حیدر بابایه
سلام
سید محمد حسین
بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
ترجمه، ویرایش و تحلیل از
میمحا نجار
2
حیدربابا
، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب، آچاندا
بیزدن ده بیر
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب، آچاندا
بیزدن ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
1
حیدربابا
، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب، آچاندا
کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب، آچاندا
·
شهریار اینجا، یاد مانده های خود
از پدیده های طبیعی را جامه شعر می پوشاند:
·
پرواز کبک ها را
·
جست و خیز هراس آلود خرگوش ها را
·
باز شدن غنچه ی باغچه های خانه ها
را
2
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
شهریار قلب انسانی را نیز ناتورالیزه
می کند.
·
غنچه واره تصور وتصویر می کند.
·
قلب را به مثابه غنچه بسته و
نشکفته می انگارد.
·
این به معنی دلگرفتگی آدمی است.
·
به معنی اندوهگین بودن آدمی است.
3
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
شهریار از حیدر بابا می خواهد که
از او و امثال او هم یاد کند و به هنگام باز شدن غنچه ی گل ها در باغچه ی خانه ها،
غنچه دل او و امثال او را هم باز کند و خاطرشان را شادمان سازد.
4
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
شهریار با واژه «آچیلمیان» (باز
نشده و یا باز نشونده)، غنچه ی دل های اعضای جامعه را نیز ناتورالیزه می کند.
·
آن سان که غنچه دل های آنها به غنچه
گل ها شباهت کسب می کنند:
الف
·
غنچه دل هائی که باز اند و افراد
مربوطه شادمان اند.
ب
·
غنچه دل هائی که بسته اند و افراد
مربوطه غمگین اند.
5
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
در این بند شعر، گدا وارگی اعضای جامعه
فئودالی ـ صرفنظر از جایگاه اجتماعی شان ـ انعکاس می یابد.
·
در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی
همه اعضای جامعه در هر صورت، سائل اند.
·
اهل سؤال اند.
·
گدا واره اند.
·
فرق هم نمی کند که از اعضای طبقه
حاکمه (اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی) باشند و یا از اعضای توده.
الف
·
اعضای طبقه حاکمه (اشرافیت بنده
دار و فئودال و روحانی) ستاننده اند و نه دهنده.
·
ستد اعضای طبقه حاکمه از توده های
مولد و زحمتکش فقط بلحاظ فرم با ستد گداها تفاوت دارد:
1
·
گدا ها با رو داری، سماجت، بی شرمی
توأم با کنه وارگی پشیزی از کسی می ستانند.
2
·
اعضای طبقه حاکمه بسان قلدرها،
لوطی ها، لات ها، رهزن ها و زورگیرها دار و ندار این و آن را به زور می ستانند.
ب
·
ستد ماهیتا ستد است.
·
فرم ستاندن اما تفاوت دارد.
پ
·
ضمنا ستد اعضای طبقه حاکمه با ستد
گدایان بلحاظ کیفی فرقی ندارد.
·
تفاوت آندو در کمیت موضوع ستد است:
1
·
گدا پشیزی می ستاند.
2
·
اعضای طبقه حاکمه دار و نداری
·
اعضای طبقه حاکمه اگر هم احیانا با
زجر و مصیبت و کر و فر و غر و لند چیزی به کسی بدهند، به نیت ستاندن چند برابر آن است.
ت
·
روحانیت در جامعه فئودالی که دیالک
تیکی از طبقه اجتماعی و ایدئولوگ طبقه اجتماعی است، اصولا گدا ست.
·
خود اشرافیت بنده دار و فئودال هم
روحانیت را به همین دلیل تحقیر کرده و تحقیر می کند.
·
روحانیت در این سی و اندی سال،
گدائی است که «معتبر و از خدا بی خبر» شده است.
6
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
فئودالیسم، فرماسیون اجتماعی ـ
اقتصادی ئی است که جامعه را به گدا خانه تبدیل می کند.
·
شعر شهریار جام جهان نما ست:
·
جام جامعه و جهان فئودالی نما ست.
·
جام جهان بینی فئودالی نما ست:
·
شهریار برای حیدر بابا چیزی جهت
دادن ندارد.
·
چون و چند وضع حیدر بابا برای
شهریار مهم نیست.
·
شهریار از حیدر بابا فقط چشمداشت
دارد.
·
بسان گدائی که از هر رهگذری
چشمداشت دارد.
·
گدا اصلا نمی اندیشد که این رهگذر
خود چه وضع و حالی دارد.
·
همه کس و همه چیز در قاموس گدا،
دهنده اند.
·
سؤال این است که دلیل رادیکالیزه
گشتن این چنینی آیین گدائی در این جامعه چیست؟
الف
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
دلیل اوبژکتیو گدائی قدمت توأم با
جانسختی نظام فئودالی است که به ترمز کردن مهیب توسعه نیروهای مولده و در نتیجه،
به فقر عمومی منجر شده است.
·
دشواری تولید نعمات مادی به فقدان و
یا کمبود نعمات مادی در جامعه منجر می شود.
·
به عبارت دیگر، فقر مادی به فقر فکری،
فرهنگی، روحی، روانی و اخلاقی منجر می شود.
·
دیالک تیک مادی و فکری
·
نقش تعیین کننده در دیالک تیک مادی
و فکری از آن مادی است.
ب
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
دلیل سوبژکتیو گدائی قدمت توأم با
جانسختی ایده ئولوژی فئودالی (مذهب) است که هم به ترمز کردن مهیب توسعه نیروهای
مولده و در نتیجه، به فقر عمومی منجر شده است و هم به سنت گدائی لگالیته و ناتورالیته
(مشروعیت و طبیعیت) چشمگیر بخشیده است.
·
هر فرد مسلمان در هر نوبت نماز، از
خدا همه نداشته های خود را گدائی می کند.
·
بدتر از گدائی زار می زند.
·
التماس می کند.
·
عفو و بخشش می طلبد.
·
هر فرد مؤمن ـ چه از طبقه حاکمه و
چه از توده تحت ستم و سلطه ـ مطمئن است که بی همه چیز است و دارنده و در نتیجه بخشنده
ی همه چیزهای مادی و فکری خدا ست.
پ
بیزدن
ده بیر
ـ موْمکوْن
اوْلسا ـ
یاد
ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله
·
به همین دلیل، می توان گفت که راز
و نیاز و روزه و نماز، تمرین مستمر رسم و روال گدائی است.
·
دلیل رواج وسیع گدائی در جامعه و
کسب نرمالیته و ناتورالیته و ریشه عمیق دواندن در فکر و روح روان جامعه، ایده
ئولوژی مذهبی و جامه عمل مکرر پوشاندن به مراسم و مضاحک و معارک و موازین و فرامین
مذهبی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر