اندراس گدو
فصل دهم
راسیونالیته ـ تاریخ ـ فلسفه
برگردان
رضا شلتوکی
متولد کرمانشاه
(٢٩ آبان ١٣٦٢)
زیر شکنجه
جان سپرد.
بخش پنجم
غلبه دیالک تیک ماتریالیستی بر تز پایان تاریخ
۱
تشکیل و تدوین دیالک تیک ماتریالیستی در کل، با تشکیل ایده پایان تاریخ همزمان بوده است.
۲
آنچه که در تفکر بورژوایی به مثابه تحدید (محدود سازی) تاریخ، به مثابه وارد کردن نسبیتی در تاریخ، به مثابه اشاعه آهیسترویسم (غیر تاریخیتگرایی)، به مثابه آنتی هیستوریسم (تاریخیت ستیزی)، به مثابه رد کردن مقوله راسیونالیته و یا به مثابه مه آلود و مبهم سازی پوزیتیویستی مقوله راسیونالیته، انعکاس می یافت و در تز پایان تاریخ، بالاخره در اعلام نیهلیسم فلسفی و فلسفه نیهلیستی ته نشین می شد، در رئالیته (عالم واقع، واقعیت) تاریخی عبارت بود از چرخش بورژوازی، تغییر ناگزیر نقش بورژوازی در مبارزات اجتماعی با ورود پرولتاریا به صحنه.
۳
مارکسیسم، با نوسازی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی مفهوم تاریخ، ایده راسیونالیته و طرح فلسفه بر همان رئالیته از موضع طبقاتی پرولتاریا واکنش نشان داد.
۴
این نوسازی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی، وحدتی را حفظ می کند که در آن، تفکر بورژوایی مفاهیمی را (البته بطرز نادرست)، تحت تقدم (با تقدم قایل شدن به) ایده راسیونالیته به هم پیوند می دهد.
این تقدم مفهوم خرد بر مفهوم تاریخ و بر طرح فلسفه و همچنین بر وحدت آنها با خود ایده راسیونالیته به نظریات ماتریالیستی، رنگ ایدئالیستی اعطا می کرد.
۵
انتقاد مارکس و انگلس بر هگل در این زمینه، با چالش آندو با اقتصاد کلاسیک بورژوایی، بویژه با تئوری ریکاردو توأم شد.
۶
هگل در مفاهیم راسیونال تاریخ و هیستوریزاسیون خرد (تاریخیت بخشیدن به خرد) تا آخرین سرحدات ممکنه فلسفه بورژوایی پیش رفت.
۷
دیالک تیک ایدئالیستی خرد، تاریخ و فلسفه اما بر تقدم مطلق خرد مبتنی بود.
۸
نگرش آهیستوریکی (غیر تاریخی) کاپیتالیسم در اقتصاد سیاسی دیوید ریکاردو با راسیونالیته انتزاعی هومواکونومیکوس (انسان به مثابه موجودی اقتصادی) نمایندگی می شود.
دیوید ریکاردو تاریخ را تحت تابعیت آن قرار می دهد.
۹
تفاسیر طرفداران نیچه و هایدگر که می خواهند مارکس را به عنوان متفکر تز پایان تاریخ جا بزنند، مفهوم «خرد قدر قدرت» به عاریه گرفته شده از تعالیم سن سیون و هگل را به حساب مارکس می گذارند.
(لفبور، «اندیشه ای که جهانی شد. قرار است از مارکس روی برگردانیم؟»، ۱۹۸۰، ص ۳۳، ص ۱۱۲)
۱۰
هربرت بودر
(۱۹۲۸ ـ ۲۰۱۳)
فیلسوف آلمانی
طرفداران نیچه و هایدگر، تحول ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ایده تاریخیت را، یعنی اندیشه فراتر روی تاریخ از حد کاپیتالیسم را، یعنی نفی هم هیستوریسم کلاسیک بورژوایی را و هم نفی اوتوپیسم را، پایان تاریخ جا می زنند:
هربرت بودر می نویسد:
«تغییر انقلابی جامعه طبقاتی در قاموس مارکس به معنی پایان تاریخ است.
نیت اصلی علم مارکسی، ضرورت اثبات این پایان از خصلت سرمایه است.
پایان تاریخ است.»
(هربرت بودر، «توپولوژی متافیزیک»، ۱۹۸۰، ص ۶۹۴)
۱۱
مخالفت دیالک تیک ماتریالیستی با تفکر کلاسیک بورژوایی نه در سوبژکتیویزاسیون و یا میتیزاسیون (اسطوره واره سازی) مفهوم تاریخ و یا سلب اعتبار از آن به نفع اسطوره ماورای تاریخی، نه در تخریب ایده راسیونالیته و تخلیه آن است و نه در حکم پایان تاریخ فلسفه.
۱۲
مقولات راسیونالیته، تاریخ و فلسفه در مارکسیسم به عنوان اجزای مجاور همدیگر جدا شده از کل مطرح نمی شوند که به عنوان آوار مفهومی پایان تاریخ اعلام شوند و نیهیل (هیچی و پوچی) تاریخی و فکری را تلقین کنند.
۱۳
دیالک تیک ماتریالیستی در متن خاص خود، این مقولات را تحول می بخشد و در وحدت نوینی قرار می دهد.
۱۴
در این وحدت درک تاریخ قبل از همه درک مادیت تاریخ جامعه و طبیعت، تعیین کننده است.
۱۵
اگر راسیونالیته در دیالک تیک روند تاریخی رئالیته (واقعیت) (به انضمام پراتیک) و در تاریخ انعکاس و از آن خود کردن فکری این رئالیته، منظور نظر باشد، فلسفه، خود را نه به مثابه علامت (سیمپتوم) و نه به مثابه فلسفه همیشه همان، بلکه به مثابه گشتاوری از تاریخیت، یعنی به مثابه شناخت علمی خودویژه نمودار می سازد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر