۱۳۹۹ تیر ۱۰, سه‌شنبه

هومانیسم و جنبش هومانیستی (۶)


پروفسور دکتر ماتهویس کلاین
پروفسور دکتر مانفرد بور
 
برگردان
 شین میم شین

  هومانیسم آنتیک
(هومانیسم جهان باستان کلاسیک)

۱۲
·      ارزش های فوق الذکر، اکنون دیگر به عنوان ارزش های متعلق به ازمنه ماضی در نظر گرفته نمی شوند، بلکه به مثابه وظایف، فراخوان ها و آماج های عملی قابل پیروی تلقی می شوند.

۱۳
·       اکنون دیگر کسی به توضیحات ماورای طبیعی و میتولوژیکی (اساطیری) برای روشن کردن نکبت اجتماعی قناعت نمی ورزد، بلکه با توسل به تفکر و عقل به توضیح طبیعی آنها پرداخته می شود.

۱۴
·       اکنون (آنتیک)، قبل از همه، طلا و ثروت سرچشمه کلیه مصائب بشری و نکبت اجتماعی قلمداد می شوند.

۱۵


سوفوکلس و معلمش، ایشلیوس
 (۴۹۶ ـ ۴۰۵ ق. م.)
شاعر کلاسیک یونان
همراه با ایشیلوس و اویری پیدس
مهمترین شاعر تراژدی نویس یونان محسوب می شود
آثار او
(بویژه آنتیگونه و یا دختر اودیپوس)
را
کماکان در تئاترهای جهان نمایش می دهد.

·      سوفوکلس در اثر خود تحت عنوان «آنتیگونه» (دختر اودیپوس)  شکوه سر می دهد:
·      «دیگر برای انسان ها راه چاره ای متصور نیست.
·      چرا که طلا فساد می زاید، شهرها را با خاک یکسان می سازد، مردان را از مزرعه و خانه آواره می کند، مردم را مردم آزاری می آموزد و از راه راست منحرف می کند.
·      چه بسا ارواح حق پرست که فرومایگی پیشه می کنند.
·      طلا از انسان ها قلدر می سازد.
·      طلا انسان ها را به بی خدائی عادت می دهد.»

۱۶
·      چنین نظراتی نه فقط در شعر و قصه، بلکه علاوه بر آن، در مکاتب و جریانات فلسفی مختلف نیز مطرح می شوند.
·      مثلا در فلسفه افلاطون، در آثار برخی از سوفیست ها، مرتاضان و استوئیست های قدیم.

۱۷
·      افلاطون در آثار خود تحت عناوین «دولت» و «قوانین» می نویسد، که انسان ها در آغاز مالکیت خصوصی نداشتند و لذا نیکوکار بودند.
·      عداوت و جنگ میان انسان ها با پولپرستی، مالکیت بر زمین و مستغلات، طلا و نقره آغاز می شود.

۱۸
·      افلاطون به شناخت این مسئله نزدیک می شود که ریشه تضادهای طبقاتی، جنگها و شرارت های اجتماعی در مالکیت خصوصی بر وسایل تولید نهفته است.

۱۹
·      ارسطو در اثر خویش، تحت عنوان «سیاست» از کسانی سخن می گوید که به تصمیمگیری های درست در باره مناسبات مالکیت و دارائی انسانها اهمیت شایانی قائلند.
·      «چون آنها معتقدد که همه انسانها به سبب ثروت است که دست به قیام و آشوب می زنند.»

۲۰
·      ارسطو از شخصیتی بنام فالئاس از اهالی چلسدون نام می برد که برای اولین بار اعلام کرده است که «دارائی شهروندان باید مساوی باشد.» 

۲۱
·      فالئاس علاوه بر این، خواهان برابرحقوقی شهروندان در برخورداری از آموزش و پرورش (تربیت) شده است.

۲۲
·      ارسطو از شخصیت هائی نیز سخن می گوید که علاوه بر آموزه مساوات در ملک و مال، به نمایندگی از آموزه  فراگیرتر و عامتری در رابطه با مساوات طبیعی انسان ها برخاسته اند و به اثبات آن اقدام کرده اند.

۲۳
·      آنها علنا اعلام کرده اند که «ستم ارباب ها بر بنده ها غیرقانونی و حق کشی است» و تنها «بر قلدری و زورگوئی متکی است.» 

۲۴
·      ارسطو که خود به قشر متوسط طبقه برده دار تعلق داشت، مخالف ایده برابری انسانها و طرفدار نظریه مخالف آن بوده و به نابرابری «طبیعی» انسانها اعتقاد داشته  است:
·      به نظر او یکی «طبیعتا» آزاد است و دیگری «طبیعتا» برده و لذا برده بودن برای برده سودمند و عادلانه است.

۲۵
·      این تئوری مبتنی بر نابرابری طبیعی ارسطوئی انسانها را بعدها تعلیمات حقوق طبیعی کاتولیکی سرمشق قرار می دهد:
·      این تئوری به توجیه «حقانیت قلدران»، «اخلاق اربابی»، گرایش بیرحمانه به ثروت اندوزی، حقانیت طبقات قدرت طلب، متنفذ، استثمارگر و حاکم می پردازد.

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۲۵۶)



شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
 اندیشیدن مادرزادی.
 
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)

حکایت هشتم
 (دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۲۸ ـ ۲۹)

۱  
چو بینم، که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم، لقمه زهر است و درد

معنی تحت اللفظی:
اگر فقیری گرسنه باشد،
هر لقمه به کامم زهر خواهد شد.

سعدی
 در این بیت شعر،
 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به
 شکل دیالک تیک خداوند جاه و زر و مال و درویش مسکین بسط می  دهد و ادعائی کاملا نامناسب برای جامعه طبقاتی بر زبان می راند:
فقر و گرسنگی توده مولد و زحمتکش و بی خانمان موجب نرفتن لقمه از گلوی اشراف بنده دار، فئودال و دربار و تجار می شود.

این ادعا نه تنها توخالی و بی محتوا، بلکه دروغ محض است.

هم
قهرمانان قصه های سعدی
 انتزاعی و مجازی اند
و
هم
مفاهیم و احکام او.

در جامعه و جهان واقعی واقعیت عینی دیگری در کش و قوس مدام است.

انسان انتزاعی که سعدی هرازگاهی به طور تخیلی تصویر می کند، نخست باید در دیالک تیک فرد و جامعه معنی شود.

۲
یکی را به زندان درش، دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان؟

معنی تحت اللفظی:
اگر کسی دوستانش در زندان باشند،
نمی تواند در باغ و بستان خوش باشد.

سعدی
در این بیت شعر،
 دیالک تیک من و غیرمن
را
به
 شکل دیالک تیک یکی و دوستانش بسط می  دهد و ادعا می کند که محبوس بودن دوستان یکی
سبب تیره شدن عیشش در بوستان می شود.

سعدی از کدام دوستی سخن می راند؟

اگر منظور او دوستی میان طبقه حاکمه و توده، میان نوکر و ارباب، بنده و بنده دار، رعیت و ارباب باشد،
دروغ می گوید:

دیالک تیک اعضای طبقه حاکمه و توده، در جامعه طبقاتی، دیالک تیک همه چیز و هیچ است.
چگونه می تواند هیچ دوست همه چیز شود؟

اگر منظور سعدی دوستی میان اشراف بنده دار، فئودال و دربار باشد،
چنین دوستی ئی فقط بر سر منقل و تا پایان نشست
دوام می آورد،
خود اگر در این معرکه خنجری بر پشتی ننشیند.

دیالک تیک اشرافیت فئودالی،
حدیث خنجر از پشت است،
حدیث توطئه چینی و تعویض جبهه و ارباب و شاه است،
حدیث بیرون آوردن چشمان برادر است،
حدیث زهر کردن در طعام پدر است.

سعدی باید یاوه های خود را برای ساکنان سیاره های دور
به
 عنوان حقیقت زمین
بفروشد،
نه
برای آنان که چشم بینا دارند.

پایان
ادامه دارد.