۱۳۹۴ خرداد ۲۹, جمعه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (37)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
 
مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی

تسلیحات رزم 

بَرگُستوان
زره و پوشش اسب
  برای محافظت و مصون نگهداشتن این جانور در جنگ 

به فر کی ئی نرم کرد آهنا
چو خود و زره کرد و چون جوشنا

چو خفتان و تیغ و چو برگستوان
همه کرد پیدا به روشن روان

·        معنی تحت اللفظی:
·        جمشید به برکت شوکت و شکوه در خور کی، آهن را نرم کرد و آن را به شکل کلاه خود، زره، جوشن، خفتان، تیغ و برگستوان در آورد.

·        آتش و بعد آهن از طرف نیاکان جمشید کشف، حفظ و استخراج شده است.
·        به این موضع برخواهیم گشت.

·        جمشید پس از تعیین سرداران سلحشور و فونکسیون آنها (نام جوئی) به تولید تسلیحات رزم می پردازد.
·        حالا از ماهیت جمشید بیشتر پرده برداشته می شود:

1
·        جمشید نه تنها شهریار و موبد، بلکه همچنین مولد است.

2
بدین اندرون سال پنجاه رنج
ببرد و از این چند، بنهاد گنج

·        معنی تحت اللفظی:
·        جمشید در عرض 5 دهه، به برکت رنج، گنج تولید کرد.

·        حکیم در این بیت، دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک رنج و گنج بسط و تعمیم می دهد و برای سعدی به میراث می نهد:

نابرده رنج
گنج میسر نمی شود.

3
دگر پنجه، اندیشهٔ جامه کرد
که پوشند هنگام ننگ و نبرد

·        جمشید در 5 دهه دیگر، به فکر لباس افتاد تا هم به هنگام جنگ و هم همیشه برای حفظ آبرو مورد استفاده قرار گیرد.

·        جمشید هم مولد مایحتاج مادی حیاتی است، هم متفکر است و هم مقسم کار اجتماعی است.

4
ز کتان و ابریشم و موی قز
قصب کرد، پرمایه دیبا و خز

قز
یعنی ابریشم خام
قصب
یعنی پارچه

·        معنی تحت اللفظی:
·        جمشید از کتان و ابریشم پارچه و دیبا و خز تولید کرد.

·        در این اسطوره شاهنامه توسعه و تکامل تدریجی جامعه بشری تصور و تصویر ماتریالیستی می شود.

5
بیاموخت شان رشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن

·        معنی تحت اللفظی:
·        جمشید ریسندگی و تابندگی (پیچاندن)  و بافندگی می آموزد.

·        در این بیت، فونکسیون دیگر جمشید یاد آور می شود:
·        جمشید اموزگار جامعه نیز است.
·        آموزگار تولید مایحتاج مادی است.

·        اگر این اسطوره شاهنامه را با اساطیر یونان مورد مقایسه قرار دهیم، باید بگوییم که اساطیر ایران بمراتب راسیونالیستی تر و ماتریالیستی تر از اساطیر یونان هستند.
·        اساطیر یونان عمدتا تهوع انگیزند.
·        یک مشت خدای ماجراجو و عیاش در قله اولمپ جمع آمده اند و غیر از عیاشی و حسادت و دسیسه و توطئه و جنگ و جدال با یکدیگر فکر و ذکری ندارند.

6
چو شد بافته، شستن و دوختن
گرفتند از او یکسر آموختن

·        معنی تحت اللفظی:
·        پس از آموزش ریسندگی و بافندگی، شست و شو و دوخت و دوز اموختند.

·        توضیح روند رشد اجتماعی در این اسطوره شاهنمامه واقعا شاهکار است.
·        منطقی تر و ماتریالیستی تر و عینی تر از این نمی توان پله های توسعه و تکامل  بشریت و جامعه بشری را توضیح داد:
·        پس از تهیه پارچه، خیاطی، بعد البسه و بعد شست  و شوی البسه و غیره آموزش داده می شود.

·        از سرتاپای این تبیین، تفکر رئالیستی و منطقی می تراود:
·        پیش شرط تهیه لباس، ریسندگی و بافندگی و دوزندگی است و پیش شرط شست و شو، تهیه لباس و پوشش البسه است.

7
چو این کرده شد، ساز دیگر نهاد
زمانه بدو شاد و او نیز شاد

·        معنی تحت اللفظی:
·        پس از انجام این کارها، سودای انجام کارهای دیگر را در سر پخت.
·        جامعه از او شاد بود، او هم از جامعه شاد و خشنود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر