۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه

سیری در جهان بینی حکیم ابوالقاسم فردوسی (39)


(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
 
مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی

چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        آزاد مرد سخندان چه خوب گفت:
·        «تنبلی موجب تبدیل آزاده به بنده شده است.»

·        در این اسطوره ایرانی، برای سقوط اجتماعی افراد از طبقه اجتماعی آزاد به طبقه اجتماعی بنده، دلیل سوبژکتیو عرضه می شود.
·        افرادی که تنبل و تن پرور بوده اند بزعم مؤلف این اسطوره، بلحاظ اجتماعی سقوط کرده اند و جزو بنده ها گشته اند.

·        یکی ازد لایل سقوط واقعا هم از همین قرار بوده است:
·        ورشکستگی اقتصادی سبب سقوط اجتماعی شده است.

1
چه گفت آن سخنگوی آزاده مرد
که آزاده را کاهلی بنده کرد

·        کسانی که قادر به پرداخت بدهی خود نبوده اند، بنده طلبکار شده اند.
·        این روند کماکان تا عصر حاضر ادامه داشته است:
·        زحمتکشانی که قادر به ارتزاق کودکان خود نبوده اند، آنها را به ازای مواد غذای به اغنیا اجاره می دادند.
·        بدین ترتیب قشر اجتماعی بنده ها، نوکرها، کنیزها، کلفت ها و غیره تا همین امروز ادامه حیات داده است.
·        استثمار این بخش از جامعه بنا بر تجارب شخصی ما با شکنجه جسمی و تجاوز جنسی حتی همراه بوده است.

2
·        بنده گشتن اعضای جامعه اما فقط به دلایل سوبژکتیو (کاهلی) نبوده است.
·        منبع بزرگ برده ها، جنگ های راهزنانه بوده است.
·        غزوات پیامبر اسلام و لشکرکشی های خلفای اموی و  عباسی و غیره ضمنا برای برده کردن فرزندان خلق های دیگر بوده است.
·        تبلیغ و اشاعه اسلام فقط بهانه بوده است.

3
·        سوء استفاده از ادیان هم از سوی امپریالیسم و هم از سوی جمهوری اجامر و فوندامنتالیسم اسلامی کماکان ادامه دارد.
·        نیات کوتاهمدت و درازمدت میسیونرهای مذهبی از مسیحی تا اسلامی، از بودیستی تا بهائی باید بررسی شوند تا نیمکاسه پنهان در زیر کاسه آشکار گردد.

4
·        ثروتی که در دست اقلیتی مثلا در ایران گرد آمده، ضمنا نتیجه استثمار برده واره توده های آواره افغانی بوده است.
·        در زمان شاه، آوارگان بی پناه افغانی در کوره پزخانه های بورژواهای نظامی با دستمزدهای بخور و نمیر به کار کشیده می شدند و چه بسا برای امتناع از پرداخت دستمزد مقرره، پس از سال ها به طور دسته جمعی به زندان انداخته می شدند، زندان هائی که رؤسای شان همان بورژوا های نظامی بوده اند.
·        شرایط زندگی این بیچاره ها در زندان ها وحشت انگیز بوده است که هر انسان شریفی از تصور آنها دچار شرم و وحشت می شود.

5
چهارم که خوانند اهتو خوشی
همان دست ‌ورزان ابا سرکشی

کجا کارشان همگنان پیشه بود
روان شان همیشه پراندیشه بود

·        معنی تحت اللفظی:
·        دسته چهارم صنعتگران دستی سرکش بوده اند که پیشه ور و ضمنا اندیشه ورزبوده اند.

·        حکیم طوس در این بند اسطوره، دیالک تیک پیشه و اندیشه را توسعه می دهد.
·        دیالک تیک پیشه ـ اندیشه بسط و تعمیم دیالک تیک کار مادی ـ  تفکر و تکلم است.

·        این یکی از مهمترین کشفیات مارکس و انگلس بوده که صدها سال قبل از تولد آنها در این اسطوره ایرانی (توسط حکیم طوس) بطرز ستایش انگیزی توسعه داده می شود.

·        منشاء تفکر و تکلم واقعا هم از این قرار است:

5
·        تفکر و تکلم ببرکت کار و در روند کار پدید آمده است:
·        «پر اندیشه بودن روان صنعتگران و پیشه وران» به دلیل کار مادی آنها بوده است.

·        برای تبدیل آهن به گاو آهن و  شمشیر و تیر و داس و تبر، نخست باید مدل های فکری آنها در کله صنعتگر پدید آیند و بعد در روند کار عرقریز مدل فکری آنها واقعیت یابد.

·        یعنی روح، مادیت کسب کند.
·        اندیشه شمشیر (شمشیر فکری)  به صورت شمشیر مادی در آید.

·        هر محصول کار تجسم مادی دیالک تیک ماده و روح است.
·        هر شمشیر تجسم مادی دیالک تیک آهن و اندیشه است.
·        دیالک تیک شمشیر مادی و شمشیر فکری است

6
بدین اندرون سال پنجاه نیز
بخورد و بورزید و بخشید چیز

از این هر یکی را یکی پایگاه
سزاوار بگزید و بنمود راه

که تا هر کس اندازهٔ خویش را
ببیند، بداند کم و بیش را

·        معنی تحت اللفظی:
·        در اثنای این 5 دهه، زندگی توأم با لذت و ریاضت و حمایت و همبستگی ادامه یافت.
·        جمشید در روند این تقسیم کار، برای هر کس جایگاه اجتماعی معینی تعیین کرد که شایسته اش بود.
·        ضمنا آنها را راهنمائی کرد تا قدر خود را بدانند و به نواقص و استعدادهای خود واقف باشند.

7
·        تصویر این اسطوره از همبود آغازین، دال بر تشکیل جامعه اشتراکی آغازین است:

·        اعضای همبود فقط بلحاظ تقسیم اجتماعی کار با هم تفاوت دارند و نه بلحاظ حقوق اجتماعی.
·        یکی آن می کند و دیگری این.
·        ولی همه با هم برابرند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر