۱۳۹۸ مرداد ۹, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۶۱)


شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۵ ـ ۲۲)

حکایت دوم
بخش پنجم

چو بازارگان در دیارت بمرد
به مالش خساست بود، دستبرد

پسندیده کاران جاوید نام
تطاول نکردند بر مال عام

بمرد از تهیدستی آزاد مرد
ز پهلوی مسکین، شکم پر نکرد.

۱
پسندیده کاران جاوید نام
تطاول نکردند بر مال عام

معنی تحت اللفظی:
نیکوکاران خوشنام
اموال عمومی
را
چپاول نکردند.

سعدی
در
این بیت شعر،
برای اثبات صحت رهنمود خود مبنی بر عدم دستبرد بر مال بازرگان مرده،
از
سوئی
دیالک تیک مادی و معنوی
را
به
شکل دیالک تیک پسندیده کاری و جاوید نامی بسط می دهد
و
دیالک تیک ننگ و نام
را
در
آن
جاری می سازد
و
از
سوی دیگر
تطاول شاه بر مال بازرگان
را
تطاول خاص بر مال عام
می نامد
و
دیالک تیک منفرد (خاص) و عام
را
توسعه و تعمیم می دهد.

سعدی
ضمنا
نیروی سنت
را
به
عنوان اهرمی برای اثبات صحت نظر خویش
به
خدمت
می گیرد :
سنت پادشاهان نیکوکار جاوید نام پیشین
را.

۲
بمرد از تهیدستی آزاد مرد
ز پهلوی مسکین، شکم پر نکرد.

معنی تحت اللفظی:
آزادمرد
حتی
به
قیمت مرگ از فقر
به
اموال تهیدستان دستبرد نمی زند.

سعدی
در
این بیت شعر،
برای اثبات صحت نظر خود مبنی بر عدم دستبرد بر مال بازرگان مرده،
از
سوئی
دیالک تیک غنی و مسکین
را
و
از
سوی دیگر
دیالک تیک آزاد و بنده
را
توسعه می دهد
تا
سرمشقی
برای
سلاطین و خوانین فئودالی
بسازد.

معیار آزادگی
پارسایی
است.

این
رهنمود اخلاقی ـ رفتاری سعدی
از
درک اقتصادی ژرف او
حکایت می کند
و
از
وقوفش به نقش مترقی قشر بازرگان متعلق به طبقه متوسط،
قشری که بسیار متحرک و پویا ست،
اگرچه
گورکن فرماسیون فئودالی
است.

این رهنمود سعدی
اما
از
سوی دیگر،
از
ظلم و ستم وارده بر طبقه متوسط و بویژه قشر بازرگان
نیز
پرده بر می دارد.

ادامه دارد.

نسبی


 پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
 شین میم شین
 
۱

۲

پایان

نسبی (۲) (بخش آخر)

 پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
 شین میم شین
 
 
 II
نسبیت در عرصه شناخت

·      نسبیت در عرصه شناخت نیز باید مشخص شود.
  
۱
·      مثلا هر مفهوم وقتی نسبی است که بدون نسبت دادن به مفاهیم دیگر نتوان آن را تعریف کرد.
·      مثلا مفهوم «کودک» احتیاج به مفهوم «والدین» دارد. 

۲
·      مهمترین مسئله عرصه شناخت مسئله نسبیت حقیقت و رابطه حقیقت نسبی با حقیقت مطلق است.

۳
·      حقیقت نسبی، حقیقتی است که فقط در چارچوب سیستم مختصات مادی و یا معنوی معینی اعتبار دارد.
·      از حقایق نسبی مکانیک کلاسیک نیوتون حکم زیرین را می توان د نام برد:
·      «جرم هر جسم، مستقل از وضع حرکت آن است.»

۴
·      تئوری نسبیت خاص اما برعکس آن، اثبات می کند، که این قانون تنها در مورد سرعت هائی اعتبار دارد که در مقایسه با سرعت نور ناچیزند.
·      به عبارت دقیقتر این قانون فقط برای سرعت مساوی با صفر اعتبار دارد.
  
III
نسبت در اتیک (اخلاق)

·      اعتبارهنجارهای رفتاری معین انسان ها نیز می تواند نسبی باشد:

۱
·      مثلا هنجارهای رفتاری که در اخلاق رایج اند.

۲
·      تا زمانی که استثمار وجود دارد، تا زمانی که جامعه به طبقات متخاصم تقسیم شده، هنجارهای اخلاقی مطلق نمی توانند وجود داشته باشند.

۳
·      شیوه رفتاری که در رابطه با هنجار اخلاقی طبقه اجتماع معینی صحیح به شمار می رود، می تواند در رابطه با هنجار اخلاقی طبقه اجتماعی دیگر خطا باشد.

۴
·      قبول وجود سیستمی از هنجارهای اخلاقی مطلق (از قبیل فرامین مقوله ای کانت) که مستقل از خاستگاه طبقاتی، سطح توسعه اجتماعی و غیره اعتبار داشته باشند، از ویژگی های سیستم های اخلاقی مختلف متعلق به ایدئالیسم است.

·      مراجعه کنید به هنجار

·      در هر حال، مفهوم نسبی برای تعیین خود به مفهوم مطلق نیاز دارد.
·      مطلق و نسبی در وحدت دیالک تیکی با هم قرار دارند.

·      مراجعه کنید به مطلق، دیالک تیک مطلق و نسبی

پایان

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۴۱)

 
قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

آقای هزارخانی با تعبیر نادرست از قصه بهرنگی،
می‌خواهد نشان دهد
که
گویا
ارادۀ فردی
کلید همه قفل ها
ست.

مثلاً
بهرنگی
جایی در قصه مورد بحث،
از
گفتگوی ماهی با ماه
سخن می گوید.
ماه می‌گوید که انسان‌ها قصد دارند بر روی او بنشینند.
ماهی
با 
تحیّر،
در
این نکته
شک می کند.
ماه در پاسخ او می‌گوید:
"آدم‌ها هر کار که دلشان بخواهد..."،

ولی
ماه فرصت نمی کند
لفظِ "می‌کنند" را بر زبان جاری سازد،
زیرا ابرِ سیاهی چهره اش را می پوشاند.

برای هزارخانی
این اپیزود،
پایه یک تعمیم فلسفی بزرگ قرار می گیرد.

وی می نویسد:
"تمام صحنۀ شب و گفتگوی ماهی سیاه کوچولو با ماه
 برای این است 
که
 یک بار دیگر این مطلب گفته شود 
که
 انسانها هر کاری که دلشان بخواهد
 می کنند 
و 
یک بار دیگر عاملِ اراده در پیروزی بر "محال" و "غیرممکن" 
برجسته شود.

سؤال ین بود
که
چرا
 اراده برای طبقه حاکمه برده داری،  فئودالی (تئولوژی) و بورژوازی
از
چنین اهمیت عظیمی
برخوردار
بوده و است؟
 
سانترالیزاسیزه و مطلق کردن اراده
علل مادی، معرفتی و روحی ـ روانی
داشته است و دارد.
 
۱
هدف تئولوژی
(اسلام به مثابه ایده ئولوژی اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی)
از
مطلق و سانترالیزه کردن اراده به عنوان دگم موسوم به مشیت الهی 
در 
تحلیل نهایی
مطلق و سانترالیزه کردن اراده طبقه حاکمه برده دار (اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی و یا آل عبا)
بوده
است
که
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی اش
الله
است.
 
اراده خدا = مشیت الهی = اراده طبقه حاکمه فرماسیون برده داری (اشرافیت برده دار و فئودال و روحانی و یا آل عبا)
 
۲
هدف فلسفه بورژوایی واپسین (نیچه ئیسم، فاشیسم) 
از
مطلق و سانترالیزه کردن اراده
در 
تحلیل نهایی  
به
معنی
مطلق و سانترالیزه کردن اراده فردی (البته فرد در محدوده نژادی معینی) + اراده «فرد»ی (نخبه ای، پیشوایی) 
است.

بدین طریق 
و
با
این ترفند
اراده تک تک آلمانی ها
(به عنوان نمایندگان نژاد برتر و سرور)
از
سویی
  و
اراده اجامر موجود در هیرارشی فاشیستی
سرجوخه و سرگروهبان و افسر و سروان و سرهنگ و سرلشگر و غیره
 تا 
پیشوا  
(هیتلر)
 از
سوی دیگر
سانترالیزه و مطلق
می شود.
 
 
بدین طریق
به
ترفند مقوله اراده،
عنسان های ایدئال فاشیستی
تربیت و تشکیل می شوند
که
سازنده رایش هزارساله فاشیستی 
اند:
موجودات قسی القلب بی رحم و بی وجدان و بی همه چیز.
 
موجوداتی
 از 
صخره و سنگ 
بی رگ، 
بی احساس 
بی عاطفه 
بی رحم
بی مروت
بی شرم.
 دد واره
خونریز
خونخوار
دیوانه
خر و خردستیز.

ادامه دارد.