۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (127)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 

 دیالک تیک نظر و صاحب نظر

1
بحث
ـ قبل از همه ـ
بر سر اندیشه و نظر است
و
نه صاحب نظر

2
تقیه و ریا ثانوی اند.
علت مادی و اجتماعی دارند.

3
اگر کسی بخواهد از بین شان ببرد
باید دست به ریشه برد.

4
برای ریشه کن کردن
مثلا
بیماری مالاریا
باید باتلاق ها خشک شوند.

5
 
شریعتی شیاد است
عوامفریبی می کند.

6
انسان ها بهتر است
هراز گاهی
از مغز خود هم استفاده کنند. 


به من گویند
به تو عاشق شدن کفر است
من امشب کافرم، کافر
اگر کفاره اش،
حتی
تمام عمر من باشد 
نسرین . م


1
استفاده از واژه های کافمند کفر و کافر و کفاره،
شیوائی و دلنشینی خاصی به این شعر می بخشد.
خیلی زیبا ست.

2
این شعر اما به چک سفید شباهت دارد.

3
چک سفیدی
که
همیشه پشیمانی می آورد.

4
چک سفیدی
که
کسی برایش وقعی نمی نهد.

5
چون صدور چک سفید
بندرت
 به فرمان عقل اندیشنده صورت می گیرد.

6
هم خود صاحب سخن این حقیقت امر بدیهی را می داند
و
هم مخاطب.

 فاشیسم و فوندامنتالیسم
 
بزرگ ترین و مهم ترین مشخصات ایده ئولوژی فاشیستی به شرح زیرند:

1

«من مرکزیت» شاعر و یا نویسنده

2
تحقیر توده

3
تجلیل نخبه

4
ایراسیونالیسم (خردستیزی) 

5
غریزه ستائی

6
سکس در لفافه «عشق»

7
هارت و پورتیسم

8
عوامفریبی


الف
هیتلر و اجامر دیگر
به عنوان مثال
  اسم حزب خود را
ناسیونال ـ سوسیالیسم
(ملی ـ سوسیالیستی) 
می گذارند.

ب
در حالیکه نه ملی است و نه سوسیالیستی.

ت
این لات و لومپن ها
کمترین ارج و اعتنائی به ملت و کشور ندارند.

پ
اینها در نهایت بی رحمی و بی شرمی
کشور را به قبرستان مخروبه ای بدل می کنند.

ث
برای تعمیق تخریب کشور و کشتار مردم
تا آخرین نفس به عبث می جنگند.

ج
اینها  سندیکاهای کارگری و احزاب کارگری را نابود می  سازند
و بی شرمانه خود را سوسیالیست می نامند.

ح
فوندامنتالیسم هم بسان همشیره اش
ـ فاشیسم ـ
از جامعه بی طبقه توحیدی دم می زند
از حکومت عدل علی

خ
فاشیست ها و فوندامنتالیست ها
می توانند حتی بر ضد فاشیسم و فوندامنتالیسم سخنرانی کنند و یا شعر بسرایند.


9
همه این مشخصات را شعر شاملو و آثار آل احمد و فوندامنتالیسم شیعی و سنی و همه پانیسم ها و ناسیونال ـ سوسیالیسم و نیچه ئیسم و شوپنهاوریسم و هایدگریسم و اگزیستانسیالیسم و غیره دارند.

مراجعه کنید به 
سیری در جهان بینی  شاملو، آل احمد و کامو و پوپر و سارتر و غیره  
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

سیری در جهان بینی شهریار (3)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین

علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی، همه سایه هما را

·        معنی تحت اللفظی:
·        علی، ای همای رحمت (عفو، بخشایش، مهر)، تو چه نشانه ای از خدا هستی، که سایه سعادت را بر سر هر آنچه که جز خدا ست، افکنده ای.

·        شهریار در این بیت آغازین غزل، علی را همای رحمت محسوب می دارد.

·        هما به چه معنی است؟  

1
 هما
پرنده ای در اساطیر ایرانی است
سایه‌ هما بر سر هر کس بیافتد
به سعادت و کامرانی خواهد رسید
هما
 به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شده ‌است

هما
در افسانه‌ های ایران
مثل ققنوس در اساطیر مصر و یونان
 صاحب کرامت است.
هما
در ادبیات ایران نماد سعادت است
برعکس جغد است که نماد فلاکت است.

هما
 به عنوان پرنده‌ ای استخوان خوار و بی ‌آزار تلقی می شود:

همای بر همه مرغان از آن، شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد.
(سعدی)


در خرابه‌ های تخت جمشید
ـ  پایتخت هخامنشیان ـ
 دو مجسمه سنگی از هما پیدا شده ‌است.
 این نشان می‌دهد که
هما
در ایران باستان نیز سمبل سعادت بوده ‌است.

2
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را

·        شهریار با استفاده از مفهوم «همای رحمت»، با یک تیر دو نشان می زند:
·        او علی را در آن واحد، هم سمبل سعادت محسوب می دارد و هم سمبل رحمت.

3

که به ماسوا فکندی، همه سایه هما را
ماسوی ‌الله
جزخدا
 آنچه‌ سوای ‌ذات باری ‌تعالی ‌باشد.

·        شهریار ضمنا اعلام می دارد که علی به ماسوی الله، مثلا همه افراد بشری، یعنی کل بشریت، سایه سعادت افکنده است.
·        شهریار یا از کمترین سواد تاریخی بی بهره بوده و یا به هنگام سرایش این غزل، در نشئه افیون و بیهوشی و بی خبری بوده است:

الف
·        این انگار همان علی نیست که در یک شب، هزار نفر از همین بشریت را گردن می زند.

ب
·        این انگار همان حیدر کرار نیست که در همه رهزنی های پیامبر اسلام به قتل و غارت همنوعان خویش و برده کردن زنان و جوانان و پیران و کودکان آنها مبادرت می ورزد.

ت
·        این علی انگار همان شیر خدا نیست که در همه غزوات پیامبر اسلام نقش تعیین کننده به عهده داشته و دهها هزار نفر از انسان ها را به قتل رسانده، دار و ندار مادی و انسانی شان را چپاول کرده و کودکان و زنان و جوانان شان را در بازارهای برده فروشی به فروش رسانده و بعد از دهشت جنایات خود با چاه های کر و کور و لال درد دل کرده است.

4
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی، همه سایه هما را

·        چگونه می توان ذره ای مغز در کله داشت و چنین کسی را همای رحمت قلمداد کرد؟
·        چگونه می توان بی مهابا گفت که قاتل هزاران نفر، بر سر بشریت سایه سعادت افکنده است؟

·        علی می تواند به همه چیز شبیه باشد، به غیر از هما.
·        هما سمبل اساطیری سعادت است.

·        هوشنگ ابتهاج (سایه) ـ دوست شهریار ـ  این حقیقت امر را از صراحت می گذراند:

5
سایه
همیشه بر سر او سایبان دولت باد
که سایه از سر ما
ـ چون هما ـ
دریغ نکرد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        من برای او سایبان سعادت آرزو می کنم.
·        برای اینکه او ـ بسان هما ـ سایه اش را از سر ما دریغ نکرده است.

·        این بدان معنی است که هما استثناء قائل نمی شود و سایه اش را به همه انسان ها ارزانی می دارد.

·        هما که هزار نفر را در یک شب گردن نمی زند تا زنان و کودکان شان بی سرپرست بمانند و تن به یوغ بردگی این و آن دهند؟

6
دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم، خدا را

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای دل، اگر خداشناس هستی، فقط به جمال علی بنگر.
·        سوگند به خدا، که من با توجه به علی، خدا را شناخته ام.

·        اگر کسی یک مثقال ناقابل مغز در کله داشته باشد، از شهریار می پرسد:
·        کسی که خداشناس است، دیگر چه نیازی به شناخت خدا دارد؟

·        هر کودکی با شنیدن چنین جمله ای از خنده روده بر خواهد شد.

·        این بدان می ماند که کسی به مادر مثلا حسن بگوید:
·        اگر می خواهی حسن را بشناسی، به جمال حسین نگاه کن.
·        چون من حسن را با توجه به جمال حسین شناخته ام.

·        مادر حسن حتما به حریف خواهند گفت:
·        آدم حسابی من خودم او را زاییده ام و بزرگ کرده ام و به وجب به وجب وجودش آگاهم.
·        چه نیازی به دیدن جمال حسین دارم؟

7
دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین
به علی شناختم من، به خدا قسم، خدا را

·        اینکه شاعر معتادی در عالم هپروت،  پرت و پلا بسراید، امری عادی است.

·        آنچه غیر عادی است، این است که از 70 میلیون سکنه یک سرزمین، یکی یافت نشود که به همین ایراد منطقی ساده اشاره کند.

·        درد این است که ما در دهه دوم قرن 21 بسر می بریم.
·        نه در اعماق قرون وسطی فئودالی.

8
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد، سر چشمه بقا را

·        معنی تحت اللفظی:
·        سوگند به خدا، اگر علی در دنیا و عقبا، سر چشمه بقا را بگیرد، اثری از فنا نخواهد ماند.

·        منظور از مفهوم «گرفتن سر چشمه» چیست؟
·        منظور شهریار از مفهوم «سرچشمه بقا» چیست؟

9
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد، سر چشمه بقا را

·        شاید منظور شهریار این باشد که اگر علی در دنیا و آخرت،  ساقی آب بقا باشد، از فنا اثری نخواهد ماند.
·        یعنی به هر از ره رسیده ای، آب بقا خواهد داد و او نامیرا خواهد گشت.

·        خوب باشد.
·        بر منکرش نفرین.

·        فقط یک سؤال ناقابل از شهریار هشیاران:
·        چرا و به چه دلیل به این نتیجه عجیب و غریب رسیده ای؟

·        این بیت شهریار اما به چه معنی است؟

10

·        این بدان معنی است که تریاد لایزال پیدایش ـ رشد ـ زوال، کشک است.

·        اگر علی بخواهد، قوانین و قانونمندی های عینی هستی طبیعی، اعتبار خود را از دست می دهند.

·        بدین طریق و ترفند، فاتحه ای بلند بالا بر مرگ و میر نباتات و جانوران و انسان ها خوانده می شود.

·        ازاین به بعد همه چیز فقط رشد می کند.

·        نه درختی خشک می شود و «فنا» می پذیرد، نه حشره و حیوان و انسانی بیمار و فرسوده و فرتوت می شود و می میرد.

·        فقط کافی است که سطلی آب یخ از سطل ننه ات طلب ها بگیری، بر سر خود بریزی و از عالم نشئه بیرون آئی و جهنمی را تصور کنی که فاقد دیالک تیک حیات و ممات است.

ادامه دارد.