۱۳۹۵ مهر ۹, جمعه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (464)


فصل بیستم
توسعه علوم طبیعی و فلسفه بورژوائی واپسین:
فیزیک، بیولوژی، روانشناسی
جان ارپن بک
اولریش روزه برگ
برگردان شین میم شین

پیشکش به 


هوشنگ قربان نژاد

بخش دوم
فیزیک

·        در حالیکه ریاضیات از دوره آنتیک (جهان باستان کلاسیک)  به مثابه علم مستقلی در مقابل فلسفه قد بر افراشته بود، فیزیک به معنی امروزی اش، در قرن 17 تشکیل می شود. 

1
·        البته در یونان باستان کلاسیک، طبیعتفلسفه به مثابه رشته خاصی در جوار مجموعه علم الاشیاء وجود داشته است که به بررسی «طبیعت» اشیاء منفرد (اجسام) می پرداخت.

2
·        اگرچه برای یونانیان مشاهده، آزمایش و کاربست ریاضیات ناشناخته نبود، ولی به دلیل سطح نازل توسعه نیروهای مولده در یونان باستان کلاسیک، ترکیب خاص متد آزمایشی و ریاضی ـ نظری از نوع عصر جدید، پدید نیامده بود. 

3

ارسطو (384 ـ 332 ق. م.)
ارسطو از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ است.
او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار داده است.
از آن جمله اند :
تئوری علوم
منطق
بیولوژی
فیزیک
اتیک
تئوری شعر
تئوری دولت 
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است :
ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)
علوم تئوریکی (نظری)
علوم پراتیکی (عملی)
علوم پوئه تیکی (شعری)
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند :
فلسفه اولین (متافیزیک)
علوم طبیعی
علوم ریاضی (مته متیک)
فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود :
تئوری جوهر
تئوری اصول
تئولوژی

·        ارسطو که درک فلسفه، منطق و فیزیک را برای قرن ها برجسته کرده بود، نتوانست از مشاهده بلاواسطه اشیاء دل بر کند.   

4
·        در فیزیک معطوف به طبیعتفلسفه ارسطو، آمیزه ای از دانش تجربی روزمره ی بخشا بطرز شتابزده تعمیم یافته، گمان ورزی های تخیلی و نظرات درست وجود دارد. 

5
·        ارسطو توضیح علل چهارگانه (علت مادی، علت صوری، علت مؤثر و علت غائی) را آماج پژوهش فیزیکی می دانست.

6
·        اما برای او از این علل چهارگانه، فقط علت صوری با کاربست ریاضیات سازگار بود.

7
·        از این رو، ارسطو اهمیت زیادی به کاربست ریاضیات در فیزیک نمی داد. 

8
·        علاوه بر این، فلاسفه جوینده حقیقت و یقین در آخرین مقدمات، به آزمایشات لازم برای علم فیزیک، ارزش زیادی قایل نبودند.   

9
·        ارزیابی نوین اسالیب (متد ها) که به معارفی راجع به فیزیک اشیاء و تغییرشان منجر می شود، بلحاظ تاریخی با توسعه بورژوازی آغازین در رابطه بوده است. 

10
·        تشکیل فیزیک به مثابه علم طبیعی مستقل در روند چالش های ایده ئولوژیکی ـ جهان بینانه شدیدی بر سر جهانتصویر کوپرنیکی صورت می گیرد.

·        مراجعه کنید به جهانتصویر، جهان بینی، ایده ئولوژی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

11

نیکولاوس کوپرنیک (1473-1543)
ریاضی دان و ستاره شناس لهستانی
 وی پس از سال‌ ها مطالعه و رصد اجرام آسمانی
 به این نتیجه رسید که بر خلاف تصور پیشینیان
 زمین در مرکز کاینات قرار ندارد،
بلکه این خورشید است که در مرکز منظومه شمسی است
و سایر سیارات از جمله زمین به دور آن می گردند.
نظریه انقلابی کوپرنیک
یکی از درخشان ‌ترین کشفیات عصر رنسانس است
که نه فقط آغازگر ستاره‌ شناسی نوین بوده،
بلکه ضمنا جهانتصویر نوینی را عرضه کرده است.

·        آنچه که کوپرنیک شروع کرده بود و گالیله و نیوتون و غیره به مدد مکانیک کلاسیک بطور فیزیکی نسبتا به اتمام رسانده بودند، توسط فرانسیس بیکن و رنه دکارت، بطور فلسفی ادامه یافت و به رهایش متدیک (ساز و برگ اسلوبی)  علمی پژوهش از پیشداوری های مذهبی انجامید.

12

گالیله ئو گالیله ای (1564 ـ 1642)
فیلسوف، ریاضی دان، فیزیکدان، ستاره شناس
کاشف کشفیات خارق العاده در رشته های مختلف علوم طبیعی

·        روند تشکیل فیزیک به مثابه رشته علمی مستقل، تشکیل مکانیک کلاسیک، به قول گالیله، «علم کاملا نوینی بوده که بر بنیان چیزی بسیار قدیمی» صورت گرفته است.  
·        (گالیله، «بررسی ها و تبیینات ریاضی»، 1891، ص 3)

·        (مکانیک کلاسیک و یا مکانیک نیوتونی، بخشی از فیزیک است که به توضیح حرکت چیزهای جامد و مایع و گازی شکل می پردازد. مترجم)  

13
·        این روند تشکیل فیزیک با توضیحات متعددی همراه بوده است.

14
·        کسب استقلال علم الاشیاء که از جهان باستان کلاسیک در کمند  گمان ورزی های طبیعتفلسفه گرفتار بود، بتدریج صورت می گیرد.   

15
·        فیزیک خود را به کندی از سلطه اسکولاستیک که در سنت ارسطوئی قرار داشت و از سلطه هومانیسم رنسانس که در سنت افلاطونی قرار داشت، آزاد می سازد.

16
نیوتون

·        اما پس از پیدایش مکانیک نیوتونی، اولین تئوری فیزیکی نسبتا کامل تشکیل می شود و در مکانیک تحلیلی، این نظر اعتبار کسب می کند که پیشرفت معرفتی بیشتر تنها در تکمیل دستگاه ریاضی این تئوری است.
·        آنگاه تأملات فلسفی بطرز روز افزونی به مسائل تفسیری بهترین تئوری معطوف می شوند که از کوره عمل بارها سربلند بیرون آمده است. 

17
·        با تشکیل مکانیک کلاسیک به مثابه مکانیک مراکز ثقل (نقاط جرمی) احیای مجدد اتمیسم همراه می شود و به موازات آن، سیستم فلسفی مکانیسیستی ـ ماتریالیستی طرحریزی می شود که در آن، دعوی حاکمیت بورژوازی نوخاسته بر ضد اشرافیت و روحانیت (کلیسا) بمراتب بهتر اثبات می شود تا در چارچوب تفکر ایدئالیستی.

·        (مفهوم «نقطه جرمی» عبارت است از ایدئالیزاسیون حتی المقدور هر جسم واقعی که در یک نقطه، یعنی در مرکز ثقل به وحدت رسیده است. مترجم)   

·        (اتمیسم و توسعه اش تا قرن 19 به نظریه فلسفی ماتریالیستی (فرضیات طبیعتفلسفی)اطلاق می شود که ماده را متشکل از ذرات کوچک لایتجزا می داند.
·        مؤسسین اتمیسم لویکیپ، دموکریت و اپیکور بوده اند. مترجم) 

ادامه دارد.

هماندیشی با مریم (56)


میم نون
  
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

جمال در نظر و شوق
ـ همچنان ـ
باقی
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        معنی تحت اللفظی:
·        روی زیبای تو و شوق دیدار تو ـ همچنان و هنوز ـ در دل باقی است.
·        بسان گدا که اگر قارون هم شود، گدا خواهد ماند.

·        سعدی در این بیت غزل، روانشناسی گدایان را بطرز ریشه ای و رادیکال برملا می سازد.
·        گدا مادام العمر نیازمند، منتظر و چشمداشت مند می ماند. 
·        اگر همه عالم را هم به او دهند، خصلت گدائی اش را نمی توانند از بین ببرند.

1
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        این نظر سعدی را تجارب عینی زندگی اثبات کرده اند و اثبات می کنند.
·        سعدی هم بی تردید بنا بر تجارب عینی و نوعی (بنا بر تجارب همنوعان، بنا بر تجارب تاریخی)  به این نظر تأسف انگیز درست رسیده است:
·        خیلی از دراویش و سادات و روحانیان با گذشت زمان ثروتمند شده اند، ولی علیرغم آن، نتوانسته اند، از گدائی در مساجد و مجالس دست بردارند.
·        این مسئله اعصاب وابستگان آنها را در هم کوبیده است.
·        پسر در شهر و روستا با اعلام اینکه در مزرعه اش و یا در کارخانه اش 20 و یا 200 نفر کارگر دارد، پوز می دهد و پدر در ماه های محرم و رمضان در مساجد و مجالس راه می افتد و از این و آن پشیزی گدائی می کند.

·        این اما به چه معنی است؟

2
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        این بدان معنی است که گدائی در قاموس گدا سلب قبحیت شده است.
·        گدائی به حرفه گدا بدل شده است.
·        همانطور که نجار، نجاری می کند، گدا هم به خیال خود گدائی می کند.
·        سعدی در بوستان و گلستان همین خیال خوشایند گدا را تئوریزه می کند.
·        آن سان که خلایق باید خیلی هم قدر دان گدا باشند.
·        در فلسفه اجتماعی سعدی، اگر گدا نباشد، چرخ هستی از چرخش باز می ماند.
·        گدائی بدین طریق به امری عادی بدل شده است.
·        گدائی بدیلی برای کار شده است.

·        کلید حل معما هم احتمالا همین جا ست:
·        کار ماهیت انسانی انسان ها را تشکیل می دهد.
·        تعویض کار با گدائی (و دیگر فرم های لومپن پرولتری، مثلا جندگی، جاکشی، جاسوسی، سخن چینی، رهزنی، دزدی، قاچاقچیگری، مواد مخدر فروشی، زورگویی، زورگیری، جنگ افروزی، آدمکشی، ترور، تهدید، ولگردی، لاشخوری و غیره)، به احتمال قوی به تعویض ماهیت انسانی انسان ها منجر می شود.

·        تعویض ماهیت انسانی انسان ها اما مشخصا به چه معنی است و چه پیامدی دارد؟

3
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        تعویض ماهیت انسانی انسان ها به معنی سلب آدمیت از آدم ها  ست.
·        سلب آدمیت از آدم ها یکی از فرم های بسط و تعمیم سلب سوبژکتیویته از انسان ها ست.
·        تخریب شخصیتی، اخلاقی، اجتماعی، روحی، روانی و استه تیکی گدا (لومپن پرولتاریا) در همین تعویض ماهیت انسانی او نهفته است.
·        ریشه اصلی لومپن پرولتریزاسیون جامعه، در کندن اعضای جامعه از محل کار مادی و فکری و هنری و بیکاره (هیچکاره) کردن آنها ست.

4
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        لومپن پرولتاریا پوسته ی بی هسته ای از انسان است.
·        فرم نمودین بی محتوای ماهوی ئی از انسان است.
·        لومپن پرولتاریا بظاهر انسان است.
·        لومپن پرولتاریا انسان نما ست.
·        لومپن پرولتاریا ماهیت انسانی خود را از دست می دهد.

·        منجلاب فساد جامعه و جهان همین جا ست.

5
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        بخش اعظم اعضای طبقه حاکمه در نظامات اجتماعی برده داری، فئودالی و سرمایه داری، همین روند تعویض ماهیت انسانی را طی کرده اند.
·        یعنی قبلا به هر طریق و علت و دلیلی، لومپن پرولتریزه شده اند و بعد «معتبر شده اند و از خلق (اخلاق) و خلق و خدا بی خبر شده اند.»

·        کشتارگاه های بیشمار بی نام و با نام، بی خون و خونین، آشکار و نهان، مستقیم و غیرمستقیم، با صدا و بی صدای جهان (خاوران، آوشویتس، ویتنام، استالینگراد، افغانستان، عراق، لیبی، سومالی، سوریه، شیلی، السالوادور، اندونزی و غیره)، پیامد های روند لومپن پرولتریزاسیون اعضای جامعه بشری و جامعه بشری اند.

6
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست.

·        هزره علف های ایده ئولوژی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی مثلا ایراسیونالیسم، نیهلیسم، نیهلیسم اخلاقی، فاشیسم، صهیونیسم، فوندامنتالیسم، میلیتاریسم و غیره در منجلاب لومپن پرولتریزاسیون جامعه بشری می رویند.
·        بعد در آیینه دل ایدئولوگ های طبقه حاکمه مثلا نیچه و قطب  و شریعتی و شیادان دیگر منعکس می شوند و تئوریزه می شوند تا توسط اجامر اجرائی (عمله طبقه حاکمه، مثلا هیتلر و پینوچه و بوش و بن لادن و خمینی و کوسه و سید علی و غیره) جامه عمل پوشند.

7
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        از طریق کندن اعضای جامعه از کارگاه کار مادی و فکری اصیل،  ماهیت انسانی انسان ها مانی پولیزه می شود.
·        چه بسا پوسته ای انسان نما از انسان ها باقی می ماند.
·        چه بسا ماسکی از انسان می ماند و هیولائی هراس انگیز در زیر ماسک.
·        دسیسه ها و ترفند های طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی هم همین است:
·        لومپن پرولتریزاسیون عمیق همه اعضای جامعه.

8
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        لومپن پرولتریزاسیون همه اعضای جامعه احتمالا از همان بدو ورود بشریت به جهنم جامعه طبقاتی آغاز شده است.
·        اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و شاید هم جهان در اثر پیروزی همین لومپن پرولتریزاسیون طبقه حاکمه در طول تاریخ است که لبریز از انتظار، توقع و چشمداشت از همنوع خویش و خدای خویش اند.
·        این خبر خوب خوشایندی نیست.
·        طبقه حاکمه تبر بر ریشه های شرافت انسانی انسان ها فرود آورده است و اشرف موجودات را به لومپن زباله تبدیل کرده است.

9
گدا
ـ اگر همه عالم بدو دهند ـ
گدا ست

·        طبقه حاکمه در این زمینه پیروز شده است.
·        به همین دلیل اکنون با کارت باز بازی می کند:
·        هر دختر و پسر زیبا، با هوش، مستعد، با هنر تحت عناوین، بهانه ها، ترفند ها و دستاویزهای رنگارنگ لخت می شود و لومپن پرولتریزه می شود:

الف
·        هر شاعر و نویسنده و هنرمند و فیلسوف و دانشمند و کاشف و مخترع به محض شناخته شدن لومپن پرولتریزه می شود.
·        طریق و ترفند لومپن پرولتریزاسیون طبقه حاکمه هندوانه نهادن زیر بغل هر کدام، میلیونر کردن هر کدام از طریق فروش زباله های فکری او و جایزه باران کردن او ست.

ب
·        لومپن پرولتریزاسیون روشنفکران و ورزشکاران و غیره جامعه دیالک تیکی از دانه و دام است.
·        معروفیت بخشیدن به روشنفکری، انتشار پرتیراژ زباله های او و جایزه باران کردن آثار او و خود او فقط به معنی تبلیغ گلوبال (تمام ارضی)  زباله های ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه نیست.

پ

·        این ضمنا به معنی سرمشق تراشی برای بقیه روشنفکران  ملی و بین المللی است.
·        معروفیت جهانی بخشیدن به سولژنیتسن، انتشار پرتیراژ زباله های او و جایزه باران کردن او و آثار او سبب می شود که هزاران سولژنیتسین بسان قارچ از زمین کشور شوراها برویند.
·        ما دیری است که در مقیاس جهانی با لومپن پروری لومپن ها سر و کار داریم.
·        شرم انگیز است، ولی واقعیت جز این نیست:
·        هر سیاستمداری در جهان زیر سیطره سرمایه، لات و لاشخور و لومپن تمامعیاری است.
·        فقط کافی است که بیوگرافی این اراذل و اوباش مورد بررسی قرار گیرد.

ت
·        هر از گاهی به سبب خطای لپی و یا به مصلحتی، یکی رسوا می شود، ولی این بی آبرویان فقط کاهی از کوهی اند.
·        شرم کمیاب و کیمیا شده است.
·        سناتور میلیونر سنای متروپول های سرمایه، دختر خردسال سناتور دیگر را آبستن می کند، فوتبالیست میلیونری زن رفیقش را.
·        رئیس جمهوری با منشی نوجوانش آن می کند که با همسرش حتی نمی تواند بکند.

ث
·        لومپن پرولتریزاسیون اعضای جامعه در عصر حاضر هم وسعت گرفته و هم سرعت.
·        صدها هزار کودک زیباروی پسر و دختر مردم در «صنایع» سکس تحت استثمار قرار دارند و بطرز ریشه ای لومپن پرولتریزه شده اند.
·        نه شرم دارند و نه شخصیت و نه حتی هویت و فردیت و منیت.
·        تمیز پرولتاریا از لومپن پرولتاریا فوق العاده دشوار گشته است.

ادامه دارد.