۱۳۹۵ مهر ۵, دوشنبه

هماندیشی با مریم (53)


میم نون
  
علل و دلایل تشکیل دیالک تیک تجلیل و تحقیر
در جامعه بشری

هر یکی از درختان را دخلی معین است، به وقتی معلوم
  گهی تازه اند و گاه پژمرده.
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        سؤال این بود که این طبقه بندی سعدی از جامعه به چه معنی است و چه پیامدهائی دارد؟ 

1

·        سعدی و حافظ با هندوانه چپاندن زیر بغل دراویش (گدایان)، ضمن تحقیر و تخریب عاصیان و رهزنان، برای گدائی توجیه اخلاقی (اتیکی) سرهم بندی می کنند.
·        بدین طریق، از گدائی سلب قبحیت می شود.
·        گدائی نه به عنوان کرد و کاری شرم انگیز، ننگ آور، بلکه به عنوان کرد و کاری فخر انگیز جا زده می شود.
·        در حالیکه رهزنی به عنوان کرد و کاری ضد اخلاقی، ننگ انگیز، مذموم و منفور تلقی می شود.

2
·        می توان گفت که سعدی دیالک تیک گدائی و رهزنی را بطرز سوبژکتیویستی (بنا بر میل و هوس و خواست خود) وارونه می سازد.
·        چون ـ بی اعتنا به هندوانه های سعدی و حافظ ـ گدائی عیب بزرگی می ماند و گدا بلحاظ منیت و فردیت و هویت نازل تر و منفور تر از رهزن تلقی می شود.

·        چرا و به چه دلیل؟

·        تفاوت و تضاد گدائی با رهزنی چیست؟

3

·        گدا و رهزن ـ هر دو ـ دیالک تیک داد و ستد را زیر پا می نهند:
·        هر دو چیزی از همنوع می ستانند، بی آنکه به ازای آن چیز، چیزی به او بدهند.
·        به همین دلیل هر دو انگل و پارازیت اند.
·        هر دو آسوسیال (ضد اجتماعی) اند.

4

·        تفاوت و تضاد گدا با رهزن در فرم ستد آندو ست:

الف
·        گدا به ترفند التماس، گریه و زاری، ترحم انگیزی و دعا پشیزی از همنوعی می گیرد.
·        گدا به ازای پشیز نقد (ستد)، دعا می کند (داد نسیه می دهد.)
·        همنوع دستگیر از بینوا به امید دریافت اجر چندین صد برابر در عقبا، از حاصل دسترنج خود صرفنظر می کند.

ب
·        رهزن و دزد و زورگیر اما بخشی از حاصل دسترنج همنوعش را به زور می ستاند.
·        بی آنکه وعده داد نقد و یا نسیه در دنیا و یا عقبا به همنوعش بدهد.

5
·        گدا ـ بر خلاف دزد و راهزن و زورگیر ـ  در هر صورت، به همنوع مورد نظر، بدهکار می ماند.
·        دیالک تیک داد و ستد اما استثناء نمی شناسد.
·        هر دادی ـ همیشه و همه جا ـ با ستدی همراه است و هر ستدی با دادی.

·        این احساس بدهکاری از یکسو و طلبکاری از سوی دیگر، تخریب تدریجی، ولی پیگیر شخصیت گدا را پیش برنامه ریزی می کند.

6

·        گدا در حد گدا درجا نمی زند، بلکه لومپن پرولتریزه می شود.
·        به هر کاری دست می زند تا ستد خود را جبران کند.
·        در نتیجه، گدا ـ از هر نظر ـ رفته رفته سقوط می کند.
·        مثلا برای اعضای طبقه حاکمه، خبرچینی می کند.
·        ترور می کند.
·        تبلیغ می کند.
·        حتی خودش را بلحاظ جنسی در اختیار آنها قرار می دهد.
·        حتی خواهر و برادر و مادر و زن و بچه اش را در اختیار اعضای خر پول طبقه حاکمه قرار می دهد.

7

·        گدا رفته رفته از منیت، فردیت، هویت و شخصیت تهی می شود.
·        زباله واره می شود.
·        به قول فروغ فرخزاد، «تفاله یک زنده» می شود.

·        گدا بدین طریق، هم «بدهی» خود را بازپس می دهد و دیالک تیک مخدوش داد و ستد را تعمیمر و ترمیم می کند و هم ستد بی داد خود را (زندگی انگلی خود را) تضمین و تحکیم می کند.

8

·        اگر سیر و سرگذشت اعضای سازمان های اطلاعاتی و امنیتی شاه و شیخ و آن و این بررسی سوسیولوژیکی ـ رئالیستی شود، بیشک همین روند سقوط اجتماعی و اخلاقی لومپن پرولتاریا آشکار می گردد.

·        ناصر مؤذن در همان اوان روی کار آمدن اجامر جماران قصه دو سه صفحه ای در نشریات حزب توده (مجله دنیا؟)  منتشر کرد که نطفه های سازمان اطلاعات و امنیت اجامر جماران را نشان می داد:

الف

·        همان نطفه هائی که بعد از چند سال، به آذین پیر (60 ـ 70 ساله؟)  در خاطرات خود راجع به بازداشت، بازجوئی، شکنجه و غیره مطرح می سازد.

ب

·        همان نطفه هائی که صدری در رابطه با حمله به چاپخانه حزب توده (؟)  و تهدید و دستگیری پور هرمزان پیر در اخبار روز و غیره مطرح می سازد.

·        سیر و سرگذشت اجامر شکنجه و سرکوب، پروسه سقوط اجتماعی اعضای جامعه از نوچه به گدا و از گدا به خبرچین و از خبر چین به قوای ترور و سرکوب و شکنجه و تخریب است.

9
هر یکی از درختان را دخلی معین است، به وقتی معلوم
  گهی تازه اند و گاه پژمرده.
  سرو را هیچ نیست
و همه وقتی تازه است
و این است، صفت آزادگان.

·        سعدی و حافظ در هر صورت، جامعه ار به گدا خانه مبدل می سازند تا حاکمیت اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را تحکیم کنند.
·        حافظ دلیلش را از کسی پنهان نمی دارد: 

ساقی به جام عدل، بده باده
تا
گدا
(لومپن پرولتاریا) 
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.

·        دلیل حافظ این است که یا باید از گدا دستگیر کرد و یا باید خرمن عصیان های اجتماعی را درو کرد.
·        منظور حافظ از مفهوم «عدل» همین دستگیری ازبینوایان است.
·        آنچه بظاهر هومانیستی جلوه گر می شود، ماهیتا ضد هومانیستی است.
·        همین مفهوم حافظ را امروزه هم احزاب و سازمان ها و شخصیت های «ملی» نشخوار می کنند و هم بین المللی.
·        جهان دیری است که به گدا خانه مبدل شده است.
·         
·        سؤال این است که پیامد این لومپن پرولتریزاسیون بشریت چه بوده و چه خواهد بود؟ 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر