گونتر هیدن
برگردان شین میم شین
• دیکتاتوری پرولتاریا بیانگر محتوای طبقاتی و طبیعت دولتی قدرت طبقه کارگر است.
• دیکتاتوری پرولتاریا بمثابه نتیجه انقلاب سوسیالیستی تشکیل می شود.
• دیکتاتوری پرولتاریا پیش شرط ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم است.
• به قول لنین، «آموزش مبارزه طبقاتی ـ بالضروره ـ به برسمیت شناختن حاکمیت سیاسی پرولتاریا، یعنی دیکتاتوری پرولتاریا، قدرت تقسیم ناپذیر متکی بر قهر مسلحانه بلاواسطه توده ها منتهی می شود.
• سرنگونی بورژوائی، تنها از طریق ارتقای پرولتاریا به درجه طبقه حاکم تحقق می یابد، تا بتوان مقاومت اجتناب ناپذیر و بی امید بورژوائی را در هم شکست و برای تجدید نظام اقتصادی، همه توده های زحمتکش و تحت استثمار را سازمان داد.»
• دیکتاتوری پرولتاریا دوره گذار از کاپیتالیسم به کمونیسم را در برمی گیرد.
• «میان جامعه کاپیتالیستی و جامعه کمونیستی دوره تبدیل انقلابی اولی به دومی قرار دارد.
• این دوره ـ همزمان ـ دوره گذار سیاسی نیز است.
• این دوره، دوره ای است که دولتش چیزی غیر از دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمی تواند باشد»، کلاسیک های مارکسیسم می گویند.
• رهبری جامعه و دولت در دوره دیکتاتوری پرولتاریا به طبقه کارگر زیر رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اختصاص دارد.
• طبقه کارگر قدرت خود را در اتحاد با دهقانان و دیگر اقشار زحمتکش و دموکراتیک جامعه جامه عمل می پوشاند.
• دیکتاتوری پرولتاریا برای زحمتکشان دموکراسی است.
• دیکتاتوری پرولتاریا ابزار حاکمیت طبقاتی پرولتاریا بر بورژوازی و وسیله سرکوب مقاومت بورژوازی است.
• دیکتاتوری پرولتاریا برای طبقه کارگر و خلق دولتی دموکراتیک از طراز نوین است و برای استثمارگران سرنگون شده و ایادی آنان که برای نابودی مناسبات اجتماعی نوین از هیچ تلاش و توطئه ای کوتاهی نمی کنند، دولتی دیکتاتور از طراز نوین است.
• استقرار دیکتاتوری پرولتاریا به معنی پیدایش نوع نوینی از دموکراسی است، به معنی دموکراسی سوسیالیستی است.
• دیکتاتوری پرولتاریا یکی از قانونمندی های عام انقلاب سوسیالیستی است.
• پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا معیار تعیین کننده ای برای تعیین خصلت انقلابی و علمیت ایدئولوژی و سیاست احزاب کارگری است.
• عدم پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا هم مشخصه رویزیونیسم است و هم مشخصه آنارشیسم.
• چالش و کشمکش بر سر دیکتاتوری پرولتاریا محتوای اصلی مبارزه ایدئولوژیکی میان احزاب مارکسیستی ـ لنینیستی و جریانات رویزیونیستی و دگماتیکی و گرایشات موجود در جنبش کارگری مدرن را تشکیل می دهد.
• ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا فقط بلحاظ تاریخی است.
• و گرنه با ماهیت طبقه کارگر ـ بطور کلی ـ انطباق ندارد.
• پرولتاریا دموکراتیک ترین طبقه در میان همه طبقات اجتماعی است.
• پرولتاریا بنا بر موقعیت طبقاتی خویش، استثمار طبقات دیگر را هرگز آماج خود قرار نمی دهد.
• طبقات اجتماعی دیگر ـ اما بر عکس ـ درست به نیت استثمار توده ها، حاکمیت سیاسی خود را بر پا می دارند.
• مبارزه طبقه کارگر ـ بر خلاف طبقات دیگر ـ تشکیل جامعه ای را آماج خود قرار می دهد که در آن، استثمار انسان بوسیله انسان ریشه کن می شود و دولت نیز همراه با دستگاه فشار خویش رو به زوال می رود و محو می شود.
• وقتی که پرولتاریا در مبارزه بر ضد بورژوازی ضرورتا بمثابه طبقه متحد می شود، از طریق انقلاب خود را به درجه طبقه حاکمه ارتقاء می دهد و بمثابه طبقه حاکمه مناسبات تولیدی کهنه را از بین می برد، ضمنا همراه با این مناسبات تولیدی، شرایط وجود تضادهای طبقاتی را، طبقات بطور کلی را و همراه با آن، حاکمیت خود را ـ بمثابه طبقه ـ از بین می برد»، کلاسیک های مارکسیسم می گویند.
• سوسیالیسم بمثابه نتیجه مبارزه طبقاتی طبقه کارگر پدید می آید.
• تسخیر قدرت بوسیله طبقه کارگر بطور اوتوماتیک به از بین رفتن طبقات استثمارگر و مبارزه طبقاتی منجر نمی شود.
• دیکتاتوری پرولتاریا ادامه مبارزه طبقاتی پرولتاریای پیروزمند بر ضد بورژوازی مغلوب هنوز موجود است که در تلاش برای بر قراری مجدد قدرت خویش است.
• ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا از شرایط مبارزه طبقاتی نشئت می گیرد.
• اعمال قهر از سوی پرولتاریا به مقاومت طبقات استثمارگر سرنگون شده بستگی دارد.
• دیکتاتوری پرولتاریا فقط به اعمال قهر محدود نمی شود.
• اعمال قهر ماهیت دیکتاتوری پرولتاریا را تشکیل نمی دهد.
• تفاوت دیکتاتوری پرولتاریا با دیکتاتوری طبقات استثمارگر نیز در همین نکته است.
• دیکتاتوری پرولتاریا شرایط لازم را برای اجرا و مؤثر واقع شدن قوانین توسعه سوسیالیستی فراهم می آورد، ابتکارات خلاق توده های خلق را آزاد می سازد، توده هائی که تنها بوسیله کردوکار آنها قوانین سوسیالیستی مؤثر واقع می شوند.
• بواسطه دولت سوسیالیستی ـ بمثابه ابزار اصلی ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم ـ طبقه کارگر در اتحاد با دهقانان زحمتکش و دیگر اقشار زحمتکش جامعه کار اقتصادی ـ سازمانی و فرهنگی ـ تربیتی غول آسائی را برای تشکیل جامعه نوین به انجام می رساند.
• نقش دیکتاتوری پرولتاریا در مبارزه بخاطر سوسیالیسم عبارت است از غلبه بر بورژوازی ارتجاعی، راهنمائی توده های زحمتکش و سازماندهی آنان برای ساختمان جامعه سوسیالیستی.
• دیکتاتوری پرولتاریا یک سیستم یکپارچه است که دولت سوسیالیستی و همچنین سازمان های توده ای زحمتکشان بدان تعلق دارند و هسته آن را حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طبقه کارگر تشکیل می دهد.
• این سیستم در تمامت خود سازمان سیاسی جامعه سوسیالیستی را تشکیل می دهد.
• دیکتاتوری پرولتاریا بسته به شرایط و خودویژگی های تاریخی متفاوت کشورها، فرم های متفاوتی به خود می گیرد.
• ماهیت آن ـ اما ـ در همه موارد عبارت است از حاکمیت طبقه کارگر تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی در اتحاد با دهقانان و دیگر قشرهای زحمتکش جامعه که طرفدار تحول انقلابی تمامت جامعه، پیروزی سوسیالیسم و گذار به کمونیسم اند.
• اولین تلاش برای برقراری دیکتاتوری پرولتاریا عبارت بود از کمون پاریس (1871)
• قدرت شوراها که در نتیجه پیروزی انقلاب سوسیالیستی بزرگ اکتبر (1917) در روسیه تشکیل شد، اولین فرم تاریخی دیکتاتوری پرولتاریای پیروزمند بوده است.
