گونتر هیدن
• کارگران مولدین بلاواسطه تولید کاپیتالیستی اند.
• آنها به کار جسمی در روند تولید مشغولند و مولدین بخش اصلی ثروت جامعه اند.
• طبقه کارگر در نظام سرمایه داری بوسیله طبقه حاکمه، یعنی بورژوازی بلحاظ اجتماعی ـ اقتصادی استثمار می شود، بلحاظ سیاسی تحت سرکوب و ستم قرار دارد و بلحاظ ایدئولوژیکی جلوی رشدش گرفته می شود.
• مفهوم «پرولتاریا» هر سه مسئله یاد شده، یعنی استثمار اجتماعی، سرکوب و ستم سیاسی و تنزل ایدئولوژیکی طبقه کارگر را در جامعه کاپیتالیستی در خود جمع کرده است.
• با توسعه تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی و تشکیل حزب پرولتری انقلابی، طبقه کارگر از یک طبقه «در خود» به یک طبقه «برای خود» ارتقاء می یابد که به وظیفه تاریخی ـ جهانی خویش، بمثابه گورکن جامعه کاپیتالیستی و موجد جامعه سوسیالیستی آگاه است.
• آماج مبارزاتی طبقه کارگر عبارت است از جهانی فارغ از استثمار و جنگ، یعنی جامعه ای حقیقتا انسانی، یعنی سوسیالیسم و کمونیسم.
بخش دوم
• طبقه کارگر اولین طبقه اجتماعی در تاریخ است که تنها زمانی می تواند خود را آزاد سازد، که منافع حیاتی اش بطور علمی توضیح داده شده باشد.
• مبارزه عملی طبقه کارگر با حل مسائل فلسفی زمان آن انطباق پیدا می کند.
• به قول کلاسیک های مارکسیسم «همانطور که فلسفه در پرولتاریا سلاح مادی خود را می یابد، پرولتاریا نیز به همانسان، در فلسفه سلاح معنوی خود را پیدا می کند.
• فلسفه بدون خیزش (و یا نفی) پرولتاریا نمی تواند واقعیت یابد و پرولتاریا نیز بدون واقعیت یابی فلسفه، نمی تواند برخیزد (و یا نفی شود)»
• فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی و طبقه کارگر دو روی مدال واحدی اند که وحدت تئوری و پراتیک نام دارد.
بخش سوم
• با گذار جامعه از سرمایه داری به سوسیالیسم، خصلت طبقه کارگر تغییر می یابد.
• طبقه کارگر در نظام اجتماعی سوسیالیسم، صاحب قدرت سیاسی است، نیروی رهبری کننده جامعه است، دیگر طبقه تحت استثمار و ستم و سرکوب نیست.
• طبقه کارگر در نظام اجتماعی سوسیالیسم، دیگر پرولتاریا نیست، بلکه همراه با تمامت خلق، مالک وسایل تولید است، اداره کننده دولت، اقتصاد و فرهنگ است و در همکاری با دهقانان تعاونی ها و روشنفکران به ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم مشغول است.
• طبقه کارگر در این روند، شرایط اوبژکتیف و سوبژکتیف وجود خود را بمثابه طبقه نفی می کند.
• همراه با انقلاب علمی ـ فنی، ساختار طبقه کارگر نیز تغییر می یابد.
• کردوکار کارگران و روشنفکران به دو دلیل به همدیگر نزدیکتر می شوند:
دلیل اول
• اولا از آن رو، که بخش های بزرگی از روشنفکران منشاء کارگری پیدا می کنند.
دلیل دوم
• ثانیا از آن رو، که جدائی کار جسمی و کار فکری هر چه بیشتر بوسیله سیستم های تولیدی خودکار و اوتوماتیک بر بنیان مناسبات تولیدی سوسیالیستی از بین می رود.
• توسعه اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سیستم جهانی سوسیالیستی نیروی پایان ناپذیر طبقه کارگر آزاد از استثمار و ستم را به بشریت نشان داد.
• طبقه کارگر در دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم به نیروی اصلی توسعه جامعه بشری بدل می شود.
• مراجعه کنید به جنبش کارگری، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی.
پایان
برگردان شین میم شین
بخش اول
• طبقه کارگر یکی از طبقات اصلی جامعه سرمایه داری و قطب مخالف بورژوازی است.
• وابستگان به طبقه کارگر، یعنی کارگران، فاقد وسایل تولید هستند.
• آنها فقط مالک نیروی کار خویش اند و باید آن را به ازای دستمزد، به عنوان کالائی به صحبان کاپیتالیستی وسایل تولید بفروشند.
• از این رو، طبقه کارگر ـ علیرغم وجود آزادی حقوقی و فرمال ـ از فقدان آزادی در مقابل سرمایه داران رنج می برد.
• طبقه کارگر یکی از طبقات اصلی جامعه سرمایه داری و قطب مخالف بورژوازی است.
• وابستگان به طبقه کارگر، یعنی کارگران، فاقد وسایل تولید هستند.
• آنها فقط مالک نیروی کار خویش اند و باید آن را به ازای دستمزد، به عنوان کالائی به صحبان کاپیتالیستی وسایل تولید بفروشند.
• از این رو، طبقه کارگر ـ علیرغم وجود آزادی حقوقی و فرمال ـ از فقدان آزادی در مقابل سرمایه داران رنج می برد.
• کارگران مولدین بلاواسطه تولید کاپیتالیستی اند.
• آنها به کار جسمی در روند تولید مشغولند و مولدین بخش اصلی ثروت جامعه اند.
• طبقه کارگر در نظام سرمایه داری بوسیله طبقه حاکمه، یعنی بورژوازی بلحاظ اجتماعی ـ اقتصادی استثمار می شود، بلحاظ سیاسی تحت سرکوب و ستم قرار دارد و بلحاظ ایدئولوژیکی جلوی رشدش گرفته می شود.
• مفهوم «پرولتاریا» هر سه مسئله یاد شده، یعنی استثمار اجتماعی، سرکوب و ستم سیاسی و تنزل ایدئولوژیکی طبقه کارگر را در جامعه کاپیتالیستی در خود جمع کرده است.
• با توسعه تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی و تشکیل حزب پرولتری انقلابی، طبقه کارگر از یک طبقه «در خود» به یک طبقه «برای خود» ارتقاء می یابد که به وظیفه تاریخی ـ جهانی خویش، بمثابه گورکن جامعه کاپیتالیستی و موجد جامعه سوسیالیستی آگاه است.
• آماج مبارزاتی طبقه کارگر عبارت است از جهانی فارغ از استثمار و جنگ، یعنی جامعه ای حقیقتا انسانی، یعنی سوسیالیسم و کمونیسم.
بخش دوم
• طبقه کارگر اولین طبقه اجتماعی در تاریخ است که تنها زمانی می تواند خود را آزاد سازد، که منافع حیاتی اش بطور علمی توضیح داده شده باشد.
• مبارزه عملی طبقه کارگر با حل مسائل فلسفی زمان آن انطباق پیدا می کند.
• به قول کلاسیک های مارکسیسم «همانطور که فلسفه در پرولتاریا سلاح مادی خود را می یابد، پرولتاریا نیز به همانسان، در فلسفه سلاح معنوی خود را پیدا می کند.
• فلسفه بدون خیزش (و یا نفی) پرولتاریا نمی تواند واقعیت یابد و پرولتاریا نیز بدون واقعیت یابی فلسفه، نمی تواند برخیزد (و یا نفی شود)»
• فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی و طبقه کارگر دو روی مدال واحدی اند که وحدت تئوری و پراتیک نام دارد.
بخش سوم
• با گذار جامعه از سرمایه داری به سوسیالیسم، خصلت طبقه کارگر تغییر می یابد.
• طبقه کارگر در نظام اجتماعی سوسیالیسم، صاحب قدرت سیاسی است، نیروی رهبری کننده جامعه است، دیگر طبقه تحت استثمار و ستم و سرکوب نیست.
• طبقه کارگر در نظام اجتماعی سوسیالیسم، دیگر پرولتاریا نیست، بلکه همراه با تمامت خلق، مالک وسایل تولید است، اداره کننده دولت، اقتصاد و فرهنگ است و در همکاری با دهقانان تعاونی ها و روشنفکران به ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم مشغول است.
• طبقه کارگر در این روند، شرایط اوبژکتیف و سوبژکتیف وجود خود را بمثابه طبقه نفی می کند.
• همراه با انقلاب علمی ـ فنی، ساختار طبقه کارگر نیز تغییر می یابد.
• کردوکار کارگران و روشنفکران به دو دلیل به همدیگر نزدیکتر می شوند:
دلیل اول
• اولا از آن رو، که بخش های بزرگی از روشنفکران منشاء کارگری پیدا می کنند.
دلیل دوم
• ثانیا از آن رو، که جدائی کار جسمی و کار فکری هر چه بیشتر بوسیله سیستم های تولیدی خودکار و اوتوماتیک بر بنیان مناسبات تولیدی سوسیالیستی از بین می رود.
• توسعه اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سیستم جهانی سوسیالیستی نیروی پایان ناپذیر طبقه کارگر آزاد از استثمار و ستم را به بشریت نشان داد.
• طبقه کارگر در دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم به نیروی اصلی توسعه جامعه بشری بدل می شود.
• مراجعه کنید به جنبش کارگری، حزب مارکسیستی ـ لنینیستی.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر