شین میم شین
مسعود کیمیائی
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .
تکنوکرات حالا همان جایگاه را دارد و چون تکنوکرات است،
اصلا در این مباحث فکری و عقیدتی شرکت نمی کند.
تکنوکرات حضور از خود نشان نمی دهد
بلکه سایه از خودش نشان می دهد .
بیشتر سیاستگزاران فعلی در جهان تکنوکرات هستند .
· به نظر مسعود کیمیائی شق القمری که در جامعه بشری رخ داده، این است که تکنوکرات ها جای روشنفکران را گرفته است.
· تکنوکرات کیست؟
1
· به افراد زیر در حکومت تکنوکراتیکی، تکنوکرات می گویند:
· علما
· مهندسین
· دانشمندان علوم طبیعی (فیزیک، شیمی، بیولوژی، زمین شناسی، ستاره شناسی، جانور شناسی و غیره)، تکنیسین ها و فن آوران، افراد عملا فعال در اقتصاد.
2
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .
· اگر مسعود کیمیائی تعریف علمی از مفهوم روشنفکر را می دانست، متوجه می شد که ورود علما و فن آوران به سیاست، ربطی به جایگزینی روشنفکر با تکنوکرات ندارد.
· چون خود تکنوکرات ها جزو قشر روشنفکر اند.
· تنها تغییر قانونمندی که رخ داده، این است که جای سیاستمداران بیسواد و کمسواد را ـ در بهترین حالت ـ علمای رشته های علمی مختلف گرفته اند.
· مثلا دکتر اطفال (ولایتی) مطبش را اجاره داده و وزیر امور خارجه جمهوری جماران شده است.
· دکتر محمود احمدی نژاد و دکتر زهرا رهنورد و مهندس مهدی بازرگان، مهدس میرحسین موسوی و غیره، کرسی تدریس در دانش کاه ها را و یا کار در کارخانه ها را رها کرده اند و رئیس جمهور، نخست وزیر و غیره شده اند.
3
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .
· اتفاقا بر خلاف تصورات مسعود کیمیائی، وزن قشر روشنفکر در سیاست سنگین تر شده است.
· اگر مسعود کیمیائی به جای خیال بافی، بررسی تجربی می کرد، متوجه قضیه می شد:
· اگر تکنوکراتی از جنس دکتر ولایتی و مهندس بازرگان و مهندس میر حسین موسوی و امثالهم وارد سیاست نمی شدند، مشتی تاجر و بقال و چقال خرفت و خر تشکیل دولت می دادند.
پروفسور عبدالحسین آگاهی
· آنچه مسعود کیمیائی به علت تعلقات طبقاتی به طبقه حاکمه نمی داند و نمی تواند بداند، این است که خیلی از روشنفکران که لیاقت بمراتب بیشتری به تکنوکرات شدن و شرکت در امور سیاسی را داشتند، توسط همین اجامر جمهوری جماران شقه شقه شده اند و در خاوران ها جلو ددان درنده تر از خودشان انداخته شده اند.
· اگر درجات تحصیلی سران حزب توده را مسعود کیمیائی از سید علی بپرسد، متوجه می شود که همه آنها بدون استثناء دکتر و مهندس و استاد دانشگاه بوده اند:
· کیانوری دکترای معماری از اروپا داشته.
· مریم فیروز استاد دانشگاه بوده.
· عبدالحسین آگاهی، پروفسور بوده.
· ژاله اصفهانی دکتر در ادبیات فارسی بوده،
· بدیع، همسر ژاله نیز دکترا داشته.
· دکتر فریبرز سنجری (؟) جراح متخصص از آلمان بوده است.
· جوانشیر درجات تحصیلی عالی در مهندسی و غیره داشته است.
· تکنوکرات شدن در جامعه طبقاتی آسان نیست.
· شقه شقه شدن و طعمه ددان بر و بیابان شدن آسان است.
5
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .
· این ادعای مسعود کیمیائی حاکی از آن است که قبلا یعنی در زمان اجامری از قبیل توماس مان و ژان پل سارتر میان روشنفکر و توده رابطه تنگاتنگی وجود داشته است.
· توماس مان در سال 1955 دار باقی را وداع گفته است.
· ژان پل سارتر 25 سال بعد از او در سال 1980 به قافله فانیان پیوسته است.
· از این سخن مسعود کیمیائی باید نتیجه گرفت که شق القمر مورد نظر او (جایگزینی روشنفکر با تکنوکرات) از سال 1980 به بعد بوده است.
· این تصور مطلقا باطل مسعود کیمیائی اما به چه معنی است؟
· نظری گذرا به سیر و سرگذشت تکنوکراسی بیندازیم:
6
· مفهوم تکنوکراسی با عناصر زیر در رابطه بوده است:
· با جنبش تکنوکراتیکی در سال 1920 در ایالات متحده امریکا
· با بحران فراگیر دموکراسی
· با جاذبه آغازین اتحاد جماهیر شوروی
· با جاذبه آغازین اقتصاد مبتنی بر پلان (نقشه، برنامه) در اتحاد جماهیر شوروی
7
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .
· این بدان معنی است که مسعود کیمائی ـ روشنفکر بی چون و چرای کشور عه «هورا » و عا «شورا» ـ از سیر و سرگذشت تکنوکراسی بکلی بی خبر است.
· اگر سری به ویکی پیدیا می زد، می دانست که تکنوکراسی در سال 1920 در ایالات متحده امریکا به صورت جنبش عرض اندام می کند و پس از پیروزی انقلاب اکتبر رواج می یابد و نه پس از سال 1980.
8
اکنون این جایگاه دیگر وجود ندارد،
برای اینکه پیدایش تکنوکراتیسم، فاصلۀ بین روشنفکر و مردم را کم کرد .
· ضمنا مگر توماس مان و ژان پل سارتر و بقیه روشنفکران مورد نظر مسعود کیمیائی، با توده مردم رابطه تنگاتنگ داشته اند که با ورود تکنوکرات ها به سیاست، «فاصله شان با مردم کم شود»؟
· فلاکت روشنفکران ایران این است که قادر به بررسی مستقل شرایط عینی ـ واقعی و تدوین نظر بر پایه این بررسی نیستند.
· مسعود کیمیائی که خودش بی کمترین تردید یکی از اعضای برجسته ی قشر روشنفکر ایران است، مگر با توده مردم رابطه داشته که اکنون کمتر شده است؟
· مسعود کیمیائی و دیگر روشنفکران طبقه حاکمه که سهل است، حتی روشنفکران «توده» ای با توده رابطه نداشته اند.
· اتفاقا یکی از علل اصلی شکست سوسیالیسم واقعا موجود و احزاب به اصطلاح کمونیست، همین بیگانگی با توده بوده است.
9
تکنوکرات حالا همان جایگاه را دارد و چون تکنوکرات است،
اصلا در این مباحث فکری و عقیدتی شرکت نمی کند.
· مسعود کیمیائی از کشوری که در آن بسر می برد، بی خبر است.
· یکی از تکنوکرات ها دکتر محمود احمدی نژاد است که به اقصا نقاط کشور سفر کرده و برای خلایق سخنرانی های مفصل کرده است.
· یعنی «در مباحث فکری و عقیدتی عمیقا شرکت کرده است.»
· مهندس میر حسین موسوی و زهرا رهنورد به عنوان تکنوکرات های نشسته در حصر و حصار، همچنان و هنوز «در مباحث فکری و عقیدتی شرکت می کنند» و جفنگیات شان توسط پیروان شان در فیس آباد مرتب منتشر می شود و صدها صلواة و هزاران تکبیر به نصیب می برند.
10
تکنوکرات حضور از خود نشان نمی دهد
بلکه سایه از خودش نشان می دهد
· بر اساس کدام فاکت و سند و مدرک می توان اعلام داشت که تکنوکرات ها از خود حضور نشان نمی دهند و فقط سایه نشان می دهند؟
· مگر صدر اعظم آلمان ـ انگلا مرکل ـ تحصیلکرده رشته فیزیک نیست؟
· مگر تکنوکرات نیست؟
· مگر از او فقط سایه هست و نه حضور؟
· مگر خانم رایس، وزیر امور خارجه جورج ابن جورج، پروفسور نبوده است؟
· مگر تکنوکرات نبوده و نیست؟
· فقط سایه این علامه وجود داشته و یا حضور حاضر و غایبش همه جا حی و حاضر بوده است؟
11
بیشتر سیاستگزاران فعلی در جهان تکنوکرات هستند
· هنر نزد ایرانیان است و بس.
· به همین دلیل، هنرمندان ایرانی، چشم و گوش و هوش خود را اجاره می دهند و جفنگ پشت سر جفنگ تحویل خلایق می دهند:
· خود مسعود کیمیائی می تواند دولت هر کشوری را که دلش خواست، مورد بررسی تجربی و عینی قرار دهد.
· مثلا دولت ایالات متحده امریکا را:
· جورج ابن جورج علامه در عرق خوری بوده است.
· در میخانه حضرت عیسی مسیح به سراغش رفته است و به صراط مستقیم هدایت شده است.
· این آدم واره شاید اصلا سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد.
· پس نمی تواند تکنوکرات باشد.
· رمزفیلد، وزیر جنگ و تجاوز و چپاول و کشتار جوورج ابن جورج، به سران مافیا شبیه است و نه به دانشمند و مهندس و دکتر.
· پس او هم نمی تواند تکنوکرات باشد.
· دیک چی نی، بیشتر به لاشخور ها شبیه است و نه به استاد دانشگاه.
ت
· مادلین اولبرایت، هم به همین سان.
ث
· تنها کسی که از دور و بری های جورج ابن جورج، تکنوکرات بوده، خانم رایس بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر