۱۳۹۷ شهریور ۵, دوشنبه

پای منبر دکتر مرتضی محیط و پامنبری های او (۳)



مرتضی محیط 
(متولد ۱۳۱۴ در شوشتر خوزستان)
 نویسنده و پژوهشگر  
مقیم کالیفرنیا 
 حوزهٔ فعالیت او بیشتر در زمینهٔ مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. 
وی از حامیان جنبش سبز و از مخالفان حملهٔ نظامی به ایران است و آن را با هدف نابودی ایران تحت عنوان دخالت بشردوستانه می‌داند. 
 
یادداشتی بر مفهوم "چپ ملی" در دیدگاه دکتر مرتضی محیط
نویدنو
 
تلخیص، ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

 
دکتر مرتضی محیط
مطرح کردند 
که 
من در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
دانش آموزی ۱۶ ساله و طرفدار دکتر مصدق بودم
اما
گرایشات چپ نیز داشتم
و
به عبارتی
"چپ ملی"
بودم. 
 
این اولین جمله خطبه دکتر محیط  
به
چه معنی است؟
 
۱
این
اولا 
بدان معنی است
که
محمد مصدق
ملی بوده است.
 
دکتر محمد مصدق 
در قاموس دکتر مرتضی محیط 
نماینده ناسیونالیسم بوده است.

سؤال از مش محیط و مش نوید کهنه و نو این است 
که
پیش شرط ملی (ناسیونالیست) بودن در جامعه ای چیست؟

۲
این مسئله امروزه در عهد عرعریت
از
فعلیت (اکتوئالیته) خونین 
برخوردار است.

چون
هر زباله فئودالی و فاشیستی
هر جنده و جاکش و جانی
خود
را
و
دار و دسته خون آشام خود
را
منجی رهایش ملی جا می زند
و
زیر سایه دراز طبقه حاکمه امپریالیستی 
سیر دل سیرابی می خورد و خرناسه سر می دهد.

در سنای امریکا
برای هر واحد قومی
پلی میتی
هست
که
مش مریم جولیانی
جلوی شان لنگ می اندازد و خودش را جر می دهد.

همه
این پلی میت ها
ملی
اند
بی آنکه ذره ای شعور ملی داشته باشند.

بی آنکه بیتی از اشعار شعرای قوم مربوطه را خوانده باشند.
بر زبان راندنش، پیشکش جاکشان جنده خانه جهان

۳
دکتر مرتضی محیط
مطرح کردند 
که 
من در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
دانش آموزی ۱۶ ساله و طرفدار دکتر مصدق بودم
اما
گرایشات چپ نیز داشتم
و
به عبارتی
"چپ ملی"
بودم.
 
مش محمد مصدق
هم به همان اندازه ملی بوده، که مش مریم جولیانی ملی است.
 
پیش شرط تشکیل شعور ملی، پیشتشکیل ملت است.
 
بدون تشکیل ملت (ناسیون)،
نه، شعور ملی تشکیل می یابد و نه ملتگرایی (ناسیونالیسم) 
 
سؤال
اکنون این است
که
بانی و معمار ملت کیست؟
 
۴
دکتر مرتضی محیط
مطرح کردند 
که 
من در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
دانش آموزی ۱۶ ساله و طرفدار دکتر مصدق بودم
اما
گرایشات چپ نیز داشتم
و
به عبارتی
"چپ ملی"
بودم.
 
از 
مرحوم احسان طبری 
 (به زبان شکنجه گران و توبه گیران بی شرم جماران)
می پرسند:
«چرا حزب توده از مش مصدق حمایت نکرد و به مخالفت با او برخاست؟» 
 
جواب مرحوم احسان طبری
شنیدنی است:
«۷۰ در صد اعضای کابینه مش مصدق
از
 استخواندارترین اعضای اشرافیت فئودال و معروف ترین وابستگان به امپریالیسم انگلیس تشکیل یافته بود.»
(نقل به مضمون)
 
مش محمد مصدق 
خود
نیز
از
 اشراف فئودال
و
از
طرفداران سلطنت قاجار
بوده است.
 
مخالفت مش محمد مصدق با رضاشاه
از موضع فئودالی بوده است.
 
نوید کهنه و نو
می تواند روح مرحوم احسان طبری
را
احضار کند
و
از او بپرسد 
که
 آیا  
اشراف فئودال می توانند معمار ملت باشند و بعد ملی باشند؟

سؤال خود
را
تکرار کنیم:
معمار ملت که بوده و در عصر حاضر کیست؟

۵
دکتر مرتضی محیط
مطرح کردند 
که 
من در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
دانش آموزی ۱۶ ساله و طرفدار دکتر مصدق بودم
اما
گرایشات چپ نیز داشتم
و
به عبارتی
"چپ ملی"
بودم.

ملت
از همان آغاز تشکیل توسط بورژوازی انقلابی آغازین
تحت تأثیر افکار کانت و فیشته و فویرباخ و هگل و غیره
ماهیت ضد فئودالی، ضد خانخانی 
داشته است.
 
تشکیل ملت
به معنی فرود آوردن تبر بر ریشه های تفرقه و تشتت و خودسری خوانین و خانخانی بوده است.
 
مصدق
حتی
اگر ماهیت طبقاتی خود
را
تغییر داده باشد و بورژوا شده باشد،
باز هم نمی تواند بدون وجود ملت (ناسیون)،
ملی باشد و پرچم ناسیونالیسم برافرازد.
 
برای اینکه
ملت 
را
طبقه بورژوازی
می سازد 
و
شعور ملی
را
روشنفکریت ارگانیک بورژوایی
تشکیل و توسعه می دهد.
 
«بورژوازی»  ایران
اصلا
بورژوا نبوده و نیست.
 
«بورژوازی» ایران
نیمه فئودال ـ نیمه بورژوا بوده است.


معروف ترین نماینده «بورژوازی»ایران
مهندس مهدی بازرگان 
بوده است
که
مترجم زباله ای تحت عنوان «اثبات (مته متیکی) وجود خدا» بوده است.
 
بورژوازی آغازین زیر پرچم خردگرایان غول آسایی از قبیل لامتری و هلوه تیوس و دیدرو و هولباخ و کانت و فیشه و فویرباخ و هگل
رادیکال ترین دشمنان مسیحیت و خرافه و خریت و کلیسا و مسجد و منبر بوده اند.
 
۶
دکتر مرتضی محیط
مطرح کردند 
که 
من در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
دانش آموزی ۱۶ ساله و طرفدار دکتر مصدق بودم
اما
گرایشات چپ نیز داشتم
و
به عبارتی
"چپ ملی"
بودم.
 
علاوه بر اینها همه،
بورژوازی
دیری است
که
همه دستاوردهای فلسفه کلاسیک بورژوایی 
را
به آتش کشیده است
و
به بدترین دشمن کانت و فیشته و فویرباخ و هگل و غیره
مبدل شده است.
 
ما از اواخر قرن ۱۹
با
بورژوازی واپسین  و سرمایه داری واپسین 
سر و کار داریم
که
متحد کنیسه و کلیسا و مسجد و منبر و محراب است.
 
بورژوازی واپسین 
متحد ارگانیک برده داران، خوانین، فقها و مافیا و لاشخورهای جهان است.
 
ماهیت بورژوازی واپسین
در
هیئت نازیسم و فاشیسم و میلیتاریسم (ژاپن)
نمودار گشته است.
 
بورژوازی واپسین
اساسا و اصولا
ضد ملی 
است.
 
ضد ناسیونالیسم 
است.
 
هیتلر
در اواخر عمر نکبت بار خود
حتی کودکان و پیران و بیماران آلمان
را
مسلح کرد
تا
در مقابل ارتش سرخ مقاومت ورزند و نابود شوند.
 
۶ میلیون عضو جامعه آلمان
را 
به بهانه های واهی و بند تنبانی
پس از مکیدن شیره جسم و جان شان
در کوره های خفقان و آتش
خاکستر کرد.
 
کدام ملی گرایی
 کدام ناسیونالیسم؟
 
 
مراجعه کنید
به
دایرة المعارف فلسفه بورژوایی واپسین 
در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
سؤال خود
را
تکرار کنیم:
بانی و معمار ملت در عصر حاضر
یعنی 
در عصر گذار گلوبال از سرمایه داری به سوسیالیسم
کیست
و
مدافع ناسیونالیسم کیست؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر