پروفسور
دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
II
فنومنولوژی بمثابه جریان فلسفی
بورژوائی واپسین آلمانی
ادامه
· در
تذکر زیر از هاسرل راجع به فنومنولوژی تازه پا، یعنی در «روانشناسی
توصیفی» بودن فنومنولوژی و یا در رجعت آن به خود اشیاء،
نخستین نشانه برسمیت
نشناختن علوم به چشم
می خورد:
۱
·
«من
نتیجه و یا مقطع علیت های چند گانه که تعیین کننده جسم و یا روان من اند، نیستم.
۲
·
من خود
را نه، می توانم بخشی از جهان بدانم و نه، می توانم به مثابه اوبژکت ساده زیست
شناسی، روانشناسی و جامعه شناسی بدانم و نه، می توانم به کهکشان علوم بسنده کنم.
۳
·
هرآنچه
که من راجع به جهان می دانم، حتی اگر بواسطه علوم می دانم، فقط از نظر خودم می
دانم و یا بنا بر تجربه خود از جهان می دانم که بدون آن علائم علمی نمی توانستند
معنائی داشته باشند.
۴
·
مجموعه
کهکشان علوم، مبتنی است بر ادراک (شخصی) و اگر ما مته برخشخاش بگذاریم و به اهمیت
و دامنه علوم ارج نهیم، باید آن ادراک جهان را احیا کنیم که علوم بیان ثانوی آنند.
۵
·
علم
هرگز معنای بود واحدی را که جهان ادراک شده دارد، نداشته و نخواهد داشت.
۶
·
چون
علوم تعین و توضیح جهان اند و بس....
۷
·
نظرات
علمی که من بنا بر آنها گشتاوری از جهانم، همواره ضعیف و عوامفریبانه بوده اند.
۸
·
برای
اینکه نظرات علمی همیشه بطور مسکوت (بی کلامی) نظر دیگر را، نظر شعور را، در بر می
گیرند که بوسیله آن نخست جهان حول من نظام می یابد و برای من به زیستن آغاز می
کند.
۹
·
رجعت به
خود اشیاء، به
معنی رجعت به این جهان، قبل از هر شناخت است.
۱۰
·
رجعت به جهانی
است که شناخت همواره از آن سخن بر لب دارد و هر تعریف علمی در رابطه با آن،
انتزاعی، علامتواره و وابسته است.»
۱۱
·
برای
اینکه «جهان اوبژکتی نیست که من قانون تشکیل آن را در اختیار داشته باشم.
۱۲
·
جهان،
محیط طبیعی است و میدان همه اندیشه های من و همه ادراکات بی چون و چرای من است.
۱۳
·
حقیقت فقط در
درون انسان ها آشیان دارد.
·
و یا
به عبارت دیگر، انسان درونی وجود ندارد، انسان در جهان است و در جهان خود را می
شناسد.
·
(هاسرل با این
ادعا، عینیت حقیقت را، یعنی حقیقت عینی را انکار می کند.
·
بدین
طریق حقیقت درونی و نتیجتا فردی تلقی می شود.
·
بدین طریق
هر کس می تواند حقیقت خود را داشته باشد و برای حقیقت عینی حتی تره خرد نکند.
·
بدین
طریق راه حتی برای پذیرش پراگماتیسم ویلیام جیمز باز می شود و حقیقت به هر چیزی
اطلاق می شود که نفعی برای کسی در بر داشته باشد، یعنی حتی خرافه ها که برای
آخوندها و کشیشان و طبقه حاکمه نفعی دارند، حقیقی تلقی می شوند.
·
ضمنا
بدین طریق می توان از پلورالیسم حقیقت دفاع کرد، یعنی در آن واحد چندین حقیقت را
در زمنیه واحدی برسمیت شناخت.
·
مثلا
می توان ادعا کرد که هم دو دوتا چهار تا درست است و هم دو دوتا پنج تا.
·
مترجم
)
۱۴
·
من اگر
از دگماتیسم عقل سالم بشری، از دگماتیسم علم، به خود آیم، به مرکز حقیقت درونی
برخورد نخواهم کرد، بلکه به سوبژکت خود باخته جهان برخورد خواهم کرد.»
· (مارلو پونتی، «فنومنولوژی
ادراک»، ۱۹۴۵)
مارلو پونتی
·
این
اشاره ها خصلت عینی کذایی (شبه عینی) فنومنولوژی هاسرل را آشکار می سازند.
۱
·
درست
به همین دلیل است که فنومنولوژی در فلسفه بورژوائی معاصر، قبل از همه در آلمان،
مقلدانی پیدا کرده است.
۲
·
علت
تأثیر عمیق فنومنولوژی بر جریانات فلسفی بورژوائی واپسین پرنقوذی از قبیل
نئواونتولوژی و اگزیستانسیالیسم نیز از همین رو ست.
۳
·
متد
فنومنولوژیکی هاسرل
تلاش دامنه دار و ضمنا ناموفقی برای نیل به مقاصد زیر بوده است:
الف
·
برای
شانه خالی کردن از پاسخ به مسئله اساسی فلسفه
ب
· برای
تحقیر ماتریالیسم فلسفی با کوبیدن مهر جهان نگری ماقبل علمی بر
پیشانی آن، ماتریالیسمی که نئوکانتیانیسم مبارزه ای آشکار بر ضد آن به راه انداخته
بود و بمثابه دشمن اصلی خود، زیر آتش گرفته بود.
·
·
(هدف
اصلی طبقه حاکمه از تشکیل نئوکانتیانیسم نیز
مبارزه بر ضد ماتریالیسم
دیالک تیکی و تاریخی بود.
·
مترجم)
·
مراجعه
کنید به نئوکانتیانیسم
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری.
۴
· مجموعه
فلسفه امپریالیستی آلمان (باستثنای نئوتومیسم) به پیروی کم و بیش شدید از هاسرل، همین
موضعگیری را نسبت به مسئله اساسی فلسفه و ماتریالیسم فلسفی اتخاذ می کند.
۵
·
مبارزه
پنهان و غیرمستقیم فلسفه بورژوائی واپسین آلمان بر ضد ماتریالیسم با فنومنولوژی آغاز
می شود.
۶
· هاسرل ادعا می کند که با متد فنومنولوژیکی اش
در ورای
ماتریالیسم و ایدئالیسم قرار دارد.
۷
·
اما
آموزش او در واقع فتوکپی جدیدی از افلاطونیسم است، با این تفاوت، که افلاطونیسم در آن
دچار چرخش ایدئالیستی ـ ذهنی شده است.
·
(افلاطونیسم
یک
مکتب فلسفی ایدئالیستی ـ عینی بوده است. مترجم)
·
مراجعه
کنید به افلاطونیسم
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر