جمعبندی از
مسعود بهبودی
لنین
برخورد وسواس آمیز با مفاهیم را
اکیدا توصیه می کرد.
1
امیر نیک آیین
مفاهیم را مدارج شناخت
یعنی پلکان های شناخت
می داند.
2
مفاهیم
آجرهای اولیه عمارت اندیشه اند
3
بدون مفاهیم
حکمی (جمله ای، اندیشه ای، ایده ای) تشکیل نمی شود.
4
ما در حال حاضر
با گروگانگیری مفاهیم
توسط طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
سر و کار داریم.
5
الف برزگر
پژوهش مفصلی
در دفتر چهارم شورای نویسندگان و هنرمندان
در این زمینه به میراث نهاده است.
6
او از تخریب زبان توسط اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی (جمارانیان و جمکرانیان)
پرده برمی دارد.
7
به عنوان مثال
عشق یکی از مقولات اساسی طبقه حاکمه است.
8
عشق چیست که اجامر فاشیسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم
بی وقفه تبلیغ می کنند؟
9
عشق
ـ در تحلیل نهائی ـ
به معنی تجلیل از غریزه (بویژه غریزه جنسی، سکس) است.
10
تجلیل از غریزه اما به معنی تحقیر عقل است.
11
به معنی ایراسیونالیسم (خردستیزی) است
که گشتاور زهرآگینی در ایده ئولوژی فاشیسم، فئودالیسم و فوندامنتالیسم است.
طرز تفکر مثبت و منفی نداریم.
1
طرز تفکر رئالیستی و ایرئالیستی داریم
2
کتمان حقیقت و ابلاغ حقیقت داریم.
3
دورغ پراکنی و روشنگری علمی و انقلابی داریم.
4
خصومت با حقیقت و
دفاع از حقیقت عینی داریم.
5
تجربه نشان می دهد که در این دور و زمانه
دوست کیمیا ست.
چه رسد به رفیق.
6
زباله اما ریخته زیر دست و پا
7
با زباله اما کسی دوست نمی شود
8
زباله هم هرگز سودای دوست شدن با کسی را
در سر نمی پرورد.
عجب!
معلومه که حریف حراف
معنی هیچکدام از این مفاهیم را نمی داند.
بهترین دوست مجازی
بدترین دشمن حقیقی است.
1
دوست اصلا وجود خارجی ندارد.
2
بهترین دوست هر کس
خود او ست.
3
نام رفیق خود را
از آینه بپرس.
4
دوستی
دروغ بزرگی است.
5
چون
پیش شرط بر قراری دوستی با کسی
آدمیت خود و او ست.
6
ما در دوره ای به سر می دویم که آدم ها مسخ شده اند و
سلب آدمیت شده اند.
7
اگر آدم به فرض محال
خودش آدم باشد،
با این چنین عادم هائی اصلا نمی تواند همصحبت شود
چه رسد به دوست شدن
چه رسد به رفیق شدن
مفهوم مجردی بنام آزادی وجود ندارد.
همواره باید سوال کرد که
آزادی برای که و برای چه؟
حریف
1
کسی که این جمله را فرمولبندی کرده،
با تعریف مارکسیستی ـ لنینیستی از مفهوم
بیگانه است.
2
چون مفهوم فقط می تواند انتزاعی و یا مجرد باشد.
3
مفهوم مشخص که وجود ندارد.
4
مثال:
مفهوم «انسان»
چیز مجردی است.
5
مفهوم «انسان»
چیز انتزاعی ئی است.
6
فقط در کله آدمی
در ذهن آدمی
وجود دارد.
7
در خارج از ذهن
انسان مشخص
وجود دارد.
8
حسن عمله و حسین نجار و علی علاف وجود دارند.
9
آزادی یکی از مقولات مهم
در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی است.
10
خواجه شیراز هم آن را می دانست:
دیالک تیک جبر و اختیار را
(دیالک تیک ضرورت و آزادی را)
11
رضا به داده بده (جبر، ضرورت)
وز جبین گره بگشا (منع از اختیار و آزادی)
که بر من و تو در اختیار (آزادی) نگشاده است.
12
خواجه
جزم «مشیت الهی» را
جبر کذائی را
نمایندگی می کند.
مسائل ملی
مثلا ستم ملی بر خلق های غیر فارس
فقط از موضع توده های مولد و زحمتکش
فقط از موضع مارکسیستی ـ لنینیستی
قابل توضیح و حل اند.
1
هر تلاش دیگر برای توضیح و حل تضادهای فرعی جامعه
عوامفریبانه است.
2
چون پیش شرط حل تضاد های فرعی جامعه
حل تضاد اصلی جامعه است.
حل تضاد کار و سرمایه است.
3
پیش شرط برقراری برابری و خواهری ـ برادری ملل مختلف جهان
سلب حاکمیت از طبقه حاکمه انگل
و احیای مجدد خودگرانی توده های مولد و زحمتکش است.
4
پان ها از همه رنگ
بدترین دشمنان خلقی اند که سنگ برتری اش را
به سینه می زنند.
پانیسم فرمی از فاشیسم است.
زباله اندر زباله است.
کثافت محض است.
طنز زهر تر از زهر است
ولی هسته ای از حقیقت عینی دارد:
سیر وسرگذشت پیران پرولتاریا
درست از همین قرار تراژیک بود:
1
دیالک تیک عشق در قاموس سعدی و حافظ هم
عشق عاشق خر به معشوق لاشخور است.
2
عشق قربانی به جلاد است.
3
تا بازماندگان خون بگریند و غسل توبه با خون بگیرند
و دیگر عاشق خصم خونخوار خلق نگردند.
4
عاشق توده
ـ پروردگار خویش ـ
گردند و لاغیر.
آره.
حق با مینا ست:
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
و گر تو می ندهی داد، دادخواهی هست.
شیخ رئالیست و راسیونالیست شیراز
بزرگ ترین نویسنده کتاب های کودکان ایتالیا
هم لئو نام دارد
لئو لیونی
ما تقریبا همه کتاب هایش را ترجمه و منتشر کرده ایم
لئو لیونی علاوه بر قصه نویسی
نقاش است و معمار است
جامعه که فقط از طبقه حاکمه تشکیل نمی یابد
تا اتیک (اخلاق) آن متعلق به این اقلیت انگل باشد.
1
جامعه بر شانه های زخمی توده های مولد و زحمتکش
حمل می شود
2
توده
در طول تاریخ
اخلاق خاص خود را توسعه داده است.
3
اخلاق حاکم
اخلاق طبقه حاکمه است.
4
وقتی توده تشکیل حاکمیت دهد
یعنی فاتحه بلندی بر حاکمیت و دولت اقلیت انگل بخواند
اخلاق توده ای حاکم خواهد شد.
5
ضمنا اخلاق
هرچقدرهم افیونی باشد
باز هم بهتر از نیهلیسم اخلاقی است.
6
نیهلیسم اخلاقی
جامعه را به جنگل تبدیل می کند
و اعضای جامعه را به ددان درنده
7
مؤسس نیهلیسم اخلاقی
نیچه
ـ فیلسوف کثیف امپریالیسم ـ
است.
مراجعه کنید به
اتیک، اخلاق، نیهلیسم اخلاقی
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
این برادر خوانده فاشیسم است.
فوندامنتالیسم است.
1
فاشیسم از ماهیت سرمایه داری پرده بر می داشت
و فوندامنتالیسم از ماهیت فئودالیسم پرده برمی دارد.
2
فوندامنتالیسم رجعت به فوندامنت ها را
برگشت به بنیاد ها را
بر علم سیاه خویش نقش بندی کرده است.
3
در طرز «تفکر» فوندامنتالیستی
ـ چه جمارانی و چه عربستانی ـ
برده داری، فئودالیسم و بربریت صدر اسلام
دست در دست می روند.
4
فوندامنتالیسم
از جماران تا طالبان
از داعش تا بوکوحرام
از القاعده تا اخوان المسملین
نتیجه نفرت طبقاتی به حال و آینده
و عشق طبقاتی به ماضی برباد رفته است.
5
فوندامنتالیسم
بسان فاشیسم و میلیتاریسم (ژاپن)
نقطه اوج جنون است.
6
آمیزه و ترکیب غلیظی از خریت و خردستیزی است.
7
فوندامنتالیسم
هاری آدمیان سلب آدمیت شده است.
8
فاجعه هنوز در راه است.
9
فوندامنتالیسم
جنبش اجتماعی است.
10
فاشیسم هم جنبش اجتماعی بود.
11
باند خونخوار و خونریز هیتلر (حزب ناسیونال ـ سوسیالیسم)
سودای تشکیل رایش هزار ساله در سر داشت.
12
اگر شکست نمی خورد
قضیه از قراری دیگر می گشت و به جای 60 میلیون
600 میلیون لت و پار می شدند.
13
فوندامنتالیسم
جنبش مبتنی بر جنون (خریت و خردسیتزی) است که
پارادیم نژاد را با پارادیم امت جایگزین کرده است.
14
نخبه موسوم به پیشوای ملت را
با نخبه موسوم به امام امت جایگزین کرده است.
15
ابوبکر بغدادی
تبار خود را به قبیله قریش
منسوب می داند.
برگشت به عصر برده داری موسوم به صدر اسلام:
عصر شق القمر 1000 گردن در یک شب زدن
16
آنچه که غیر قابل انکار است
این است که فوندامنتالیسم
در لفافه آنتی امپریالیسم،
دستیار امپریالیسم است
17
فوندامنتالیسم
ـ چه شیعی و چه سنی ـ
بولدوزر امپریالیسم برای هموار کردن راه به جنایات میلیاردی امپریالیسم است.
18
فوندامنتالیسم برای امپریالیسم
مائده ای آسمانی است.
19
فوندامنتالیسم
به احتمال قوی
نتیجه کار فکری «نازک اندیشان» طبقه حاکمه امپریالیستی است.
در جامعه و جهان
هر کاری هدفمند است.
1
یعنی حساب دارد و کتاب دارد.
2
هیچ معلولی بدون علت نیست.
3
هیچ مدلولی بدون دلیل نیست.
4
گاهی کشف علل و دلایل
دشوار است.
5
چون علل و دلایل
همیشه مرئی، مستقیم و بی واسطه نیستند
6
علل و دلایل
چه بسا
نامرئی، غیرمستیم و با واسطه اند.
7
علل و دلایل
همیشه تک مرحله ای نیستند.
8
چه بسا سلسله مراتبی (مبتنی بر هیرارشی) اند
آن سان که با عادات عوضی گرفته می شوند.
9
بغرنجی مسائل به همین دلیل است.
10
ترس از خدا
چه بسا
ترس از اجامری است که خدا را آلت دست قرار داده اند.
11
خود را نماینده خدا در زمین جا زده اند.
12
نشان دادن جای مهر بر پیشانی
نشانه ترس از نظام مبتنی بر مهرپرستی است.
13
ایمان
عمله ی نان است.
14
آدم نه فقط آدم، بلکه ابن الوقت است.
16
اگر
به جای اجامر ایمان در جماران و جمکران
توده مولد جان و نان بر اریکه قدرت نشینند،
در طرفة العینی
مهر بر پیشانی پرستی به پینه بر دست پرستی
استحاله می یابد.
نقش تعیین کننده در
دیالک تیک مهر و پینه
ـ در تحلیل نهائی ـ
نان است.
17
انتقاد سطحی و سوبژکتیو از همنوع آسان است
18
هنر
انتقاد ریشه ای و رادیکال از نظام اجتماعی است
که اعضای جامعه را به فساد می کشد
و زباله واره می سازد.
19
هنر
ضمنا و قبل از همه
انتقاد از خویشتن است.
20
صداقت می تواند ناشی از خریت باشد
و یا نشانه خریت باشد.
21
خاوران ها از صادق ترین صادقان تاریخ معاصر
مملو اند.
22
چه بسا
آنچه خیانت نامیده می شود
خریت است
خریت سرشته به صداقت است.
23
از حقیقت تا صداقت
فرسنگ ها راه است
24
طرفدار حقیقت عینی بودن
هنر و شق القمر است.
عجب جفنگی!
1
پیله، پروانه بالقوه است.
2
پیله، مهد مطمئن پروانه است.
3
پیله، گهواره ای مصون از خطرات مختلف است.
4
پروانه
بسان خیلی از جاهلان جامعه و جهان
معنی آزادی را اصلا نمی داند
5
نیای حیوانی آدمیان هم فرقی با پروانگان نداشته اند.
6
پیش شرط کسب آزادی
کسب شناخت و شعور است
7
خر نمی تواند آزاد باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر