۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

سیری در شعری از محمد روحانی (نجوا کاشانی) (4)

محمد روحانی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
محمد روحانی (نجوا کاشانی)

تحلیلی از شین میم شین


سفری در پیش است
هر که را می بینی
چمدانی در دست
کوله پشتی بر پشت
راه را می جوید

زندگی یک راه است
یک گذار کوتاه
هر که را می بینی
راه را می پوید پی در پی

ایستادن ممکن نیست
باز گشتی هم نیست
پیش باید برویم
پیش تا هر جا ممکن شد
تا هر جا بود

سر نوشت این گونه است
همه در این حرکت همراهند
همه از این حرکت آگاهند

هیچکس را اما
خبر از جادَه نیست
خبر از پایان نیست

خبر از امروز
خبر از فردا نیست

.....


ادامه تلاش در جهت تحلیل شعر


فراز چهارم
سر نوشت این گونه است
همه در این حرکت همراهند
همه از این حرکت آگاهند

هیچکس را اما
خبر از جادَه نیست
خبر از پایان نیست


خبر از امروز
خبر از فردا نیست


• شاعر در این فراز علل چند و چون فوق الذکر زندگی و شیوه زیست را برمی شمارد:

حکم اول
سر نوشت این گونه است

• شاعر در این حکم به دنبال دلیل برای واقعیات امور زیر می گردد:

سفری در پیش است
زندگی یک راه است
ایستادن ممکن نیست
باز گشتی هم نیست
پیش باید برویم

• وقتی شاعر می گوید که «سرنوشت این گونه است»، ظاهرا بدان معنی است که این چند و چون زندگی و شیوه زیست امری سرنوشتی و مقدر است.
• سرنوشتی بودن امری بدان معنی است که انسان در چند و چون آن دخیل نیست.

• فاتالیسم (سرنوشت گرائی)، در واقع به معنی باور به تقدیر و سرنوشت است.
• فاتالیسم، جهان بینی ئی است که مجموعه حوادث در طبیعت و جامعه را بنا بر جبر کور می داند و برای انسان چاره ای جز تسلیم بی چون و چرا در مقابل آن قائل نمی شود.

• اکنون به ابیات پیشین نظری می افکنیم:

سفری در پیش است
هر که را می بینی
چمدانی در دست
کوله پشتی بر پشت
راه را می جوید

زندگی یک راه است
یک گذار کوتاه
هر که را می بینی
راه را می پوید پی در پی

ایستادن ممکن نیست
باز گشتی هم نیست
پیش باید برویم
پیش تا هر جا ممکن شد
تا هر جا بود

• اگر حکم فوق الذکر شاعر در مد نظر قرار داده شود، این بدان معنی است که «برداشتن چمدان و بر پشت کردن کوله پشتی، رهپوئی مستمر و پیشرفت حتی المقدور» به انسان تحمیل شده است و خود در این روند و روال مختار و آزاد نبوده است.
• این سرنوشت انسان است که ساز و برگ سفر فراهم آورد و به راه افتد.

• اگر جهان بینی شاعر از این قرار باشد، یعنی اگر شاعر فاتالیست باشد، فرقی میان اشرف موجودات و نیای حیوانی آنها باقی نمی ماند.
• یعنی انسان به درجه جمادات و در بهترین حالت به درجه جانوران سقوط می کند.

• چرا؟

1
سر نوشت این گونه است

• شاعر بلحاظ فلسفی دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی) را در بهترین حالت تخریب می کند، جبر (ضرورت) را به عرش اعلی می برد و اختیار (آزادی) را دور می اندازد و منکر می شود.
• آنگاه فرقی میان انسان و جماد و نبات و جانور باقی نمی ماند.
• انسان سلب اختیار و آزادی شده، به عروسک کوکی بیشتر شباهت دارد تا به سوبژکت جامعه ساز و یا به فاعل تاریخساز.

• حافظ هم همین جهان بینی را به شیوه خویش نمایندگی می کند:


حافظ
رضا به داده بده و ز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است!

• حافظ جزم «مشیت الهی» را برای توضیح چند و چون زیست به خدمت می گیرد:
• بدین طریق، اراده الهی همه کاره تلقی می شود و انسان هیچکاره و هیچ واره.
• حافظ به جای مقوله فلسفی جبر (ضرورت، قانونمندی های عینی هستی)، «مشیت الهی» را می گذارد و بنی بشر را سلب اختیار و آزادی می کند.
• انسان در قاموس حافظ بسان گوساله ای است که باید از هرچه که دور و برش روییده، بچرد و دم نزند.

2
سر نوشت این گونه است

• اگر سرنوشت چنین باشد، سوبژکت وارگی (فاعلیت) انسان از او سلب می شود و انسان به اوبژکت بی شعور و هیچکاره و هیچ واره بدل می شود که کردوکارش به «کردوکار» عروسک کوکی شباهت پیدا می کند.
• به اراده نیروی موهومی به نام سرنوشت «چمدان می بندد، کوله پشتی به پشت می کند و راه می افتد تا آنجا که در توانش است و تا آنجا که راه رفتن باز است، می رود.»
• باید ببینیم که شاعر علاوه بر این چه برای گفتن دارد.

حکم دوم
سر نوشت این گونه است
همه در این حرکت همراهند

• ظاهرا بنا بر اراده سرنوشت انسان ها با هم همراه اند.
• منظور از همراهی در راه زندگی به احتمال قوی اجتماعیت بنی بشر است.
• بدین طریق، در جهان بینی شاعر، اجتماعیت انسانی امری سرنوشتی است و نه اکتسابی ـ اجتماعی ـ انسانی.
• درست به همان سان که سنگریزه ها و مورچه ها با هم و همراه با هم اند، انسان ها هم با هم همراهند.
• تعیین کننده این همبائی نه خود انسان ها، بلکه نیروی نا شناخته ای به نام سرنوشت است.
• به قول حافظ خدا ست:

حافظ
گر رنج پیشت آید و گر راحت، ای حکیم
نسبت مکن به غیر، که اینها خدا کند.

دلا، منال ز بیداد و جور یار، که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن، داد است

حکم سوم
همه از این حرکت آگاهند


• شاعر در این حکم، مقوله آگاهی را وارد بحث می کند:
• اگر این کردوکار شاعر به فرمان قافیه نباشد، یعنی به دلیل همقافیه بودن همراه و آگاه نباشد، بدان معنی است که شاعر میان انسان و جماد و نیات و جانور تفاوت می گذارد.
• چون آگاهی به کردوکار خویش، نوعی مرزبندی میان انسان و مابقی موجودات است.

• آگاهی اما به چه معنی است؟

1
همه از این حرکت آگاهند

• عمل فردی و یا دسته جمعی (و یا روند اجتماعی) را زمانی آگاهانه می نامیم که با آگاهی نسبت به تأثیرات اجتماعی و تاریخی اساسی دوربرد آن همراه باشد، در تعیین هدف و سازماندهی، قصد تحقق بخشیدن به این تأثیرات را داشته باشد و روی هم رفته، به انجام آن نیز نایل آید.

• آگاهی اما همواره در پیوند دیالک تیکی با خودپوئی قرار دارد.

• از این رو می توان به نحوی از انحاء به شاعر حق داد:
• انسان در مسیر زندگی خویش در داربست دیالک تیک خودپوئی ـ آگاهی عمل می کند.
• روندهای اجتماعی و طبیعی قانونمندی های خاص خود را دارند و این قانونمندی ها را به انسان تحمیل می کنند.
• تنها کاری که انسان می تواند انجام دهد، کشف و شناخت چند و چون این قانونمندی های عینی طبیعی و اجتماعی است.
• تنها به شرط کشف و شناخت دقیق این قانونمندی ها ست که انسان می تواند جامعه و تاریخ خود را توسعه دهد.

2
همه از این حرکت آگاهند

• در پرتو این مقوله «آگاهی» می توان مقوله «سرنوشت» را نیز از نو مورد بحث قرار داد:
• احتمال این می رود که منظور شاعر از سرنوشت، خودپوئی روندهای زندگی باشد، خودپوئی ئی که به انسان تحمیل می شود و فرم سرنوشت واره ای به خود می گیرد.


احسان طبری هم احتمالا به همین معنا از مقوله سرنوشت استفاده می کنند.
ادامه دارد

صهیونیسم (3)

سرچشمه:
دایرة المعارف شوروی
(۱۹۷۹)

منبع:
تارنگاشت عدالت
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری


1

• صهیونیسم در صدد گسترش اسرائیل تا مرزهای «ارض بزرگ اسرائیل» است.

2

• صهیونیست‌ ها برای نیل به این هدف به تبلیغ تز «یهودی‌ستیزی ابدی» مبادرت می ورزند و یهودی ستیزی را چه بسا تحریک می‌کنند.

3

• صهیونیسم شالوده سیاست دولت اسرائیل را تشکیل می دهد.

4

• صهیونیست‌ ها دولت اسرائیل را میهن همه یهودیان، در هر کجا هم که زندگی کنند و هر نظری هم که نسبت به صهونیسم داشته باشند، قلمداد می کنند.

5

• بیست ‌و هشتمین کنگره جهانی صهیونیسم که در ۱۹۷۲ در بیت ‌المقدس برگزار شد، با نقض حقوق بین ‌الملل، قطعنامه ‌ای پیرامون تعهد جمعی همه سازمان ‌های ملی (صهیونیستی و هوادار صهیونیسم) برای کمک به دولت یهودی تحت هر اوضاع و احوالی تصویت کرد، حتی اگر این به معنی مخالفت با مقامات ذيربط کشورهایی باشد که یهودیان در آن زندگی می‌کنند.

6

• سیاست اصلی و همیشگی صهیونیسم مبارزۀ آشکار و نهان بر ضد سوسیالیسم، جنبش جهانی کمونیستی و جنبش ‌های رهایی‌ بخش ملی و اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی بوده است.

7

• بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، صهیونیسم مبارزه فعال بر ضد حکومت جدید شوروی به راه انداخت.

8

• پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹- ۱۹۴۵)، در بحبوحه تشدید هر چه بیشتر بحران عمومی سرمایه‌ داری، کمونیسم ‌ستیزی و شوروی‌ ستیزی صهیونیسم جهانی ابعاد وسیعتری به خود گرفت.

9

• تغییر تناسب قوا در جهان به سود سوسیالیسم، حل پیروزمندانه مسأله ملی (از آنجمله مسأله یهود) در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و حمایت مستمر اتحاد شوروی از مبارزه رهایی‌ بخش خلق‌های عرب موجب تشدید تبلیغات و فعالیت ضد شوروی و ضدکمونیستی صهیونیسم شده است.

10

• صهیونیسم بین ‌المللی سعی دارد وحدت اخلاقی و سیاسی مردم کشورهای سوسیالیستی را تخریب نماید و مانع مشارکت شهروندان قومیت یهود در ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم شود.

11

• صهیونیسم به دنبال خرابکاری در کاهش تشنج بین‌المللی و به ویژه عادی‌ سازی روابط شوروی – آمریکا ست.

12

• صهیونیسم بین‌المللی به مثابه گردان ضربتی امپریالیسم، استعمار و نواستعمار مخالف جنبش های رهایی‌ بخش ملی خلق‌ های آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین است.

13

• در خاورمیانه، محافل حاکمه صهیونیستی سیاست ارضی تجاوزگرانه و توسعه ‌طلبانه مداوم را به هزینه مردم عرب، به ویژه مردم فلسطین پیش می ‌برند.

14

• این سیاست اسرائیل را به ژاندارم امپریالیسم در خاورمیانه بدل کرده و علت اصلی درگیری های نظامی ۱۹۴۸- ۴۹، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، و ۱۹۷۳ عرب - اسرائیل بوده است.

15

• صهیونیسم به یکی از متحدین اصلی امپریالیسم در مبارزه جهانی آن بر ضد جنبش های رهایی‌ بخش ملی بدل شده است.


ادامه دارد

تدارک تئوریک توضیح «تئوری شناخت» (56)

پیش بینی (8)
پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

ت
بلحاظ نوع خود حکم حاصله


• پیش بینی ها را می توان بر مبنای نتیجه نهائی آنها طبقه بندی کرد، یعنی بنا بر آنچه که خود حکم پیش بینی بدان نسبت داده می شود.
• در این مورد می توان پیش بینی ها را بر مبنای عوامل زیرین از همدیگر تمیز داد:

I
معیارهای طبقه بندی پیش بینی ها

1
بنا بر عرصه ابژکت پیش بینی شونده

الف
• پیش بینی طبیعی و یا اجتماعی
ب

• پیش بینی های مربوط به توسعه نیروهای مولده، علم و غیره


2
بنا بر مدت زمانی که برای پیش بینی لازم است

الف
• پیش بینی های کوتاه مدت
ب
• پیش بینی های میان مدت
ت
• پیش بینی های درازمدت

3
بنا بر هدف پیش بینی :

الف
• پیش بینی دورنمائی ـ آتی
ب
• پیش بینی استراتژیکی و غیره.

4
بنا بر درجه بغرنجی سیستم مربوط به پیش بینی:

الف
• پیش بینی های فردی
ب
• پیش بینی های بخشی
ت
• پیش بینی های کلی

• ارزش عملی و معرفتی پیش بینی عمدتا وابسته به چگونگی تشکیل استنتاج منطقی است که بکمک آن گذار از مقدمات به نتیجه نهائی صورت می گیرد.
• کسب این نتیجه نهائی می تواند بطور استقرائی و یا استنتاجی صورت گیرد و یا برمبنای یک استنتاج قیاسی و یا تخمینی و غیره باشد.
• ویژگی های انواع مختلف پیش بینی ها که اینجا حاصل می آیند، می توانند برای کاربست عملی پیش بینی ها از اهمیت بزرگی برخوردار باشند.


ادامه دارد

سیری در شعری از یوسف صدیق (گیلراد) (5)

ده سروده ی اول از مجموعه ی «بوی چشمانت»
یوسف صدیق (گیلراد)

(۱۰)

زمان، دیوار سایه ها ست.

در سایه ها
به چشمانت می نگرم
و این بار،
روی دیوار می نویسم:

موجیم که آسودگی ما هدف ما ست
ما در پی آنیم که آرام بگیریم.

اقبال لاهوری سروده بود:
«موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.»

سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


میم نون
موجیم که آسودگی ما هدف ما ست!

• نقطه اوج این ده سروده، اتفاقا در فراز واپسین آن است:

موجیم که آسودگی ما هدف ما ست
ما در پی آنیم که آرام بگیریم.

• با این شعر، بیشک آرزوئی دیرین برآورده می شود.
• همه که نمی توانند همزمان هم شاعر باشند و هم باب الحوایج!

• خوشبختی ما شاید در برآورده گشتن همین آرزوها باشد.

• شعر اقبال لاهوری، اصولا بر طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) استوار شده بود.
• او فکر می کرد که آرامش موج، مرگ موج است.
• اقبال لاهوری از دیالک تیک موج غافل بود.

• آرامش موج نه مرگ موج، بلکه فرمی از وجود موج است.
• عقب عقب رفتن جهنده است، برای ذخیره انرژی و نیروی هرچه بیشتر، جهت جهش فراتر و چه بسا بلندتر.

• در این بند شعر یوسف صدیق، حقیقت امر علمی و فلسفی ژرفی جامه شعر می پوشد:
• هدف هر حرکتی آسودگی است:

• دیالک تیک حرکت و سکون!

• اگر اتمی مثلا اتم هیدروژن، الکترونی از دست بدهد، یعنی اکسیده شود، به کاتیونی (پروتونی) بدل می گردد و از فرط بی تابی با سرعت نور به راه می افتد و هر چه سر راه بیابد، در هم می کوبد، تا الکترونی بدست آورد، به مرحله گازهای خنثی برسد و آرام گیرد.

• سیر و سرگذشت واکنش های شیمیائی و بیوشیمیائی از همین قرار است:
• نیل سیری ناپذیر به آسودگی (قاعده اکتت: Octettregel)


• هدف هر ذره ـ حتی ـ آسودگی است.
• وگرنه چیزی تشکیل نمی شود.


• سرگذشت تشکیل همین نمک حیاتی ـ مماتی طعام ـ به عنوان مثال ـ نتیجه گذار فلز سمی خودسوز سدیم و غیرفلز مهلک و مخرب کلر به کعبه گازهای خنثی است.

عمر شاعر فیلسوف دراز باد!

مهدی شعبانی پور
در اینجا نظر من به اقبال نزدیکتر است.
خوب موجی که آرام بگیرد، دیگر اسمش موج نیست.
حتی اگر آماده باشد برای جهش.
موج را وقتی موج می نامند که جهش داشته باشد.
به نظر من اقبال زیباتر حال درونی مارا بیان کرده است.

• به جای موج، گربه، سگ، دوچرخه، درشکه بگذارید و بعد باندیشید.

مهدی شعبانی پور
خوب فرق دارد.
گربه بدون حرکت هم گربه است.
اما موج تمام ماهیتش به حرکتش است.
به نظرم جای موج چیزی نمی شود گذاشت.


• درشکه به اضافه اسب چه فرقی با آب به اضافه باد دارد؟
• دوچرخه به اضافه کودک چه فرقی با آب به اضافه باد دارد؟
• اتومبیل به اضافه موتور چه فرقی با آب به اضافه باد دارد؟
• فقط کافی است که مکانیسم موج را بشناسیم و بعد دریابیم که فرق زیادی میان گربه و اوتومبیل و دوچرخه و درشکه و موج نیست.
• موج حتی در آرامش و سکونش از جهش و جنبش و جوشش لبریز است.
• ذره ذره موج در جنبش مدام است، حتی در آرامترین شرایط.

اعماق دریا از جریان های شدید، ولی نامرئی سرشار است که
امواج بالقوه غول آسائی اند.
پایان

کمونیست ها امروز (48)

(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطانپور

III
تزهای روبرت کورتس و آنتی تزهای هانس هاینتس هولتس


روبرت کورتس

ت
تز سوم روبرت کورتس

• تاریخ اتحاد شوروی از انقلاب اکتبر به بعد، تاریخ یک تلاش (ناکافی) در راستای ساختمان سوسیالیسم نیست، بلکه تاریخ مدرنیزاسیون یک کشور عقب مانده، بکمک اقتصاد برنامه ریزی شده دولتی در جهت تشکیل اجتماعیت مبتنی بر اقتصاد بازار است.

ت
آنتی تز هانس هاینتس هولتس

1

• درست است که در زمان انقلاب اکتبر، مناسبات اقتصادی و سیاسی ـ اجتماعی و سطح توسعه آموزش عمومی (سواد خواندن و نوشتن) برای گذار از مرحله آغازین توسعه کاپیتالیستی، زیر سلطه فئودالی ـ استبدادی تزاریستی به سوسیالیسم، نارس بوده اند و با شرایط عینی فرمولبندی شده در تئوری مارکسیستی برای چنین گذاری به هیچوجه مطابقت نداشته اند.

• (علل وقوع و پیروزی انقلاب اکتبر را ما در اینجا مورد بحث قرار نمی دهیم.)

2

• اما جای مجادله نیست که اولین و عاجل ترین وظیفه حکومت شوروی، بعد از پیروزی انقلاب اکتبر، عبارت بود از اجرای استراتژی های فنی و صنعتی مناسب، برای غلبه بر عقب ماندگی کشور، برای ارتقای سطح زندگی مردم، برای رفع حوایج اجتماعی، برای بالاتر بردن چشمگیر سطح آموزشی ـ پرورشی مردم کشور و سرانجام برای کسب قدرت دفاع از دولت جدید در مقابل مداخلات خارجی.

3

• این وظایف با فداکاری های عظیم جامه عمل پوشیده اند، البته بشکلی که تصورات آماجی از یک جامعه مندی سوسیالیستی و همچنین از نقطه نظر های اساسی (از نقطه نظر دموکراسی غیر بورژوائی) تا حدودی به تعویق افتاده اند و به سبب دیکتاتوری مطلقه، ساختمان جامعه و تربیت مردم کنار گذاشته شده اند.

• مراجعه کنید به اثر پروفسور ورنر هوفمن تحت عنوان «استالینیسم چیست؟» (1967)

4

• من اینجا به تجزیه و تحلیل عاجل، ضرور و تمایزمند همه جانبه این دوره نمی پردازم که در پرسونیفیکاسیون اشتباه آمیزی در قالب «استالینیسم» عرضه می شود.

5

• زیرا آن در گنجایش بحث پیرامون نظرات روبرت کورتس نمی گنجد.

6

• خلاصه کردن این روند که فاز مهم و تعیین کننده آن از سال 1917 میلادی تا شروع جنگ جهانی دوم در سال 1941 ادامه داشت، در موضوع عام «مدرنیزاسیون» یکجانبه و لذا اشتباه است.

7

• استراتژی های غلبه بر عقب ماندگی ها فقط یکی از جنبه های مهم ساختمان اتحاد شوروی را تشکیل می دادند و بی شک برای پیریزی دولت مبتنی بر قوانین اساسی سوسیالیسم صرفنظرناپذیر بوده اند.

8

• سمتگیری در راستای این آماج را من نمی خواهم زیر علامت سؤال قرار دهم.
• دلیل برای آن متن قانون اساسی سال 1937 است.

9

• از اولین تصمیمات متخذه از سوی حکومت انقلابی در سال 1917 میلادی، تلاش در این جهت بوده که نه تنها مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید تضمین شود، بلکه علاوه بر آن، خدمات اجتماعی نیز چنان سازمان داده شوند که با سیستماتیک جامعه سوسیالیستی دمساز باشند و به تحقق گام به گام آن کمک کنند.

10

• همین حقیقت امر در مورد بخش های مهم سیستم حقوقی شوروی، مثلا در مورد قانون کار نیز صادق است.

• مراجعه کنید به اثر پروفسور ورنر هوفمن تحت عنوان «قانون کار اتحاد شوروی» (1956)


11

• خودویژگی جامعه شوروی، درست همین جامه عمل پوشاندن به وظایف مراحل توسعه ای بود که بلحاظ فرماسیونی ـ تاریخی به کاپیتالیسم تعلق داشته اند.

• (این بدان معنی است که کمونیست ها می بایستی وظایف انقلابات بورژوائی را نیز انجام دهند.
• کمونیست های ایران نیز باید اگر روزی زمام امور را بدست گیرند، مثلا به حل مسئله زنان، مسئله ملی و غیره همت گمارند که در واقع یکی از وظایف انقلابات بورژوائی است. مترجم)

12

• اما این وظایف در جامعه شوروی می بایستی در حین گذار به سوسیالیسم و تحت اولین شرایط نوپدید برای سوسیالیسم انجام گیرند.

• (این بدان معنی است که کمونیست های روس همزمان می بایستی هم وظایف کاپیتالیستی توسعه اجتماعی را انجام دهند و هم شرایط اولیه برای سوسیالیسم را پدید آورند. مترجم)


13

• مسائل سیاسی ـ اقتصادی که در «جهش» تاریخی از مراحل میانی این چنینی مطرح می شوند و خودویژگی تضادهائی که از آن سرچشمه می گیرند، نه در جامعه شوروی و نه در هیچ جای دیگر مورد بررسی قرار نگرفته اند و بطور تئوریک بازتاب نیافته اند.

14

• فقط یک همچو بررسی ئی می تواند خودویژگی های تلاش نخستین در راه برقراری جامعه سوسیالیستی (آنهم در محیطی تحت سلطه کاپیتالیسم) را روشن سازد و دلایل شکست این تلاش را برملا کند.

15

• این وظیفه بمراتب مهمتر است از طرح مسائل مشابه کلیه جوامع سوسیالیستی که بعد از جنگ جهانی دوم در مناطق عقب مانده جهان تشکیل شده اند.
• مثلا در چین، کره شمالی، ویتنام و کوبا


ادامه دارد

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (11)

آرمان دزدی

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی

(701 ـ 772 هجری قمری)
رساله دلگشا
آرمان دزدي
ابوبكر ربابي اكثر شب‌ها به دزدي مي‌رفت.
شبي چندان كه سعي كرد چيزي نيافت.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.
چون به خانه رفت، زنش گفت:
«چه آورده‌اي؟»
گفت:
«اين دستار آورده ‌ام. »

زن گفت:
«اين كه دستار خود توست. »
گفت:
«خاموش‌، تو نداني.
از بهر آن دزديده ‌ام تا آرمان دزدي‌ ام باطل نشود.»

پایان
تحلیل از یدالله سلطان پور

1

آرمان دزدی


• آرمان در فرهنگ لغات فارسی به معنی کمال مطلوب (ایدئال) آمده است.
• برای درک مفهوم آرمان بهتر است که به ضد دیالک تیکی آن باندیشیم:
• به دیالک تیک رئال و ایدئال باندیشیم:
• رئال بیانگر آن است که واقعا میسر است.
• ایدئال اما بر خلاف رئال، نه بنیان واقعی، بلکه ایده ای (فکری) دارد و نهایتا در فرم رئال تحقق می یابد، یعنی پر و بالش می شکند، جامه اوتوپیکی و رؤیائی زیبایش پاره می شود و هیئت مادی، عینی و واقعی به خود می گیرد.

• شاید در روند تحلیل حکایت به منظور عبید از مفهوم «آرمان دزدی» بیشتر پی ببریم.

فراز اول
ابوبكر ربابي اكثر شب‌ ها به دزدي مي ‌رفت.

• عبید از مفهوم «به دزدی رفتن ابوبکر» چنان عادی و بی تفاوت استفاده می کند که انگار از مفهوم «سر کار رفتن روفتگری»، به مطب رفتن پزشکی، به حجره رفتن تاجری.
• از طرز بیان عبید می توان به چند و چون پدیده دزدی در جامعه ایران پی برد.
• انگار دزدی حرفه و کردوکاری عادی بوده است.

• رواج دزدی در جوامع عقب مانده نشانه سطح نازل توسعه نیروهای مولده و بیکاری توده ای مزمن و مستور از سوئی و سطح نازل توسعه مادی و معنوی اعضای جامعه از سوی دیگر است.
• آن سان که دزدی به مثابه فوت و فنی، به مثابه هنری آموزش داده می شود، تمرین و اجرا می شود.

فراز دوم
شبي چندان كه سعي كرد چيزي نيافت.
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.

• عبید در این فراز از حقیقت امر دیگری پرده برمی دارد:

1
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.

• عبید با این حکم، اولا از سطح نازل شعور اجتماعی دزد پرده برمی دارد، از خرافاتی اندیشی دزد.
• دزد برای غلبه بر خرافه، برای غلبه بر باور خرافی مبتنی بر بد بیاری، از خویشتن خویش می دزدد، خود دزدی می کند.

2
دستار خود بدزديد و در بغل نهاد.

• عبید احتمالا با این حکم از روند پسیکولوژیکی دزد نیز پرده برمی دارد.
• سرقت برای دزد در روند زندگی ظاهرا به نیازی روانی بدل می شود.
• انگار غولی نامرئی در روان دزد دهن باز می کند و طعمه می طلبد.
• غولی که تنها به ازای چیز مسروقه ای از این و آن و حتی از خویش و خویشتن آرام می گیرد.

فراز سوم
چون به خانه رفت، زنش گفت:
«چه آورده ‌اي؟»

• از این فراز عبید نیز می توان به عادی بودن دزدی در جامعه پی برد.
• آن سان که همسر دزد نیز از حرفه و کردوکار هر شبه او خبر دارد و احتمالا مخاطب مشوق خوبی برای شنیدن ماجراهای مخاطره آمیز و هنرنمائی های شورانگیز همسر خویش است.

• از پرس و جوی همسر دزد می توان به انتظار مشتاقانه ی دلهره آمیز او پی برد.
• انتظاری برآشوینده، مکرر و هر شبه که رخوت زندگی یکنواخت مونوتون را برهم می زند.

فراز چهارم
گفت:
«اين دستار آورده ‌ام. »
زن گفت:
«اين كه دستار خود توست. »
گفت:
«خاموش‌، تو نداني.
از بهر آن دزديده ‌ام تا آرمان دزدي‌ ام باطل نشود.»

• دزد می توانست برای اقناع همسر خویش، پاسخی بمراتب منطقی تر بدهد.
• چون دستار او هم ـ به احتمال قوی ـ دستاری مسروقه بوده است و می توانست بگوید که دستار مسروقه را در عالم خیال، به صاحبش برگرداندم و دوباره دزدیدم.
• او اما ترجیح می دهد که با خود دزدی از بطلان آرمان دزدی جلوگیری کند که دال بر خرافی اندیشی ژرف او و غول روانی شگرف او ست.


پایان

۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

دیالک تیک حقیقت و صداقت (2)

صادق باشیم!
ما کشوری 235 ساله ایم و به مدت 209 سال در جنگ بوده ایم.
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شهین حیدری

برگردان و تحلیل از
شین میم شین

صادق باشیم!
جنگ انقلابی (1775 ـ 1783)

جنگ 1812 (1812 ـ 1814)
جنگ مکزیک ـ امریکا (1836 ـ 1848)
جنگ جهانی اول (1914 ـ 1918)
جنگ جهانی دوم (1941 ـ 1945)
جنگ سرد (1945 ـ 1992)
جنگ ویتنام (1962 ـ 1973)
تجاوز به گرانادا (1983 ـ 1984)
تجاوز به پاناما (1989)
عملیات طوفان کویر (1991 ـ 1992)
عملیات سپر متحد (1992 ـ 1995)
عملیات عقاب هدف زن (1998 ـ 1999)
عملیات آزادی پایدار (2001 ـ 2011)
عملیات آزادی عراق (203 ـ 2011)
عملیات عقاب آزادی (2011 ـ ؟)

ما کشوری 235 ساله ایم و به مدت 209 سال در جنگ بوده ایم.

مجید

• بی‌ صداقتی ابزاری است برای زنده ماندن.
• برای حراست از خوشبختی‌‌ های کوچک.
• مثلا برای نسپردن فرزندان خویش به دژخیمان.
• برای رعایت سنن اجتماعی و ملی.

• بی‌ صداقتی آسان است، اگر در مورد عوارض هولناک آن سکوت شود.
• بی‌ صداقتی انسان ‌های احساساتی‌ پدید می آورد.
• انسان های احساساتی‌ هم به بی‌ صداقتی را راحت تر تمکین می ‌کنند، اگر پاسخگوی احساسات شان باشد.
• اخلاق مذهبی بی‌ صداقتی را بسط می دهد و آن در احترام به حرف پدر و مادر، اطاعت از آموزگار و حفظ تمامیت ارضی بازتاب می یابد.
• چه کسی‌ حقٔ تقطیر خاطرات من را دارد؟

شین میم شین

• خیلی ممنون از هماندیشی
• مقوله صداقت، مقوله ای قابل بحث وسیع و همه جانبه است.
• اگرچه بحث راجع به چیزهای انتزاعی آسان نیست.

• شاید همین «افشاگری» و «انتقاد» مدعی در این مطلب بهانه خوبی برای شروع این بحث باشد.
• فاکت های تجربی مشخص و بسیار رهگشا هم که شما بطرزی رئالیستی مطرح کرده اید، خود برای پرهیز از بحث انتزاعی و کلی گوئی کمک بزرگی است.
• البته فاکت های مشخص هر چه بیشتر باشد، بحث دقت مندتر خواهد گشت.

• صداقت فقط اگر در وفاداری به حقیقت عینی و تاریخی مطرح شود، یعنی اگر در دیالک تیک حقیقت و صداقت بررسی شود، ارزشمند خواهد بود و نه بصورت مجرد، انتزاعی و کلی.
• با تشکر فراوان از هماندیشی

• ما برای شروع بحث به فاکت های همین به اصطلاح «افشاگری» و «انتقاد» مدعی نظری می افکنیم:

ژنرال واشنگتن با سپاهش از رود یخزده «دلاور» عبور می کند.
جنگ انقلاب آمریکا و یا جنگ استقلال آمریکا (۱۷۷۵ ـ ۱۷۸۳)

• جنگ انقلاب آمریکا یا جنگ استقلال آمریکا (۱۷۷۵ ـ ۱۷۸۳) به جنگ میان بریتانیای کبیر ـ به مثابه قدرت استعماری ـ و مستعمرات سیزده‌ گانه بریتانیا در آمریکای شمالی اطلاق می شود.
• این جنگ نقطه اوج جنبش رهائی بخش ملی ملت امریکا بوده که به اعلام استقلال امریکا در سال 1776 و تشکیل کنفدراسیون در سال 1777 و سرانجام به تشکیل ایالات متحده امریکا منجر می شود.
• نقطه اوج عملیات جنگی در سال 1781 با شکست بریتانیای کبیر در نبرد یورکتاون بوده و جنگ رسما پس از امضای قرارداد صلح پاریس در سوم سپتامبر 1783 به پایان می رسد.

• مدعی که این فاکت ها را به عنوان وسیله ای برای انتقاد و افشاگری تدوین کرده، علیرغم اینکه جمعبندی خود را با شعار «صادق باشیم» آغاز کرده، خود پیشاپیش ـ خواه آگاهانه و خواه ناخودآگاه ـ از روی جنازه صداقت گذشته است.

• چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

1

• دلیل اول وارونه سازی حقیقت عینی و حقیقت تاریخی بوسیله مدعی است.
• فرق هم نمی کند که این وارونه سازی به قصد عوامفریبی باشد و یا به دلیل عوام وارگی.

• چرا؟

• برای اینکه ـ به عنوان مثال ـ جنگ انقلاب آمریکا و یا جنگ استقلال آمریکا (۱۷۷۵ ـ ۱۷۸۳) جزو جنگ های رهائی بخش ملی محسوب می شود که میان ملل مستعمرات و قدرت های استعمارگر صورت می گیرند.
• در دیالک تیک ملل مستعمرات و قدرت های استعماری حق با ملل استقلال طلب مستعمرات است.

• چرا؟

• برای اینکه این ملل مستعمرات اند که از حقیقت عینی و حقیقت تاریخی دفاع می کنند:
• چون این حق بی چون و چرای هر فرد انسانی و هر ملتی است که مستقل و خودمختار و آزاد باشد.
• و اگر قدرت بیگانه ای آنها را از این حق طبیعی خود محروم سازد، آنها حق دارند که بر ضد ستمگر برخیزند و از حقوق طبیعی و ملی خویش با چنگ و دندان حتی دفاع کنند و دست بیگانه ستمگر را از سر خویش کوتاه سازند.

2

• مدعی اما میان جنگ رهائی بخش ملی و ضد استعماری ملت امریکا و تجاور استعمارگرانه ایالات متحده امریکا به ویتنام و عراق و گرانادا و پاناما و جنگ سرد و غیره علامت تساوی می گذارد و دست به عوامفریبی می زند.

• چرا؟

• برای اینکه در دیالک تیک ملل ویتنام، عراق، گرانادا و پاناما و امپریالیسم امریکا درست به همان سان که در دیالک تیک ملت امریکا و بریتانیای کبیر، حق با ملل نومستعمرات است و نه با قدرت نواستعمارگر.
• یعنی ملل تحت ستم درست همان مقاومت و مبارزه مشروعی را انجام می دهند که ملت امریکا در جنگ استقلال انجام داده است.
• حتی برخی از سربازان ارتش متجاوز ایالات متحده در مصاحبه تلویزیونی به این حقیقت امرم بدیهی اشاره می کنند:
• «اگر من هم جای مردم عراق بودم، به ارتش متجاوز حمله می بردم!»
(نقل به مضمون از قول سرباز امریکائی در عراق)


3

• مدعی اما در نهایت بی خیالی، همه فاکت های متضاد ضد و نقیض را در توبره ای می ریزد و در اختیار خواننده ناتوان از تفکر مفهومی قرار می دهد، تا گیج و سردرگم شود.
• مدعی به عوض روشنگری علمی و انقلابی، دست به عوامفریبی می زند.
• چون اگر امپریالیسم هم به نوبه خود دست به استدلال عوامفریبانه زند، می تواند از حقانیت جنگ استقلال دفاع کند و خواننده توبره به دست را آچمز و الکن سازد.

4

• اکنون برای بحث در زمینه دیالک تیک حقیقت و صداقت همین مورد مشخص را مورد تأمل قرار می دهیم.
• مدعی در نقل فاکت های تاریخی صادقانه رفتار می کند.
• در صحت فاکت های تجربی تاریخی تردیدی نمی توان روا داشت.
• آنچه نادیده گرفته می شود، نه صداقت در نقل فاکت ها، بلکه حقیقت عینی پنهان در اعماق فاکت ها ست.
• آنچه ناگفته می ماند، ستمکش بودن و طرفدار حقیقت عینی و حقیقت تاریخی بودن ملت امریکا در جنگ استقلال و ستمگر بودن و دشمن حقیقت عینی و حقیقت تاریخی بودن دولت امریکا ست.

5

• از این رو، صداقت تنها در داربست دیالک تیک حقیقت و صداقت قابل تعیین و بحث و بررسی است و نه در خارج از این داربست دیالک تیکی.
• این بدان معنی است که می توان بلحاظ فرم و ظاهر قضیه صادق بود و بلحاظ محتوا و ماهیت کاذب و یا برعکس بلحاظ فرم و ظاهر قضیه کاذب بود، ولی بلحاظ محتوا و ماهیت قضیه صادق.
• تعیین کننده نه صداقت فرمال و ظاهری (نمودین)، بلکه حقیقت عینی و تاریخی است.
• سعدی به این حقیقت امر، وقوفی ستایش انگیز دارد.

• معیار صداقت از این رو، نه فاکت های تجربی بازتاب نیافته و از کوره سوزان تفکر تئوریکی و عقلی نگذشته، بلکه حقیقت عینی و حقیقت تاریخی است.

• مثال دیگر:
6

• اشکال دیگر «افشاگری» و «انتقاد» مدعی در عدم صراحت او در زمینه مقولات دولت و ملت است.
• آنکه ملل ویتنام و عراق و گرانادا و پاناما و غیره را مورد تجاوز و قتل و غارت قرار می دهد، نه ملت امریکا، بلکه دولت امریکا ست، اگرچه بظاهر سربازان امریکائی انجام دهنده چه بسا داوطلب کارهای کثیف اند.

• کسی که دولت امریکا را نه نماینده اقلیت انگل حاکم، بلکه نماینده ملت آن کشورجا بزند، اگر احمق نباشد، عوامفریب است.
• دولت بطور کلی ـ همیشه و همه جا ـ نماینده طبقه حاکمه است.
• ماشین سرکوب طبقات اجتماعی دیگر است.

• دولت امریکا نماینده سرمایه داران انحصاری است و عملا دستگاه سرکوب توده های مولد و زحمتکش در داخل کشور و ملل تحت استثمار و ستم در مقیاس جهانی است.

• مدعی چنان وانمود می کند که انگار ملت امریکا ست که کشورهای دیگر را قلدرمنشانه اشغال، استثمار و نو استعمار می کند و نه دولت نماینده انحصارات سرمایه داری.
• چنین «انتقادی» عملا به ضد خود بدل می شود.


چنین «انتقادی» نه روشنگری، بلکه عوامفریبی است.
اگرچه مدعی بظاهر فاکت های تجربی غیرقابل انکار را لغلغه می کند.
پایان

دیالک تیک کمیت و کیفیت (9)

کیفیت (6)
پروفسور دکتر کامیلا وارنکه
برگردان شین میم شین

6

کیفیت در فلسفه بورژوائی مابعد هگل


• جریانات منسوب به ایدئالیسم ذهنی در فلسفه بورژوائی مابعد هگل (اغلب با توسل به تفسیر سوبژکتیویستی نتایج فیزیولوژیکی ـ حسی، مثلا قوانین انرژی های حسی مکشوفه توسط ج. مولر) بدلیل اینکه انکار عینیت خواص موجب از بین رفتن دوئالیسم عناصر جسمی و روانی می شود، به دفاع از سوبژکتیویته کیفیات می پردازند.

• مراجعه کنید به اعضای حسی (حواس) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

1


• لنین در چالش با امپیریوکریتیسیست ها ثابت می کند که این موضعگیری ناگزیر به سولیپسیسم ختم می شود.

• (سولیپسیسم در واقع بمعنی فقط «من» خودم است.
• سولیپسیسم موضعگیری معرفتی ـ نظری ایدئالیسم ذهنی افراطی است که برای واقعیت عینی فقط در «من» و یا در شعور سوبژکت بطور کلی حق وجود قائل می شود.
• برای سولیپسیسم فقط «من» (فردی) و حالات روانی «من» وجود واقعی دارند.
• جهان خارج تنها در تصور «من» وجود دارد.

• سولیپسیسم نتیجه اجتناب ناپذیر هر نوعی از ایدئالیسم ذهنی است، زیرا آن وجود ماده و تأثیر آن بر حواس انسانی را منکر می شود و فقط برای احساسات، دریافت ها و تصورات به مثابه حالات روانی واقعیت قائل می شود. مترجم)


• مراجعه کنید به سولیپسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2

• خواص چیزها بطور عینی، در خارج از شعور انسانی وجود دارند.

3

• به قول لنین، «... و احساس عبارت است از تأثیر ماده بر اعضای حسی ما»
• (کلیات لنین، جلد 14، ص 48)

7
کیفیت در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی

• ماتریالیسم دیالک تیکی (در همنظری با هگل) کیفیت را یک خاصیت ماهوی می داند.

1

• کیفیت از سوئی وجوه مشترک معینی با ماهیت و از سوی دیگر با خاصیت دارد.

2
یکسانی کیفیت با ماهیت

• یکسانی کیفیت با ماهیت از آن رو ست که در انبوهی از تعین ها (که چیزی را در ساخت مشخصش تعیین می کنند)، تنها تعین هائی می توانند بمثابه کیفیت مصداق پیدا کنند که بخش هائی از ماهیت باشند.

• (این اما بدان معنی است که ماهیت غنی تر از کیفیت است. مترجم)

3
تفاوت کیفیت با ماهیت

• تفاوت کیفیت با ماهیت اما از آن رو ست که کیفیت نه ماهیت بطور کلی، بلکه ماهیتی است که خود را نشان می دهد:
• کیفیت ماهیت خودنما ست.
4

• اگر تأثیر متقابل چیزها و سیستم ها و غیره را مورد صرفنظر قرار دهیم
، آنگاه فقط می توان از ماهیت سخن گفت و نه از کیفیت.

5

• از این رو رابطه ماهیت با کیفیت مثل رابطه امکان است با واقعیت.

5

• بنابرین، ماهیت را می توان کیفیت ممکنه تعریف کرد که در رابطه مورد نظری که چیزها، سیستم ها و غیره قرار دارند، به کیفیت واقعی بدل می شود.

• ( گذار از ماهیت به کیفیت بسان گذار از بالقوه به بالفعل است: ماهیت کیفیت بالقوه است و کیفیت ماهیت بالفعل. مترجم)

6

• علاوه بر این، کیفیت عبارت است از خاصیت، اما نه خاصیت بطور کلی، بلکه خاصیت ماهوی.

7

• مفهوم خاصیت دامنه دارتر از مفهوم کیفیت است، زیرا مفهوم خاصیت هم خواص ماهوی و هم خواص غیرماهوی را در بر می گیرد.

8

• کیفیت در تعین خود بمثابه خاصیت نه تنها وابسته به ابژکت مربوطه است، بلکه همچنین وابسته به سیستم مختصات است، سیستم مختصاتی که اولا تعیین می کند که کدامیک از خواص ماهوی ابژکت تحقق یابد، ثانیا تعیین می کند که آن چگونه تحقق یابد.

مثال
الف

• مثلا در انبوهی از گرده های گل که در روند گردافشانی شرکت می کنند، هرگرده ای اصولا قادر به بارور کردن است.

ب

• ولی اگر باروری بوسیله یکی از گرده ها صورت گرفته باشد، آنگاه بقیه گرده ها در سیستم تغییر یافته (در سیستم بارور شده) خواص دیگر خود را تحقق می بخشند:

ت

• مثلا نقش تحریکگری در روندهای بعد از باروری را به عهده می گیرند:
• کاهش دپرسیون تولید مثل، تغییر خصلت تسلط و غیره را.

پ

• برای انجام این کارها، گرده ای هم می توانست قادر باشد که باروری را تحقق بخشیده است.

ث

• پس هر کدام از گرده ها بنا بر ماهیت خود ـ بطور بالقوه ـ حاوی خواص لازم برای اجرای هر دو فونکسیون یاد شده بوده است.

9

• تعین کیفیت هم بمثابه ماهیت اوبژکت ها و هم به مثابه خاصیت ابژکت ها حاکی از آن است که کیفیت بطور عینی ـ واقعی وجود دارد.


ادامه دارد

دیالک تیک حقیقت و صداقت (1)

صادق باشیم!
ما کشوری 235 ساله ایم و به مدت 209 سال در جنگ بوده ایم.

صادق باشیم!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
شهین حیدری

برگردان و تحلیل از
شین میم شین


• جنگ انقلابی (1775 ـ 1783)

• جنگ 1812 (1812 ـ 1814)

• جنگ مکزیک ـ امریکا (1836 ـ 1848)

• جنگ جهانی اول (1914 ـ 1918)

• جنگ جهانی دوم (1941 ـ 1945)

• جنگ سرد (1945 ـ 1992)

• جنگ ویتنام (1962 ـ 1973)

• تجاوز به گرانادا (1983 ـ 1984)

• تجاوز به پاناما (1989)

• عملیات طوفان کویر (1991 ـ 1992)

• عملیات سپر واحد (1992 ـ 1995)

• عملیات عقاب هدف زن (1998 ـ 1999)

• عملیات آزادی پایدار (2001 ـ 2011)

• عملیات آزادی عراق (203 ـ 2011)

• عملیات عقاب آزادی (2011 ـ ؟)


ما کشوری 235 ساله ایم
و به مدت 209 سال در جنگ بوده ایم!

ادامه دارد

تدارک تئوریک توضیح «تئوری شناخت» (55)

پیش بینی (7)
پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

8

طبقه بندی پیش بینی ها


• پیش بینی ها را می توان به چهار لحاظ زیر از یکدیگر
متمایز ساخت:

الف
• بلحاظ نوع احکام استنتاج نهائی
ب
• بلحاظ نوع احکام تجربی
ت
• بلحاظ نوع خود حکم حاصله
پ
• بلحاظ نوع نتیجه نهائی

الف
بلحاظ نوع احکام استنتاج نهائی

1

• احکام عامی که در مقدمات استنتاج نهائی پیش بینی وارد می شوند، می توانند فرضیه و یا حکم قانونی باشند.

2

• اگر فرضیه باشند، آنگاه هرچه درجه تصدیق فرضیه های اولیه بیشتر باشد، به همان اندازه هم ارزش پیش بینی منتج از آنها بیشترخواهد بود.

3

• اگر آنها برعکس، احکام قانونی باشند، آنگاه قوانین عینی که بوسیله آنها انعکاس می یابند، می توانند به قرار زیر باشند:

الف
• قوانین طبیعی و یا اجتماعی باشند.

ب
• قوانین حرکتی و یا ساختاری باشند.

ت
• قانونمندی های بطور علی و یا غیرعلی باشند.

پ

• قانونمندی های بطور علی و یا غیرعلی فرمولبندی شده باشند.

ث

• قانونمندی های بطور پویا و یا ایستا فرمولبندی شده باشند.

ج

• قانونمندی های بطور کمی و یا کیفی فرمولبندی شده باشند.

ح

• پیش بینی ها نیز که بر پایه انواع مختلف قوانین یاد شده تدوین می شوند، هر کدام مشخصات خاص خود را نشان می دهند.


ب
بلحاظ نوع احکام تجربی

1

• مسئله فوق الذکر در مورد احکام تجربی راجع به شرایط اولیه و جانبی روندی که مورد پیش بینی قرار می گیرد، نیز صادق است.

2

• اینجا هم می توان موارد بیشماری را نام برد که بر نوع پیش بینی های ممکنه تأثیر می گذارند.

3

• مثلا پیش بینی ها را می توان بسته به عوامل زیر طبقه بندی کرد:

الف

• بسته به اینکه شرایط پیش بینی شونده بطور عینی وجود دارند و عمدتا خارج از حیطه تأثیر اعمال انسانی قرار دارند یا نه.

ب

• بسته به اینکه شرایط پیش بینی شونده وابسته به اعمال انسانی اند یا نه.

ت

• بسته به اینکه آنها به هنگام طرح پیش بینی وجود داشته اند یا نه.

پ

• بسته به این که شرایط پیش بینی شونده ناشی از تصمیمگیری های سوبژکتیف بوده اند یا نه.

ث

• بسته به اینکه درلحظه طرح پیش بینی ها، شرایط اولیه و جانبی (که شناخت شان برای پیش بینی دقیق ضرورت دارد) معلوم بوده اند و یا نه.


4

• در اینگونه موارد نیز انواع مختلفی از پیش بینی ها پدید می آیند که دارای تفاوت های کیفی مهمی اند.


ادامه دارد