• تحولات انقلابی در گروهی از کشورهای اروپا و آسیا بمثابه پیامدهای جنگ جهانی دوم به تشکیل فرم نوینی از دیکتاتوری پرولتاریا تحت عنوان دموکراسی خلقی منجر شد.
• تحت شرایط وجود سیستم جهانی سوسیالیستی تحت رهبری اتحاد شوروی، شرایط لازم برای اتحاد پهناورتر طبقه کارگر با کلیه نیروهای دموکراتیک و میهن پرست برای انجام انقلاب سوسیالیستی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در این و یا آن فرم، بنا بر شرایط تاریخی مشخص پدید آمد.
• دیکتاتوری پرولتاریا پس از تشکیل با تقویت بنیان های اجتماعی ـ اقتصادی خویش توسعه بیشتر می یابد و دستخوش تحولات تاریخی قرار می گیرد.
• فونکسیون سرکوب دیکتاتوری پرولتاریا پس از محو طبقات استثمارگر زاید می شود و رو به زوال می رود.
• اما فونکسیون های اصلی آن، یعنی فونکسیون های اقتصادی ـ سازمانی و فرهنگی ـ تربیتی آن تکمیل می شوند و اهمیت روزافزون کسب می کنند.
• این حقیقت امر در مورد فونکسیون حراست از مالکیت سوسیالیستی و توسعه قدرت تدافعی در مقابل حملات امپریالیستی احتمالی صدق می کند.
• دیکتاتوری پرولتاریا پس از پیروزی کامل و قطعی سوسیالیسم و گذار به کمونیسم از نقطه نظر شرایط اجتماعی داخلی ضرورت وجودی خود را از دست می دهد.
• یعنی رسالت تاریخی اش به اتمام می رسد.
• دولت که پس از انقلاب بمثابه دیکتاتوری پرولتاریا پدید آمده بود، اکنون به دولت تمامت خلق بدل می شود که بیانگر منافع و اراده کل خلق است و خادم آن.
• مراجعه کنید به دولت، دموکراسی، سوسیالیسم و کمونیسم.
پایان
برگردان شین میم شین
• دیکتاتوری پرولتاریا بیانگر محتوای طبقاتی و طبیعت دولتی قدرت طبقه کارگر است.
• دیکتاتوری پرولتاریا بمثابه نتیجه انقلاب سوسیالیستی تشکیل می شود.
• دیکتاتوری پرولتاریا پیش شرط ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم است.
• به قول لنین، «آموزش مبارزه طبقاتی ـ بالضروره ـ به برسمیت شناختن حاکمیت سیاسی پرولتاریا، یعنی دیکتاتوری پرولتاریا، قدرت تقسیم ناپذیر متکی بر قهر مسلحانه بلاواسطه توده ها منتهی می شود.
• سرنگونی بورژوائی، تنها از طریق ارتقای پرولتاریا به درجه طبقه حاکم تحقق می یابد، تا بتوان مقاومت اجتناب ناپذیر و بی امید بورژوائی را در هم شکست و برای تجدید نظام اقتصادی، همه توده های زحمتکش و تحت استثمار را سازمان داد.»
• دیکتاتوری پرولتاریا دوره گذار از کاپیتالیسم به کمونیسم را در برمی گیرد.
• «میان جامعه کاپیتالیستی و جامعه کمونیستی دوره تبدیل انقلابی اولی به دومی قرار دارد.
• این دوره ـ همزمان ـ دوره گذار سیاسی نیز است.
• این دوره، دوره ای است که دولتش چیزی غیر از دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نمی تواند باشد»، کلاسیک های مارکسیسم می گویند.
• رهبری جامعه و دولت در دوره دیکتاتوری پرولتاریا به طبقه کارگر زیر رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اختصاص دارد.
• طبقه کارگر قدرت خود را در اتحاد با دهقانان و دیگر اقشار زحمتکش و دموکراتیک جامعه جامه عمل می پوشاند.
• دیکتاتوری پرولتاریا برای زحمتکشان دموکراسی است.
• دیکتاتوری پرولتاریا ابزار حاکمیت طبقاتی پرولتاریا بر بورژوازی و وسیله سرکوب مقاومت بورژوازی است.
• دیکتاتوری پرولتاریا برای طبقه کارگر و خلق دولتی دموکراتیک از طراز نوین است و برای استثمارگران سرنگون شده و ایادی آنان که برای نابودی مناسبات اجتماعی نوین از هیچ تلاش و توطئه ای کوتاهی نمی کنند، دولتی دیکتاتور از طراز نوین است.
• استقرار دیکتاتوری پرولتاریا به معنی پیدایش نوع نوینی از دموکراسی است، به معنی دموکراسی سوسیالیستی است.
• دیکتاتوری پرولتاریا یکی از قانونمندی های عام انقلاب سوسیالیستی است.
• پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا معیار تعیین کننده ای برای تعیین خصلت انقلابی و علمیت ایدئولوژی و سیاست احزاب کارگری است.
• عدم پذیرش دیکتاتوری پرولتاریا هم مشخصه رویزیونیسم است و هم مشخصه آنارشیسم.
• چالش و کشمکش بر سر دیکتاتوری پرولتاریا محتوای اصلی مبارزه ایدئولوژیکی میان احزاب مارکسیستی ـ لنینیستی و جریانات رویزیونیستی و دگماتیکی و گرایشات موجود در جنبش کارگری مدرن را تشکیل می دهد.
• ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا فقط بلحاظ تاریخی است.
• و گرنه با ماهیت طبقه کارگر ـ بطور کلی ـ انطباق ندارد.
• پرولتاریا دموکراتیک ترین طبقه در میان همه طبقات اجتماعی است.
• پرولتاریا بنا بر موقعیت طبقاتی خویش، استثمار طبقات دیگر را هرگز آماج خود قرار نمی دهد.
• طبقات اجتماعی دیگر ـ اما بر عکس ـ درست به نیت استثمار توده ها، حاکمیت سیاسی خود را بر پا می دارند.
• مبارزه طبقه کارگر ـ بر خلاف طبقات دیگر ـ تشکیل جامعه ای را آماج خود قرار می دهد که در آن، استثمار انسان بوسیله انسان ریشه کن می شود و دولت نیز همراه با دستگاه فشار خویش رو به زوال می رود و محو می شود.
• وقتی که پرولتاریا در مبارزه بر ضد بورژوازی ضرورتا بمثابه طبقه متحد می شود، از طریق انقلاب خود را به درجه طبقه حاکمه ارتقاء می دهد و بمثابه طبقه حاکمه مناسبات تولیدی کهنه را از بین می برد، ضمنا همراه با این مناسبات تولیدی، شرایط وجود تضادهای طبقاتی را، طبقات بطور کلی را و همراه با آن، حاکمیت خود را ـ بمثابه طبقه ـ از بین می برد»، کلاسیک های مارکسیسم می گویند.
• سوسیالیسم بمثابه نتیجه مبارزه طبقاتی طبقه کارگر پدید می آید.
• تسخیر قدرت بوسیله طبقه کارگر بطور اوتوماتیک به از بین رفتن طبقات استثمارگر و مبارزه طبقاتی منجر نمی شود.
• دیکتاتوری پرولتاریا ادامه مبارزه طبقاتی پرولتاریای پیروزمند بر ضد بورژوازی مغلوب هنوز موجود است که در تلاش برای بر قراری مجدد قدرت خویش است.
• ضرورت دیکتاتوری پرولتاریا از شرایط مبارزه طبقاتی نشئت می گیرد.
• اعمال قهر از سوی پرولتاریا به مقاومت طبقات استثمارگر سرنگون شده بستگی دارد.
• دیکتاتوری پرولتاریا فقط به اعمال قهر محدود نمی شود.
• اعمال قهر ماهیت دیکتاتوری پرولتاریا را تشکیل نمی دهد.
• تفاوت دیکتاتوری پرولتاریا با دیکتاتوری طبقات استثمارگر نیز در همین نکته است.
• دیکتاتوری پرولتاریا شرایط لازم را برای اجرا و مؤثر واقع شدن قوانین توسعه سوسیالیستی فراهم می آورد، ابتکارات خلاق توده های خلق را آزاد می سازد، توده هائی که تنها بوسیله کردوکار آنها قوانین سوسیالیستی مؤثر واقع می شوند.
• بواسطه دولت سوسیالیستی ـ بمثابه ابزار اصلی ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم ـ طبقه کارگر در اتحاد با دهقانان زحمتکش و دیگر اقشار زحمتکش جامعه کار اقتصادی ـ سازمانی و فرهنگی ـ تربیتی غول آسائی را برای تشکیل جامعه نوین به انجام می رساند.
• نقش دیکتاتوری پرولتاریا در مبارزه بخاطر سوسیالیسم عبارت است از غلبه بر بورژوازی ارتجاعی، راهنمائی توده های زحمتکش و سازماندهی آنان برای ساختمان جامعه سوسیالیستی.
• دیکتاتوری پرولتاریا یک سیستم یکپارچه است که دولت سوسیالیستی و همچنین سازمان های توده ای زحمتکشان بدان تعلق دارند و هسته آن را حزب مارکسیستی ـ لنینیستی طبقه کارگر تشکیل می دهد.
• این سیستم در تمامت خود سازمان سیاسی جامعه سوسیالیستی را تشکیل می دهد.
• دیکتاتوری پرولتاریا بسته به شرایط و خودویژگی های تاریخی متفاوت کشورها، فرم های متفاوتی به خود می گیرد.
• ماهیت آن ـ اما ـ در همه موارد عبارت است از حاکمیت طبقه کارگر تحت رهبری حزب مارکسیستی ـ لنینیستی در اتحاد با دهقانان و دیگر قشرهای زحمتکش جامعه که طرفدار تحول انقلابی تمامت جامعه، پیروزی سوسیالیسم و گذار به کمونیسم اند.
• اولین تلاش برای برقراری دیکتاتوری پرولتاریا عبارت بود از کمون پاریس (1871)
• قدرت شوراها که در نتیجه پیروزی انقلاب سوسیالیستی بزرگ اکتبر (1917) در روسیه تشکیل شد، اولین فرم تاریخی دیکتاتوری پرولتاریای پیروزمند بوده است.
• تحولات انقلابی در گروهی از کشورهای اروپا و آسیا بمثابه پیامدهای جنگ جهانی دوم به تشکیل فرم نوینی از دیکتاتوری پرولتاریا تحت عنوان دموکراسی خلقی منجر شد.
• تحت شرایط وجود سیستم جهانی سوسیالیستی تحت رهبری اتحاد شوروی، شرایط لازم برای اتحاد پهناورتر طبقه کارگر با کلیه نیروهای دموکراتیک و میهن پرست برای انجام انقلاب سوسیالیستی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا در این و یا آن فرم، بنا بر شرایط تاریخی مشخص پدید آمد.
• دیکتاتوری پرولتاریا پس از تشکیل با تقویت بنیان های اجتماعی ـ اقتصادی خویش توسعه بیشتر می یابد و دستخوش تحولات تاریخی قرار می گیرد.
• فونکسیون سرکوب دیکتاتوری پرولتاریا پس از محو طبقات استثمارگر زاید می شود و رو به زوال می رود.
• اما فونکسیون های اصلی آن، یعنی فونکسیون های اقتصادی ـ سازمانی و فرهنگی ـ تربیتی آن تکمیل می شوند و اهمیت روزافزون کسب می کنند.
• این حقیقت امر در مورد فونکسیون حراست از مالکیت سوسیالیستی و توسعه قدرت تدافعی در مقابل حملات امپریالیستی احتمالی صدق می کند.
• دیکتاتوری پرولتاریا پس از پیروزی کامل و قطعی سوسیالیسم و گذار به کمونیسم از نقطه نظر شرایط اجتماعی داخلی ضرورت وجودی خود را از دست می دهد.
• یعنی رسالت تاریخی اش به اتمام می رسد.
• دولت که پس از انقلاب بمثابه دیکتاتوری پرولتاریا پدید آمده بود، اکنون به دولت تمامت خلق بدل می شود که بیانگر منافع و اراده کل خلق است و خادم آن.
• مراجعه کنید به دولت، دموکراسی، سوسیالیسم و کمونیسم.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر