تحلیلی از
ربابه نون
ج
گذار
از
همکاری
(همکاری مادی، فکری، هنری)
به
عشق
همکاری
(همکاری مادی، فکری، هنری)
به
عشق
سؤال این بود
که
چرا و به چه دلیل
سوبژکت کار (مولد)
عاشق بیقرار محصول کار خویش (فراورده کار، نتیجه نهایی کار، مولود) است؟
چرا
نجار
شیفته میز و صندلی اش
آهنگر
شیفته گاوآهن و شمشیر و خنجر و کاردش
شاعر
عاشق شعرش
نویسنده
عاشق رمان و مقاله و اندرزش
معمار
شیفته بی تاب عمارت و پل و مناره و برج و کاروانسرایش
مادر ـ پدر
عاشق فرزندشان
و
خلاصه
سوبژکت کار
عاشق نتیجه نهایی کارش است؟
۱
دلیل این عشق عمیق و اصیل مولد به مولود (مولد مثل به مولود مثل، مادر ـ پدر به فرزند)
این است که
مولد
در
آیینه مولودش
ماهیت انسانی خود را می شناسد.
۲
گاوآهن برای آهنگر
فقط وسیله شخم زمین نیست.
۳
گاوآهن برای آهنگر
آیینه
است.
۴
گاوآهن برای آهنگر
آیینه ای است که او در آن ماهیت انسانی خود را،
آدمیت خود را،
خلاقیت خود را،
لیاقت فکری، عملی و هنری ـ حرفه ای خود را
به تماشا می نشیند
و از خودشناسی
لذت و حظی عظیم
می برد.
۵
گاوآهن برای آهنگر
آیینه ای است که او ببرکت آن
به تمیز خود از زباله نایل می آید.
۶
بخش اجتماعی (سوسیال) عشق مادر ـ پدر به فرزند
هم
همین دیالک تیک مولد و مولود است.
۷
مادر ـ پدر
در آیینه فرزند شان
ماهیت انسانی خود را
مولدیت خود را
لیاقت تولید مثل خود را
کشف می کنند و به مولود شان عشق می ورزند.
۸
این اما به چه معنی است؟
۹
این
اولا
بدان معنی است
که
بیکار کردن و یا بیکار شدن کسی
عملا
به معنی عقیم کردن و عقیم شدن او ست.
۱۰
بیکار کردن و یا بیکار شدن کسی
عملا
به معنی گرفتن آیینه از دست او ست.
۱۱
بیکار کردن و یا بیکار شدن کسی
عملا
به معنی بستن در و پنجره ی خودشناسی و جامعه شناسی (همنوع شناسی)
به روی او ست.
چون
خودشناسی
همیشه
با
جامعه شناسی (همنوع شناسی)
توأم است.
۱۲
بیکار کردن و یا بیکار شدن کسی
عملا
به معنی خودبیگانه گشتن و شدن او ست.
۱۳
ریشه اجتماعی اصلی لومپنیسم
(لات وارگی، لاشخور وارگی، زباله وارگی، بی همه چیزی، لاابالیگری، جندگی، جاکشی، عیاشی، دزدی، زورگیری، قاچاقچیگری، جنایت، جاسوسی و غیره)
همین جا ست.
۱۴
علافی
منجلاب آدمیت زدایی
است.
۱۵
اکنون این سؤال پیش می آید
که
گذار
از
همکاری
(همکاری مادی، فکری، هنری)
به
عشق
همکاری
(همکاری مادی، فکری، هنری)
به
عشق
چگونه استدلال و اثبات می شود؟
۱۶
چرا همکاری میان دو نفر به تشکیل حبل المتین عشق منجر می شود؟
۱۷
شاید دلیلش این باشد
که
در روند همکاری
انسان ها
همدیگر را موضوع شناخت قرار می دهند.
۱۸
بدین طریق
همان رابطه ای میان آنها برقرار می شود
که
میان آهنگر و آهن برقرار شده است.
۱۹
دلیل عشق آهنگر به آهن هم
ضمنا
کار فکری و معرفتی او بر روی آهن است.
۲۰
آهنگر آهن را موضوع شناخت خود قرار می دهد.
روی آهن کار فکری انجام می دهد.
۲۱
همکاری مادی، فکری (هماندیشی)، هنری
هم می تواند به تشکیل عشق میان اعضای جامعه
منجر شود.
۲۲
آدم ها
در روند همکاری
به آیینه ماهیت نمای همدیگر بدل می شوند.
۲۳
تفاوت گاوآهن به مثابه آیینه با آدم به مثابه آیینه
(گاوآهن ـ آیینه با آدم ـ آیینه)
این است
که اولی کر و لال است و دومی شنوا و گویا ست.
۲۴
آدم ـ آیینه
همکار مادی و فکری و هنری اش
را
به انحای مختلف و متفاوت
به او باز می نماید.
۲۵
احتمالا
در اثر این انعکاس مستمر است
که
همنوع
به خودشناسی دست می یابد
و
شطی از عشق
نسبت به
آدم ـ آیینه
در
روح و روانش (دلش)
جاری می شود.
۲۶
این عشق می تواند
در مواردی
دو طرفه
باشد.
یعنی به تشکیل رابطه دوستی منجر شود.
۲۷
عشق ناشی از همکاری
با
عشق خودپو
(غریزی، ژنه تیکی، احساسی، عاطفی، اتیکی، استه تیکی و غیره)
تفاوت های جدی چشمگیر دارد:
الف
عشق ناشی از همکاری
اولا
آگاهانه است و نه خودپو (خود به خودی)
ب
ثانیا
تدریجی است و نه ناگهانی (جرقه واره)
پ
ثالثا
محتوایی ـ ماهوی است و نه فرمال ـ نمودین (صوری)
چنین عشقی
می تواند بی نیاز از فرم باشد.
ت
عشق ناشی از همکاری
رابعا
دو طرفه است و نه یکطرفه.
۲۸
اعجاز عشق ناشی از همکاری
بی نیازی از همه کس و همه چیز
حتی
از
خود معشوق
است.
۲۹
چون در این نوع از عشق
فرم مزاحم و مخرب است.
همه کاره محتوا ست.
محتوایی که نامرئی می ماند.
۳۰
به همین دلیل در عشق ناشی از همکاری
یعنی در عشق مبتنی بر شناخت و آگاهی
سکس
نقشی ندارد.
سکس
چه بسا
نفی و حذف می شود
و
تا حد هیچ و پوچ تنزل می یابد.
۳۱
سؤال اکنون این است که سکس چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر