پروفسور دکتر گرد
بریتس
برگردان
شین میم شین
فرانسوا کوسنی (کوه سنی)
(1694 ـ 1774)
پزشک
اقتصاد دان
مؤسس مکتب فیزیوکراسی
۱
·
فیزیوکراسی در
واقع به معنی طبیعتفرمائی است.
۲
·
فیزیوکراسی
عبارت است از یک سیستم اقتصادی، که در فرانسه در نیمه دوم قرن هجدهم توسعه یافت.
۳
·
نمایندگان
این تعلیمات را «فیزیوکرات» و یا «اکونومیست» می نامیدند.
۴
·
تعلیمات
فیزیوکراتیکی با دورانی انطباق دارد که در آن، شیوه تولید بورژوائی در چارچوب
فئودالیسم تشکیل می شود.
۵
· به قول مارکس، این وضع خاص به فیزیوکراسی «خصلت
دوگانه» می بخشد:
· بخش اعظم فیزیوکرات ها، خود نمی دانستند که بطور
عینی نماینده منافع بورژوازی اند.
· آنها از نظام در حال نشو و نمای سرمایه داری تحت
سیطره مناسبات عمدتا فئودالی، پشتیبانی می
کردند و بدین طریق، خصلت بورژوائی سیستم ـ به قول مارکس ـ «جلوه فئودالی» کسب می
کرد و اصطلاح «خصلت دوسویه ستیزی» از قول مارکس بیاینگر این حیقت امر است.
۶
· فیزیوکرات ها تعلیمات و برنامه اقتصادی خود را
بر دعوی رهبری (برتری) کشاورزی بنا می کردند.
· آنها زمین را منبع و سرچشمه ثروت می دانستند.
۷
· بنظر آنها، کشوری با کشاورزی شکوفا برتر و بهتر
از ملت صنعتی و یا تجاری محسوب می شود.
۸
· زیرا اقتصاد کشاورزی تنها رشته تولیدی است که
اضافه محصول (محصول مازاد)، تولید می کند.
۹
· مارکس
فیزیوکرات ها را پدران واقعی اقتصاد مدرن می داند.
۱۰
· زیرا آنها ـ عمدتا ـ به تحلیل سرمایه در چارچوب
فئودالی آغاز کرده اند و اولین کسانی بوده اند که پیدایش اضافه ارزش را در حوزه
تولیدی جسته اند.
۱۱
· برجسته کردن اقتصاد کشاورزی از سوی فیزیوکرات ها
علت تاریخی دارد:
· اقتصاد کشاورزی در فرانسه مهمترین رشته اقتصادی
بود و فروپاشی آن مانع اصلی برای توسعه اقتصاد ملی بشمار می آمد.
· ذلت روز افزون اقشار پهناور دهقانی، گرانی غلات
که تا پیروزی انقلاب کبیر بورژوایی فرانسه ادامه می یافت، قحطی و گرسنگی که اغلب
با دوره های محصول بد شدت می گرفت، نا آرامی های دهقانی و غیره بهبود وضع کشاورزی
را به مسئله ای مبرم بدل می ساختند.
۱۲
· انتقاد از سیاست دولتی مرکانتیلیستی با شناخت
این حقیقت امر پیوند داشت.
۱۳
· سیاست مرکانتیلیستی دولت بمثابه سیاستی «تصنعی»
و دلبخواهی و بمثابه قید و بندی بر تکانه های «طبیعی» اقتصادی تلقی می شد.
۱۴
· تنظیم دولتی اقتصاد، حمایت از صنایع تجملی و
تجارت خارجی، مجموعه سیستم اقتصادی که در راستای جلال و جبروت حکومت مطلقه فئودالی
سیر می کرد، با اعتراض عمومی در شعار «دفاع از ارزش های ابدی طبیعی» مواجه می شد و
برای توسعه «نظام طبیعی اقتصاد» آزادی
کامل طلب می شد.
۱۵
· این شعار بر برسمیت شناسی قوانین عینی مستقل از میل و اراده و سیاست و
غیره مبتنی بود که تا حدود معینی ـ به قول مارکس ـ بمثابه «فرم های فیزیولوژیکی
جامعه» به تنظیم تولید و حیات اجتماعی مردم می پردازند.
۱۶
· از آنجا که
فیزیوکرات ها هنوز نمی توانستند اشتراط (مشروط بودن) اجتماعی مناسبات و
نیازهای زمان خود را درک کنند، می بایستی آن را تحت عنوان «فرم طبیعی جامعه» بطور
کلی تلقی کنند.
· از این رو بود که تعلیمات خود را «علم نظام طبیعی» تعریف می کردند.
ادامه دارد.