قیام مهدی (1881 ـ 1899)
قیامی تحت رهبری اسلامی ـ سیاسی محمد احمد که خود را مهدی نام داده بود،
• اکنون به بررسی جهان عرب در دهه های اخیر می پردازیم.
• روند زیر یوغ کشیدن جهان عرب از سوی غرب بعد از جنگ جهانی اول شروع می شود.
• درست در همان سال هائی که تحت تأثیر انقلاب کبیر اکتبر روند استعمارستیزی در مقیاس جهانی توسعه می یابد.
• این همزمانی نامیمون احساس تحقیر ملی اعراب را تشدید می کند.
• اگر قبل از همه توجه کنیم که اعراب بعد از جنگ جهانی دوم شاهد تشکیل دولتی می شوند که بسرعت سیطره خود را برقرار می سازد و خود را بخش مهمی از غرب می داند و با کشور سردمدار غرب که ضمنا هژمونی جهانی را در دست دارد، رابطه تنگاتنگ دارد.
• اگرچه پاسخ فوندامنتالیستی بدان مخدوش، کورکورانه و چه بسا بربرمنش جلوه می کند، ولی به اندازه ای که در نگاه اول بنظر می رسد، ایراسیونال (خردستیز) نیست.
• در اواخر قرن نوزدهم، در 12 سپتامبر 1881 روزنامه تایمز وضع مصر و خاور نزدیک را به شرح زیر جمعبندی می کند:
• «ما باید به یاد داشته باشیم که در مصر تنها مؤسسه ای که در دست مصری ها ست، ارتش است.
• کلیه مؤسسات دیگر در دست فرانسه و انگلستان قرار دارند، بوسیله آنها کنترل می شوند و تغییر ماهیت یافته اند.»
• روزنامه انگلیسی (تایمز) فراموش می کند که مذهب را به ارتش اضافه کند که درست در همان سال ها، نیروی محرکه نیرومندی برای جنبش های رهائی بخش مهمی از قبیل قیام مهدی در سودان بوده است.
• تاریخ خاورمیانه و نزدیک، بعد از جنگ جهانی دوم، تاریخ مقاومت است، مقاومت در برابر هژمونی قدرت های غربی.
• رهبری این مقاومت میان ارتش (که گاهی تحت تأثیر اتحاد شوروی و مارکسیسم قرار دارد) و مذهب دست به دست می شود.
• پاسخ به فوندامنتالیسم اسلامی ـ بی تردید ـ نمی تواند با جنگ صلیبی تحت لوای «روح یهودی ـ مسیحی ـ غربی» داده شود.
• این جنگ صلیبی به شعله ورتر شدن فوندامنتالیسم منجر خواهد شد و بدان مشروعیت خواهد بخشید.
• هدف باید بازسازی موضعی باشد که بتواند انتقاد از غرب را با برسمیت شناسی دستاوردهای آن پیوند دهد.
• تضعیف و یا تخریب چنین موضعی منجر بدان خواهد شد که در این روزگار جنبش های مقاومت بر ضد سیاست هژمونی طلب و سلطه جوی غرب هر چه بیشتر فرم جنگ میان مذاهب و تمدن ها به خود گیرند.
• اگر تعادل میان انتقاد از غرب و قبول دستاوردهای آن از بین برود، تنها چیزی که باقی خواهد ماند، جهاد مقدس غرب بر ضد جهاد مقدس اسلام خواهد بود.
پایان
قیامی تحت رهبری اسلامی ـ سیاسی محمد احمد که خود را مهدی نام داده بود،
بر ضد سلطه انگلیسی ـ مصری.
اولین قیام ملل آفریقا علیه استعمار.
پس از پیروزی، خلافت عمدورمان را در سودان تشکیل داد
اولین قیام ملل آفریقا علیه استعمار.
پس از پیروزی، خلافت عمدورمان را در سودان تشکیل داد
و پس از 15 سال با حمله قوای دولتی انگلیسی ـ مصری نابود گردید.
تحلیل مشخص از فوندامنتالیسم مشخص ـ جهان عرب
دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور
برگردان یدالله سلطان پور
• اکنون به بررسی جهان عرب در دهه های اخیر می پردازیم.
• روند زیر یوغ کشیدن جهان عرب از سوی غرب بعد از جنگ جهانی اول شروع می شود.
• درست در همان سال هائی که تحت تأثیر انقلاب کبیر اکتبر روند استعمارستیزی در مقیاس جهانی توسعه می یابد.
• این همزمانی نامیمون احساس تحقیر ملی اعراب را تشدید می کند.
• اگر قبل از همه توجه کنیم که اعراب بعد از جنگ جهانی دوم شاهد تشکیل دولتی می شوند که بسرعت سیطره خود را برقرار می سازد و خود را بخش مهمی از غرب می داند و با کشور سردمدار غرب که ضمنا هژمونی جهانی را در دست دارد، رابطه تنگاتنگ دارد.
• اگرچه پاسخ فوندامنتالیستی بدان مخدوش، کورکورانه و چه بسا بربرمنش جلوه می کند، ولی به اندازه ای که در نگاه اول بنظر می رسد، ایراسیونال (خردستیز) نیست.
• در اواخر قرن نوزدهم، در 12 سپتامبر 1881 روزنامه تایمز وضع مصر و خاور نزدیک را به شرح زیر جمعبندی می کند:
• «ما باید به یاد داشته باشیم که در مصر تنها مؤسسه ای که در دست مصری ها ست، ارتش است.
• کلیه مؤسسات دیگر در دست فرانسه و انگلستان قرار دارند، بوسیله آنها کنترل می شوند و تغییر ماهیت یافته اند.»
• روزنامه انگلیسی (تایمز) فراموش می کند که مذهب را به ارتش اضافه کند که درست در همان سال ها، نیروی محرکه نیرومندی برای جنبش های رهائی بخش مهمی از قبیل قیام مهدی در سودان بوده است.
• تاریخ خاورمیانه و نزدیک، بعد از جنگ جهانی دوم، تاریخ مقاومت است، مقاومت در برابر هژمونی قدرت های غربی.
• رهبری این مقاومت میان ارتش (که گاهی تحت تأثیر اتحاد شوروی و مارکسیسم قرار دارد) و مذهب دست به دست می شود.
• پاسخ به فوندامنتالیسم اسلامی ـ بی تردید ـ نمی تواند با جنگ صلیبی تحت لوای «روح یهودی ـ مسیحی ـ غربی» داده شود.
• این جنگ صلیبی به شعله ورتر شدن فوندامنتالیسم منجر خواهد شد و بدان مشروعیت خواهد بخشید.
• هدف باید بازسازی موضعی باشد که بتواند انتقاد از غرب را با برسمیت شناسی دستاوردهای آن پیوند دهد.
• تضعیف و یا تخریب چنین موضعی منجر بدان خواهد شد که در این روزگار جنبش های مقاومت بر ضد سیاست هژمونی طلب و سلطه جوی غرب هر چه بیشتر فرم جنگ میان مذاهب و تمدن ها به خود گیرند.
• اگر تعادل میان انتقاد از غرب و قبول دستاوردهای آن از بین برود، تنها چیزی که باقی خواهد ماند، جهاد مقدس غرب بر ضد جهاد مقدس اسلام خواهد بود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر