۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (47)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین

مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی

تو را با هنر، گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو همراه با هنر، گوهر و خرد داری.
·        (و یا، تو به دلیل داشتن هنر، هم گوهر و هم خرد داری.) 
·        به همین دلیل، از آرامش روحی و روانی برخورداری.

·        حالا نظری به ابیاتی می اندازیم که در رابطه معنوی با این بیت سروده شده اند و برای فهم بهتر آن مفیدند: 

کسی کاو خرد جوید و ایمنی
نیازد سوی کیش آهرمنی

چو فرزند باید که داری به ناز
ز رنج ایمن از خواسته بی ‌نیاز

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی که خردجو و ایمنی طلب باشد، به کیش اهریمنی نمی گرود.
·        با چنین کسی همان رفتار را بکن که با فرزند خود می کنی:
·        او را از رنج و آزار مصون دار و از مال و متاع، بی نیاز.

1
·        اکنون معلوم می شود که این بند از اسطوره، به رهنمود پیری به برنائی اختصاص دارد:
·        این نوعی آموزش اتیک و اخلاق است.
·        این آموزش طرز رفتار با همنوعان است.

2
·        بنظر پیر جهاندیده و مجرب، پیش شرط عدم گروش به کیش اهریمنی، خرد جوئی و ایمنی طلبی است.

·        اکنون مفهوم فلسفی جدیدی وارد بحث می شود:
·        ایمنی.

·        منظور اسطوره احتمالا صلح جوئی و مسالمت طلبی فرد مورد نظر است.

·        این مفهوم نیز باید مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.

·        در یکی از علوم طبیعی به نام بیولوژی (زیست شناسی) شاخه ای به نام ایمنی شناسی (ایمونولوژی) وجود دارد:    

 
ایمنی‌شناسی 
(ایمونولوژی)    
 یکی از شاخه‌ های زیست‌شناسی است
که
 به بررسی انواع واکنش ایمنی جانداران
در برابر آنتی ژن‌ های بیگانه
و
روند ایجاد مصونیت در برابر عوامل بیماری زا می ‌پردازد.
 این علم هم به جنبه های فیزیولوژیکی پاسخ تدافعی بدن به عوامل بیگانه،
و
هم به جنبه های پاتولوژیکی سیستم ایمنی
مانند بیماری های خود ایمنی، حساسیت، نقص ایمنی،
واکسیناسیون و پیوند اعضاء می‌پردازد.

3
تو درویش را رنج منمای هیچ
همی داد و بر داد دادن بسیچ

بسیچ
به  آماده ساختن نیروی نظامی و کل ساز و برگ سفر و جنگ
اطلاق می شود.

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو هرگز نباید به تهیدستان اذیت و آزار روا داری.
·        تمام تلاش تو باید معطوف به داد و دادگری باشد.

·        اکنون دیالک تیک جدیدی وارد اسطوره می شود:
·        دیالک تیک داد و بیداد.

·        احتمالا تار و پود شاهنامه به این دیالک تیک سرشته است.

4
تو درویش را رنج منمای هیچ
همی داد و بر داد دادن بسیچ

·        پیر خردمند در این بیت، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک داد و دادگری ـ اذیت و آزار بسط و تعمیم می دهد و به رعایت اکید داد و دادگری فرمان می دهد.

·        داد و بیداد از  مفاهیم مرکزی شاهنامه حکیم طوس هستند و بر پایه این  مفاهیم، زیرمفهوم های معنامند متعدد زیر تشکیل می یابند:
·        دادجوئی
·        دادخواهی
·        دادگری
·        دادپیشگی
·        دادیاری
·        دادستانی
·        دادگاهی
·        و ضد دیالک تیکی همه اینها.
·        بیدادگری و غیره.
·         
·        ما باید در روند تحلیل شاهنامه به تحلیل این  مفاهیم اجتماعی بسیار مهم نیز خطر کنیم.

5
تو درویش را رنج منمای هیچ
همی داد و بر داد دادن بسیچ

·        از این بیت ـ در هر صورت ـ معلوم می شود که در زمان مورد نظر این اسطوره تفاوت های اقتصادی وجود داشته است.
·        در جامعه فقیر و غنی وجود داشته است.
·        اندرز پیر خردمند رعایت اکید امنیت تهیدستان و دادگری است.

·        اینکه چرا  مفاهیم داد و دادگری (داد دادن) توأم با مفهوم درویش می آیند، احتمالا دال بر منشاء واژه داد است:
·        دادگری یعنی به ازای هر ستدی، دادی دادن.
·        دیالک تیک ستد و داد.
·        بیدادگری، یعنی به ازای ستد، دادی ندادن، بیداد روا داشتن.

6
که گیتی سپنج است و جاوید نیست
فری برتر از فر جمشید نیست

سپنج
یعنی مهمان، موقت، ناپایدار

·        معنی تحت اللفظی:
·        اولا برای اینکه دنیا کاروانسرا ست و نه جاوید.
·        ثانیا برای اینکه شوکت و شکوهی، بهتر از شوکت و شکوه جمشید وجود ندارد.

·        پیر خردمند، پس از دادن رهنمود، دلیل می آور تا مستمع و یا مخاطب را قانع کند.

·        دلایل او با یکدیگر، دیالک تیکی را تشکیل می دهند:
·        دیالک تیک اوبژکتیو و سوبژکتیو را.

·        دیالک تیک کوتاهی عمر و زیست مبتنی بر فر و فضیلت را.
·        منظور از زیست مبتنی بر فر جمشید، اخلاق مندی است.
·        رعایت اکید سجایای اخلاقی است.

7
سپهر بلندش به پا آورید
جهان را جز او کدخدا آورید

·        معنی تحت اللفظی:
·        او را از تخت به زیر کشید، و جانشینی برای او تعیین کنید.

·        ظاهرا هدف سلب قدرت از شاهی و یا امیری و جایگزین کردن او با شاهی و یا امیری دیگر است.

8
یکی تاج پرگوهر شاهوار
دو تا یاره و طوق با گوشوار

سپیجاب و سغدش به گودرز داد
بسی پند و منشور آن مرز داد

یاره
به حلقه ای از طلا و نقره و غیره
(النگو)
اطلاق می شود.

·        معنی تحت اللفظی:
·        تاجی مزین به سنگ های قیمتی اعلی و النگو و گردن بند و گوشواره از سوئی و قلمرو سغد و ماوراء النهر را از سوی دیگر به گودرز داد و ضمن دادن اندرز، فرمان سلطنت در آن دیار را به دستش داد.

9
ستودش فراوان و کرد آفرین
که چون تو کسی نیست ز ایران زمین

بزرگی و فر و بلندی و داد
همان بزم و رزم از تو داریم یاد

تو را با هنر گوهر است و خرد
روانت همی از تو رامش برد

روا باشد ار پند من بشنوی
که آموزگار بزرگان توئی

·        معنی تحت اللفظی:
·        گودرز را ستود و به دلایل زیر مورد تحسین قرار داد:

الف
·        در ایرانزمین نظیری برای تو وجود ندارد.

ب
·        از تو فقط بزرگواری و شوکت و وسعت طبع و داد و بزم و رزم به یاد داریم.

ت
·        تو همراه با هنر، گوهر و خرد، آرامش روحی و روانی داری.

پ
·        بهتر است که اندرز مرا بشنوی.
·        مبنی بر اینکه تو آموزگار بزرگان هستی.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر