۱۳۹۷ شهریور ۷, چهارشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۳۴)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
اندکی اندر باب خرافه کتابخوانی

۱
با کتاب خواندن
کسی
ترک خریت نمی کند و آدم نمی شود.

۲
با شعار دادن هم آذر
آدم نمی شود.

۳
پیش به سوی تمرین تفکر مفهومی

۴
پیش به سوی خوداندیشی و خود مختاری

۵
آموزش فلسفه پرولتاریا
تنها راه خروج از خطه خریت و ورود به عالم آدمیت
است.
 
وقتی که سگ ها خر می شوند.

۱
فرض کن تو ابراز نظر کرده باشی و حریفی بگوید:
توضیح بده.

۲
و تو از وقت گرانبها و نیرو و انرژی ات سرمایه بگذاری کنی و به درخواست او جامه عمل بپوشانی.

۳
بعد به عوض قدردانی از زحمات تو بر سرتاپای کارت آفتابه بردارد.

۴
کار برای اجامر فئودال و بورژوا
فرقی با زباله ندارد.
چه کار فکری باشد
و چه کار مادی
و
چه کار هنری

۵
چه واکنشی نشان می توانی بدهی؟

۶
توضیح بیشتر دادن به چنین لاشخوری نشانه خریت است.

۷
این در حق خود تو هم معتبر است.

۸
تو خودت بدرت و کودن تر از او هستی

۹
برو در محله ات
کلاس اکابری
پیدا کن تا آدم شوی.

۱۰
بعد کراوت جبهه ملی بزن
از هگل نام ببر
و عوامفریبی کن.

۱۱
ما به ادب و آداب بورژوازی و دیگر طبقات انگل پارس می کنیم و نه اعتنا.
 
اندکی اندر باب فونکسیونالیزاسیون طبقاتی فوتبال

۱
اینسترومنتالیزاسیون یعنی ابزار واره سازی

۲
مثلا تبدیل فوتبال به ابزار ایده ئولوژیکی

۳
به ابزار خر پروری در مقیاس تمامارضی (گلوبال)

۴
آن سان که یک میلیارد نفر
خر می شوند
و
به تماشای بازی معینی می پردازند و کیف خر می کنند

۵
سکس هم بسان فوتبال ابزار واره می شود:
سکس بسان دماسنج
درجه بندی می شود:
از
لاس و لیس کمرنگ
تا
ئه روتیک
تا
پورنوی معتدل
تا
پورنوی بی پروا
...

۶
واژه فینانسیونالیزاسیون (پمپاژ پول) را برای اولین بار به کار بردیم.

۷
منظور این است
 که 
حقوق فوتبالیست های تیم ملی مثلا آلمان = حقوق اعضای پارلمان آلمان و وزرای دولت آلمان

۸
یعنی در فوتبال دلار کلان
به جیب فوتبالیست ها
پمپ می شود.

۹
قهرمانان تیم مثلا ملی فوتبال
به درجه اعضای هیئت حاکمه ارتقا داده می شوند.

۱۰
قهرمان مردم = عضو طبقه حاکمه امپریالیستی

۱۱
بی دیلل نیست که دیگر غلامرضا تختی نداریم.

۱۲
به عوض تختی،
مهدوی کیا داریم
با حرمسرایی حیرت انگیز

۱۳
و
علی دایی
داریم که جام به جام بابک زنجان می زند
و
شرکت عادی داس و عادی چکش دارد
 
قصه تکرار تاریخ و جبهه ملی سوسیال ـ دم قیرات

۱
مارکس
علیه الرحمه
به این قصه تکرار تاریخ مشد هگل
جواب طنزآلودی
داده است:

آره. مشد هگل.

۲
تاریخ تکرار می شود:

الف
نخست به شکل تراژدی

ب
و بعد به شکل کمدی

۳
مثال برای سهل الفهم گشتن طنز پیر پرولتاریا:

الف
نخست به شکل مصیبت
مثلا در عاشورای حسینی در کربلا

ب
بعد به شکل مضحک.
مثلا به شکل ظهور الاغ های جمارانی و پخمه های جمکرانی
از قبیل روح الله خمینی و مش محمود احمقی نجات

اندکی اندر باب جهان «بینی» جبهه ضد ملی

الف
هگل گفته است که براي درک هر جنبه فرهنگ انساني بايد مسير گذشته آن را يافت و تاريخچه اش را دانست.
وي تاکيد بر درک لطف Hegel را مروج «فلسفه تاريخ» مي دانند که معتقد به وجود نيرو و عامل واحد و يا چند نيروي مشخص حاکم بر شکل گيري تاريخ هستند.

۱
این جفنگجمله به چه معنی است؟

۲
درک لطف هگل یعنی چه؟

۳
درک لطف هگل
چگونه می تواند تاریخ را رواج دهد؟

۴
اصلا من ـ زور از مروج تاریخ چیست؟

۵
وجود نیرو و عامل واحد و یا چند نیروی مشخص
چگونه می توانند تاریخ را تشکیل دهند؟

۶
اصلا منظور از تاریخ چیست؟

ب
به عبارت ديگر تاريخ تکرار مي شود (به قول آمريكايي ها؛ خود را تكرار مي كند)

۱
آدم باید یک خروار مغز خالص خر خورده باشد که مدعی تکرار تاریخ باشد.

۲
این جفنگ نه با دیالک تیک ایدئالیستی مشد هگل جور می آید و نه با تئوری توسعه.

۳
ما
نه با تکرار تاریخ
بلکه با سیر مارپیچی توسعه جامعه بشری سر و کار داریم:
جامعه بهتر می شود و در نردبام توسعه بالاتر می رود
این توسعه اما خطی نیست.
مارپیچی است.
جامعه بشری ضمن بالاتررفتن از پله ای به پله دیگر
پله قبلی را بخشا طی می کند.

۴
دلیل این روند و روال مارپیچی
دیالک تیک پیوست و گسست است:

الف
مثال
فرزند نافی والدین است.
 (گسست)

ب
فرزند اما ضمنا مقلد و ادامه دهنده و توسعه دهنده ی جنبه های مثبت و حیاتمند والدین است.
والدین بخشا در فرزند ادامه حیات می دهند.
(هم به لحاظ ژنه تیکی، ارثی، فیزیکی و هم به لحاظ استعدادها و لیاقت ها و خصوصیات و غیره)
(پیوست)

۵
هر توسعه ای از مسیر دیالک تیکی پیوست و گسست می گذرد.

قانون نفی نفی

۶
خود فرزند هم روزی توسط فرزندش نفی خواهد شد
نفی دیالک تیکی خواهد شد:
یعنی جنبه های مثبتش حفظ خواهند شد و توسعه خواهند یافت
و
جنبه های منفی اش حذف خواهند شد

پ
هگل براي اثبات فرضيه «فلسفه تاريخ» از تاريخ طولاني ايران چندين مثال آورده که تکرارهاي واضح در آن ديده مي شود از جمله مشابهت تغيير کامل اوضاع ايران در پايان عهد هخامنشيان و پايان عهد ساسانيان است. به اين لحاظ ، هگل تاريخ ايران را تاريخي کامل اعلام کرده است.

۱
چنین چیزی جفنگ است

۲
اگر مشخصا ذکر شود می توان جفنگیتش را نشان داد.

۳
همه چیز به قول خود مشد هگل
در شدن مدام است
شدن یعنی تغییر یافتن
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر