیون برنامه ریزی و حزب دولتی (حزب کمونیست چین) فرمولبندی می کنند.
2
• تضاد میان کارکنان و کارآئی کارخانه ها (در زمینه میزان دستمزد)
3
• تضاد میان شهرنشینان و دهقانان (در زمینه قیمت مواد غذائی)
4
• تضاد میان کمیسیون برنامه ریزی و مدیریت کارخانجات دولتی (در زمینه دامنه برنامه ها و تقسیم اضافه ارزش)
5
• تضاد میان حکومت مرکزی و حکومت های منطقه ای (در زمینه تقسیم صندوق سرمایه گذاری)
6
• تضاد میان مناطق توسعه یافته و مناطق عقب مانده (در زمینه تقسیم و حمل ثروت های طبیعی و غیره جامعه)
7
• تضاد میان برنامه ریزی خانواده و خانوارهای دهقانی (در زمینه سیاست دولتی مبنی بر داشتن حداکثر یک کودک)
*****
• این تضادها اما آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) نیستند.
• تضادهای آنتاگونیستی ـ مثلا تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا ـ تنها در فرم های مختلف مبارزه طبقاتی قابل حل هستند.
• در تضادهای آنتاگونیستی توافقات و آتش بس هائی وجود دارند، ولی راه حل وجود ندارد.
• تضاد آنتاگونیستی میان بورژوازی و پرولتاریا تنها از طریق سرنگونی بورژوازی حاکم می تواند حل شود و لاغیر.
• تضادهای موجود در سوسیالیسم ـ اما ـ غیرآنتاگونیستی اند و می توانند از طریق مذاکرات حل شوند.
• برای حل و فصل این تضادها اقشار مختلف جامعه باید نماینده های خودمختار خود را برگزینند تا در مقابل قدرت دولتی و بوروکراسی اداری ناگزیر، حریفی نیرومند از انسان ها قرار گیرد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر