۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

نقل قول هائی از این و آن (175)

 
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
ربابه جو 
این روزها بیشتر به صدای جیبت گوش می دهند تا به صدای قلبت. 
(منظور پزشکان نیستند.) 

گاف سنگزاد  

·        این قضیه تازگی ندارد، ربابه.
·        تا بوده، چنین بوده.

·        ماضی از این نظر و از خیلی نظرها نه بهتر از مضارع، بلکه چه بسا حتی بدتر از آن بوده است.

·        اولاد حوا و آدم اما از سوئی فراموشکار اند و از سوی دیگر کوته بین و تنبل و تن پرور.

·        به همین دلیل ماضی را تطهیر، تقدیس و ایدئالیزه می کنند تا زحمت تفکر و احیانا در افکندن طرحی نو برای مستقبل به خود ندهند.
·        و گرنه همه می دانند که جوجه امروز از بیضه دیروز بیرون آمده و همچنان و هنوز نشانه های دیروز را و حتی پریروز را با خود دارد.

·        پندار و گفتار و کردار امروزی ها چه بسا تعفن قرون وسطی را و بوی کپک و پوسیدگی عهد عتیق را از فرسنگ ها جار می زند.

پایان

استالینیسم (27)


پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری

فصل چهارم
فنومنولوژی استالینیسم شوروی

بخش اول
پراتیک قدرت (حکومت) 

عرصه دوم
رابطه «پیشاهنگ» پرولتری با «متحدین» اجتماعی

عرصه سوم بروز تضاد
2
ادامه

21
·        از بین بردن تصحیحگرهای مؤسساتی (نهادین) و سرکوب هر انتقاد در بی هراسی از مجازات، تخریب پیوند زنده و پویا میان رهبر و پیروان و کسب استقلال نسبی از سوی قدرتمندان، کنترل همیشه ضرور رهبران را به کنترل رهبران بوسیله رهبران مبدل می سازد.

22
·        و چنین کنترلی بناچار فرم مبارزه بر سر قدرت به خود می گیرد.
·        مبارزه ای که افراد بیرون از گود، اغلب نمی توانند برای آن هسته عینی پیدا کنند و رهبران پائین رتبه، در این مبارزه سعی می کنند، تا دیر نشده جناح قوی تر را تشخیص دهند و به طرفداری از آن سینه سپر کنند.

23
·        در این مبارزات بر سر قدرت، روابط متنوع یک جامعه در حال گذار فی نفسه بغرنج، به مناسبات ساده «دوست ـ دشمن» کلیشه بندی و شابلونیزه می شوند.

24
·        و تصفیه ی حزبی (که لنین بمثابه وسیله ای برای آزاد سازی حزب از عناصر سود جو تلقی می کرد)، در زمان استالین، هم در اتحاد شوروی و هم در کشورهای دیگر به سلاحی ـ اغلب ـ برای از سر راه برداشتن رقیب شخصی بدل می شود، آنهم نه فقط میان فونکسیونرهای بالا، بلکه در ارگان های پائینی نیز.
·        (لنین، «مجموعه آثار»، جلد 30، ص 47)

25
·        در کوره این تصفیه های لاینقطع است که تیپ فونکسیونر استالینیستی بین المللی با مشخصات زیر تشکیل می شود:

الف
·        سوگند خورده بر خط مشی مسلط  در حزب

ب
·        سر به زیر در نظرمندی.

ت
·        عاری از وسواس و شک و تردید.

پ
·        بلحاظ شخصی، حاضر به از جان گذشتگی در راه «وظیفه» و درست به همین دلیل، مصم به خودپائی و تغییر ناپذیری در مقابل همسانان خود در  دوره های بحرانی.

·        (خودپائی را به معنی پاییدن خویشتن، گوش به زنگ و حواس جمع اوپورتونیستی بودن بکار می بریم.
·        خودپائی نتیجه برسمیت شناسی اوپورتونیسم به مثابه شیوه زیست است.
·        خودپائی به معنی امحای پیشاپیش هویت و شخصیت شجاع و مستقل خویش است. مترجم)  

ث
·        با حساسیت یک زلزله سنج در قبال زلزله های مقدر در عرصه مناسبات حکومت (قدرت)

ج
·        طالب وفاداری ایدئولوژیکی بودن.

ح
·        عاری از استقلال و خود مختاری بودن.

خ
·        و به چندین لحاظ، عاری از موضع شخصی استوار و مستحکم بودن.

26
·        چنین مهارت شگفت انگیزی در زمینه تغییر سریع نظر و موضع و پذیرش بی درد سر انبوهی از نظرات کاملا متضاد با نظرات قبلی خویش، حداقل در مورد افرادی از اروپای غربی که پس از جنگ جبهه عوض کردند، دیده شده است.

27
·        البته هرگز نباید فونکسیونر استالینیستی نمونه وار (تیپیک)  را با فونکسیونرهای احزاب کمونیست ـ بطور کلی ـ و قبل از همه در کشورهای غیر سوسیالیستی یکسان تلقی کرد.

28
·        ایمان خلل ناپذیر نمونه وار و شهامت و فداکاری غول آسائی که اعضا و فعالین احزاب کمونیست در کشورهای غیر سوسیالیستی و چه بسا تحت شرایط پیگرد بی امان از خود نشان داده اند و نشان می دهند، سزاوار همه احترامات عالیه انسانی است.

ادامه دارد.

جست و جو


سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
 خون سیاوش
(۱۳۴۱)
 
·         شبی تاریک بود و موج های سخت بر دریا
·        به ساحل، شبروان آشنا با من
·         ولی نا آشنا با شب

·         برای شستن تن در زلال روشنایی
·         برای یافتن از این سیاهی ها، رهایی،
·        فراز ماسه های تر،  پی شبتاب می گشتند
·        و از سوسوی خردش در شب تاریک
·        ز شادی بانگ می کردند و بس بی تاب می گشتند.
 
·        من اما ـ هم چنان ـ با باد در غوغا
·        شتابان، رهسپر، تنها
·        همآهنگ سرود موج، می خواندم
·        و اندر جست و جوی شبچراغی روشنی افزا
·        به روی موج می راندم
·         و شب تاریک بود و موج های سخت بر دریا

ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان

نقل قول هائی از این و آن (174)

حسرت حقیقی را روزی می خوری
که می بینی به اندازه سن و سالت زندگی نکرده ای.
گابریه ل گارسیا مارکز
سرچشمه:
صفحه فیسبوک 
فرشته 
گاف سنگزاد   

دلیل یاوه وارگی این جمله مارکز و یا
جمله ی راوی ئی در اثری از او کدام است؟

·        یاوه وارگی این حکم (جمله) در انتزاعی طرح کردن «زندگی کردن» کذائی است.

1
·        چون هر خواننده ـ هر چقدر هم خرفت باشد ـ دیر یا زود از خود خواهد پرسید:
·        «منظور حریف از مفهوم «زندگی کردن» چیست؟»

2
·        به عبارت دیگر، بر اساس کدام معیار عینی می توان گفت که کسی زندگی کرده و یا نکرده است؟

3
·        اصولا چنین معیار عامی وجود ندارد.
·        هر کس بسته به زمان و مکان و جایگاه اجتماعی اش و بسته به سطح شعورش تصور و تصویری از زندگی ایدئال دارد، تصور و تصویری که مرتب دستخوش تغییر و تجدید نظر است.

4
·        آنچه صاحب این نظر نمی داند، این است که زندگی نه در فرم سوبژکتیفش، نه در فرم ایدئالش، نه در فرم بی عیب و نقص و نقصانش، بلکه با فراز و فرودش، با تلخ و شیرینش، با درد و درمانش، با رنج و شادی اش زندگی است.

5
·        به عبارت دقیق تر و عام تر، زندگی در فرم مشخص رئالش زندگی است و نه در فرم انتزاعی ایدئالش.

6

·        ضمنا هرگز نباید دیالک تیکیت زندگی را فراموش کرد:
·        حکیم خردگرای دیالک تیکی اندیش شیراز، هزاران بار در هزاران فرم به این حقیقت امر دیالک تیکی هستی اشاره کرده است:


گر دلم در عشق تو دیوانه شد عیبش مکن 
بدر، بی نقصان و زر، بی عیب و گل، بی خار نیست

چو گل به بار بود، همنشین خار بود
چو در کنار بود خار در نمی ‌گنجد

تنکدلی که نیارد کشید زحمت گل 
ملامتش نکنند ار ز خار برگردد

باد آمد و بوی عنبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد 

شاخ گل از اضطراب بلبل
با آنهمه خار، سر درآورد 

پسر گفت: 
«هر آینه، تا رنج نبری، گنج بر نداری و تا جان در خطر ننهی، بر دشمن ظفر نیابی و تا دانه پریشان نکنی، خرمن بر نگیری. 
نبینی، که به اندک مایه رنجی که بردم، چه تحصیل راحت کردم و نیشی که خوردم، چه مایه عسل آوردم؟»

القصه، مرافعت پیش قاضی بردیم و به حکومت عدل راضی شدیم، تا حاکم مسلمان، مصلحتی بجوید و میان توانگران و درویشان فرقی بگوید.

قاضی چو حلیت (هیئت و ظاهر) ما بدید و حجت ما بشنید، سر به جیب تفکر فرو برد و پس از تأمل بسیار بر آورد و گفت :
«ای که توانگران را ثنا گفتی و بر درویشان جفا روا داشتی، بدان، که هرجا گل است، خار است و با خمر، خمار است و بر سر گنج، مار است و آنجا که در شاهوار است، نهنگ مردم خوار است و لذت عیش دنیا را لدغه (گزش) اجل در پس است و نعیم بهشت را، دیوار مکاره در پیش.»


پایان

تأثیر متقابل (2) (بخش آخر)

تأثیر متقابل سیتمی بر سیستم دیگری می تواند به پیوند شدیدتر عناصر سیستم دیگر منجر شود.
پروفسور دکتر گئورگ کلاوس
برگردان شین میم شین 
  
·        سیستم های سیبرنتیکی مهمترین فرم سیستم های حاوی تأثیر متقابل را تشکیل می دهند.

1
·        در این سیستم ها تأثیر واکنشی سیستم دوم بر سیستم اول را تأثیر واکنشی (تغذیه متقابل، فید بک) می نامند.

·        (تأثیر واکنشی یا فید بک و یا تغذیه متقابل عبارت است از هدایت آماجگرایانه سیسم فنی، بیولوژیکی و یا اجتماعی با دریافت نتایج حاصله.
·        این بدان معنی است که شرایط آغازین جریان جدید سیستم، تحت تأثیر نتایج حاصله قرار می گیرند. مترجم)

2
·        تأثیر واکنشی می تواند چنان باشد که به خنثی شدن کلی و یا جزئی تأثیر سیستم (S1)  بر سیستم (S2) منجر شود.

3
·        تأثیر واکنشی علاوه بر این، می تواند موجب تقویت پیاپی تأثیر وارده گردد:
·        یعنی تأثیر واکنشی سیستم  (S2) بر سیستم (S1) موجب تضعیف تأثیر سیستم (S1) بر سیستم (S2) نشود، بلکه برعکس موجب تقویت آن گردد و بنوبه خود واکنش شدیدتر سیستم (S2) بر سیستم (S1) را بدنبال آورد، تا اینکه بالاخره کل سیستم که مثلا از زیرسیستم های (S1) و(S2)  تشکیل یافته است، متلاشی گردد. 

4
·        ما با دو نوع زیر از تأثیرات متقابل سر و کار پیدا می کنیم:

الف
·        تأثیرات متقابلی که موجب تحکیم رابطه دو سیستم و یا دو روند می شوند.

ب
·        تأثیرات متقابلی که موجب تخریب رابطه دو سیستم و یا دو روند می شوند.

5
·        هر فرم تأثیر متقابل حاکی از فرم خاصی از تضاد دیالک تیکی است.

·        مراجعه کنید به تضاد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6
·        مثلا تأثیرات متقابل میان زیرسیستم های هر سیستم سیبرنتیکی با کل سیستم، تضادهای درونی اند و تأثیرات متقابل کل سیستم با محیط  پیرامون آن، تضادهای برونی محسوب می شوند.

7
·        انسان شناسنده در روند شناخت نظری (تئوریکی) جهان و در روند استفاده عملی از نتایج حاصل از شناخت نظری، همواره می کوشد تا تأثیرات متقابل را بوسیله روابط علی مفهومی، عملی و فنی جایگزین سازد.

8

·        انگلس در این باره می نویسد:
·        «ما قبل از همه، از تأثیر متقابل فراگیر کلی (یونیورسال) است که به رابطه علی می رسیم.
·        ما باید برای درک پدیده های منفرد، رشته های پیوند عام آنها را پاره کنیم و آنها را بطور مجزا مورد مطالعه قرار دهیم، آنگاه شاهد حرکات متنوع آنها خواهیم شد، که یکی علت و دیگری معلول نام دارد. »
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 499)

9
·        جایگزین ساختن رابطه مبتنی بر تأثیر متقابل با رابطه علی (علت و معلولی) تحت شرایط خاصی تقریبا بشرح زیر امکان پذیر است:
 الف
·        اگر چه سیستم (S1) بر سیستم (S2)  تأثیر می گذارد، ولی سیستم (S2) تقریبا واکنشی ازخود نشان نمی دهد و یا تأثیر غیرماهوی و کاملا ناچیز برسیستم (S1) وارد می سازد.

ب
·        سیستم کلی متشکل از زیرسیستم های (S1) و (S2) باید از محیط زیست چنان ایزوله شده باشد که سیستم (S2) نتواند بواسطه سیستمی از سیستم های محیط زیست تأثیرمتقابل بر (S1) وارد سازد.

10
·        این شرط ها هرگز نمی توانند بطور کامل تحقق یابند، اما علیرغم آن، سیستم های طبیعی، مصنوعی و تکنیکی (فنی) بیشماری وجود دارند که شروط یاد شده تقریبا در باره آنها صدق می کنند.

11
·        این امردر صورتی ممکن می گردد که مثلا سیستم (S1) بر سیستم (S2) تأثیر بگذارد، اما سیستم (S2) بر سیستم (S1) بلافاصله واکنش نشان ندهد، بلکه بعد از اینکه تأثیر سیستم (S1) بر سیستم (S2) از حد معینی فراتر رفت، واکنشی از سوی سیستم (S2)  بر سیستم (S1) اعمال شود.  

·        مراجعه کنید به علیت، سیستم، تضاد دیالک تیکی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پایان