۱۴۰۰ آبان ۹, یکشنبه

استالینیسم (۴۶)

استالین؛ آخرین کتابخوان آزاد شوروی

 

پروفسور دکتر ورنر هوفمن

(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)

برگردان

میم حجری

پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان

بخش دوم

رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

ادامه

 

۶

درک و برداشت از جانبداری تفکر

 

۱

·    خصوصیات فوق الذکر با رابطه استالینیسم با وجوب جانبداریت (جانبدار بودن) علوم انطباق داشته اند.

 

۲

·    اصل جانبداریت علوم که در عرصه های دیگر حیات اجتماعی ـ مثلا در صدور حکم در دادگاه ها ـ اهمیت بزرگی کسب کرده، آنسان که آن فهمیده و عملی می شود، تأثیرات دیرمان زیانباری بر علوم اجتماعی به جا گذاشته است.

 

۳

·    میان توضیح معرفتی ـ نظری دست و پا شکسته این اصل و کاربست بی دغدغه خاطر آن عدم تناسب چشمگیری وجود دارد.

 

۴

·    رابطه «جانبداریت» و «عینیت» علوم ـ طبیعتا ـ مسئله ساده ای نیست.

 

۵

·    از دید لنین «جانبداریت» علوم ـ در هر حال ـ به معنی نفوذ عمیقتر در عینیت بوده است:

·    در وهله اول، این مطالعه همه جانبه واقعیات امور بوده که می بایستی به موضعگیری علمی منجر شود.

 

۶

·    در تفکر استالینیستی ـ اما ـ بر عکس، میان جانبداریت و عینیت دیوار قطوری کشیده می شود.

 

(عینیت (اوبژکتیویته) مشخصه و اصل پژوهش علمی است که در جهت انعکاس راستین واقعیت عینی در احکام، تئوری ها و غیره سیر می کند.

 

هرحکم، تئوری و غیره زمانی مشمول عینیت می شود که در واقعیت عینی، امری وجود داشته باشد که مستقل از احکام، تئوری ها و غیره و مستقل از افرادی که این احکام و تئوری ها را تدوین کرده اند، باشد و چند و چون آن چنان باشد که در حکم، تئوری و غیره ادعا می شود.

 

وقتی از عینیت احکام، تئوری ها و غیره سخن می رود، منظور این است که معیار تعیین کننده در تدوین آنها، نه آرزوها، نظرات، تمایلات، پیشداوری ها و غیره سوبژکتیو، بلکه خود واقعیات امور مطروحه در احکام و تئوری ها و غیره بوده اند و بس.

عینیت را نباید با «عین گرائی» (اوبژکتیویسم) عوضی گرفت، که خواهان بیطرفی مطلق پژوهش علمی است.

امری که نه به لحاظ اجتماعی امکان پذیر است و نه به لحاظ جهان بینی. 

مترجم)

 

(عینگرائی (ابژکتیویسم) عبارت است از طرز تفکر جهان بینانه و متدئولوژیکی که بنا بر آن، پژوهش علمی باید از هرگونه ارزیابی انتقادی، قضاوت طبقاتی، موضعگیری جانبدارانه نسبت به موضوع مورد تحقیق، خود داری کند، زیرا گویا این امر بر علمیت تحقیق لطمه می زند.

مترجم)

 

۷

·    در قاموس استالینیسم، هر آنچه که به صداقت بی غل و غش آزمون همه جانبه و بنیادی مربوط می شود، انگ «اوبژکتیویسم» می خورد.

 

۸

·    دشمن قلمداد کردن کسی، همان و مشکوک گشتن او به طرفداری از اوبژکتیویسم، همان.

 

۹

·    و اگر خود را جای دشمن کذائی بگذاریم و به جای او بیاندیشیم و عمل کنیم، آنگاه می توان نتیجه گرفت که او در نهان طرفدار سینه چاک اوبژکتیویسم است.

 

۱۰

·    بدین طریق، انتقاد از «محتوای» نظرات مخالفین، جای خود را به انتقاد شتابزده از چیزهای «ماورای تجربی» می دهد.

 

۱۱

·    آنگاه نیات باطنی و قلبی پنهان مخالفین در عالم تخیل و فانتزی تخمین زده می شوند و بدین طریق، بر آئین انتقاد، آشکارا خیانت می شود.

 

۱۲

·    بدفهمی استالینیستی از جانبداریت علوم در نکات زیرین خود را عیان می سازد:

 

الف

·    قضاوت های زیر با یکدیگر قاطی و مخلوط می شوند:

 

۱

·    قضاوت هائی که باید به طرز معرفتی ـ نظری (در پرتو تئوری شناخت) از یکدیگر تمیز داده شوند.

 

۲

·    قضاوت های مربوط به وقایع امور که صرفا به عمل می آیند.

 

۳

·    قضاوت های توضیحی مبتنی بر آنها و قضاوت های استنتاجی که از آنها استخراج می شوند.

 

۴

·    بدین طریق، توضیح و نتیجه نهائی در بحث ساده پیرامون وقایع امور در یکدیگر دخالت داده می شوند.

 

(ورنر هوفمن در این حکم، دیالک تیک تحلیل و استنتاج را در مد نظر دارد.

اصولا قبل از نتیجه گیری (استنتاج) در باره چیزی، باید آن چیز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد، تا امکان جمع بندی و استنتاج فراهم آید.

استنتاجی که به نوبه خود بر تحلیل تأثیر متقابل می گذارد و به تصحیح و تعمیق آن منجر می شود.

در تفکر استالینیستی، که ضمنا کار عادی و روزمره ایرانی ها هم است، نتیجه قبل از تحلیل گرفته می شود و تحلیل کذائی به ساز نتیجه از قبل گرفته شده می رقصد.

به عبارت دیگر، دیالک تیک تحلیل و استنتاج وارونه می شود.

مترجم)

 

۵

·    بدین طریق، معیار صحت و سقم احکام، دیگر نه حقیقت مندی آنها، بلکه سودمندی و یا زیانمندی آنها در رابطه با هدف از قبل تعیین شده می گردد.

 

۶

·    و شعار جانبداریت برای بسیاری از متفکران به مجوز سهلی بدل می شود، تا جانبداری خود را بر مبنای تحلیل دقیق وقایع امور استوار نسازند، بلکه برعکس، بر مبنای جانبداریت، وقایع امور را انتخاب و مورد قضاوت قرار دهند.

·    (مراجعه کنید به «روانشناسی تفکر کمونیستی»، ج. گابل، «فرم های بیگانگی» ـ مقالاتی راجع به شعور کاذب (۱۹۶۴) ص ۵۳)

 

ادامه دارد.

خود آموز خود اندیشی (۴۶۳)

خوداندیشی

 شین میم شین

باب اول

در عدل و تدبیر و رأی

حکایت نوزدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۴۸ ـ ۴۹)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

۱

اگر بر کناری، به رفتن بکوش

و گر در میان، لبس دشمن بپوش

 

معنی تحت اللفظی:

اگر از دشمن فاصله داری، منطقه را ترک کن

و

اگر در میان لشکر دشمن هستی، لباس دشمن را در برکن

 

سعدی

 در این بیت شعر،

عمل متناسب با شرایط عینی

را

به شکل دیالک تیک استتار و فرار بسط و تعمیم می دهد.

 

سعدی

مبلغ هشیاری، انعطاف پذیری، عمل اندیشیده و سنجیده

 است.

 

در درایت، نبوغ و خردمندی ژرف سعدی

 نمی توان مبالغه کرد.

 

سؤال

 

دیالک تیسین غول آسای قرون وسطی

 در این بیت شعر،

 دیالک تیک وسیله و (۱) را به شکل دیالک تیک استتار، دیالک تیک لباس خودی و لباس دشمن

بسط و تعمیم می دهد.

 

جواب

 

دیالک تیسین غول آسای قرون وسطی

در این بیت شعر،

 دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک استتار، دیالک تیک لباس خودی و لباس دشمن بسط و تعمیم می دهد.

 

 اگر کسی به عینیت دیالک تیک هستی،

به کشف آموزگار تئوری رهائی نهائی (انگلس)  یقین ندارد،

می تواند به مطالعه آثار

سعدی بپردازد

و

انعکاس خودپوی دیالک تیک عینی

را

در آیینه ضمیر شفاف شاعر شیراز

به تماشا بنشیند و اطمینان خاطر کسب کند.

 

اگر دشمن در دیدرس نیست، به راه خود ادامه بده

و

 اگر خود را در خطه دشمن یافتی،

لباس دشمن بپوش، تا شناخته نشوی.

 

سعدی

 اهل هارت و هورت و خودنمائی و ماجراجوئی

نیست.

 

سؤال

 

او دیالک تیک وسیله و هدف را صرفنظرناپذیر می داند و در دیالک تیک وسیله و هدف نقش تعیین کننده و اصلی از آن (۲) است.

 

جواب

 

او دیالک تیک وسیله و هدف را صرفنظرناپذیر می داند و در دیالک تیک وسیله و هدف نقش تعیین کننده و اصلی از آن هدف است.

 

برای سعدی

 هدف مهمترین است

و

وسیله باید متناسب با آن انتخاب شود

 و راه و روش حرکت،

 نه بنا بر مد و میل و هوس و سلیقه،

بلکه با توجه به هدف تعیین شود،

باید نیل به هدف را تسهیل کند.

 

ادامه دارد.

 

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف)انتزاع (تجرید، ابستراکسیون) (۳)

https://thumbs.dreamstime.com/z/abstrakt-gesicht-m%C3%A4dchen-vektor-portr%C3%A4t-abstraktion-kunst-frau-kopf-handgezeichnet-minimal-modern-kunstwerk-gemalt-menschlich-223602443.jpg 

 

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس

پروفسور دکتر ولفگانگ سگت

برگردان

شین میم شین

 

۴

تئوری تجرید افلاطونیستی

 

 ادموند هاسرل

 (۱۸۵۹ ـ ۱۹۳۸)

فیلسوف و ریاضی دان اطریشی

از مؤسسین فنومنولوژی

او فلسفه را از پرداختن به مسائل جهانی نهی می کرد.

فلسفه می بایستی به تحلیل پدیده ها قناعت کند.

او مخالف پسیکولوژیسم هم بود که قانون منطق را مبتنی بر روندهای روانی می دانست و به انکار اصولی عینیت می پرداخت.

جریانات زیر تحت تأثیر هاسرل بوده اند:

اگزیستانسیالیسم پونتی و سارتر و هایدگر

تئوری انتقادی تئودور آدورنو

جامعه شناسی آلفرد شولتسه

آثار او بر ۴۰ هزار صفحه بالغ می شوند:

در باره عدد

فلسفه حساب

فلسفه به مثابه علم سختگیر

ایده هائی راجع به فنومنولوژی و فلسفه فنومنولوژیستی

 

·    در مغایرت با تئوری تجرید امپیریستی که زیر بیرق آن، ایدئالیست های ذهنی از قبیل برکلی، هیوم و بعدها میل و ماخ و بالاخره جریانات رنگارنگ پوزیتیویستی گرد آمده بودند، بولزانو، هاسرل و مدتی هم برتراند راسل تئوری تجرید افلاطونیستی را مطرح کردند و مدعی شدند که انتزاع (تجرید) جمعبندی مفاهیم است و بس.

 

۵

تئوری تجرید دیالک تیکی

 

 ۱

·    تئوری تجرید دیالک تیکی را برای نخستین بار هگل مطرح کرد.

 

۲

·    هگل انتزاع و یا تفکر مبتنی بر انتزاع را گشتاور مهمی در روند شناخت می دانست و مخالف این نظر بود که گویا انسان ها ضمن عمل انتزاع به طور دلبخواهی یک و یا گروهی از خصایص چیزها را مورد صرفنظر قرار می دهند.

 

۳

·    «تفکر انتزاع کننده را از این رو، نباید فقط به معنی کنار گذاشتن مواد حسی تلقی کرد و تصور کرد که در جریان انتزاع از واقعیت مواد حسی چیزی کم و کسر نمی شود.

·    انتزاع ـ بیشتر ـ به معنی نفی مواد حسی به مثابه نمود صرف و تقلیل دادن آنها به جنبه های ماهوی است.

·    جنبه های ماهوی هم تنها در مفهوم می توانند عرض اندام کنند.»

·    (هگل، «منطق»، فصل دوم، ص ۲۲۶)

 

۶

تئوری تجرید ماتریالیستی ـ دیالک تیکی

 

۱

·    تئوری تجرید ماتریالیستی ـ دیالک تیکی انتزاع را ابزار معرفتی مهمی می شمارد.

 

۲

·    زیرا به کمک آن می توان از مجموعه اطلاعات حاصله از طریق درک حسی چیزها، روابط و خواص ماهوی، ضرور و عام را عمده کرد و از نمود (پدیده)  آنها به ماهیت آنها راه گشود.

 

۳

·    امکان انتزاع به طور عینی مشروط می شود.

 

۴

·    زیرا جهان مادی نه تلنباری از چیزهای منفرد، ایزوله و جدا از هم، بلکه تنوعی به هم پیوسته است که در آن طبقات عینی و روابط عام وجود دارد.

 

۵

·    هدف از روند انتزاع در مورد مشخص به شرح زیر است:

 

الف

·    کنار گذاشتن خواص، روابط و شرایط بی اهمیت

 

ب

·    برجسته کردن خواص، روابط و شرایطی که ماهوی اند و رفتار شیئ مورد نظر را تعیین می کنند.

 

پ

·    متغیر و سیال کردن سلسله ای از خواص و خصایص مشترک

 

۶

·    بدین طریق، می توان جنبه های ماهوی طبقه ای از اشیاء را در فرم خالص و آزاد از کلیه تأثیرات مزاحم و یا در فرم ایدئالیزه گشته در قالب مفهوم ریخت.

 

۷

·    مفاهیمی که در نتیجه روند انتزاع تشکیل می یابند، انتزاعاتی (مجرداتی) اند که از چیزهای مشخص و محسوس فاصله دارند، ولی واقعیت عینی را عمیقتر و همه جانبه تر از درک حسی (ادراک، استنباط)  بیواسطه منعکس می کنند.

 

۸

·    «تفکر بشری با صعود از مشخص به مجرد (اگر این صعود به درستی صورت گیرد) از حقیقت فاصله نمی گیرد، بلکه بدان نزدیکتر می شود.

 

۹

·    انتزاع ماده، انتزاع قانون طبیعی، انتزاع ارزش و امثالهم، به عبارت ساده تر، همه انتزاعات علمی (انتزاعات درست، جدی و نه احمقانه) طبیعت را عمیقتر، دقیقتر و کاملتر منعکس می کنند.»

·    (لنین، «مجموعه آثار»، جلد ۳۸، ص ۱۶۰)

 

۱۰

·    انتزاعات فقط زمانی صحیح و ضرورند که در خواص و روابط واقعیت عینی مبنای عینی دارند.

·    در غیر این صورت به «انتزاعات توخالی و بی محتوا» بدل می شوند.

·    به حدس و گمان صرف بدل می شوند که با واقعیت عینی انطباق ندارند.

 

۱۱

·    روند انتزاع و انتزاعات پله و گشتاور مهمی را در روند شناخت تشکیل می دهند.

·    پله و گشتاوری که از مشخص در نمود محسوس آن  به مجرد و از مجرد به مشخص ـ به معنی عالی تر آن ـ  منتهی می شود.

 

۱۲

·    روش انتزاع (تجرید) حاوی سلسله ای ازجنبه های متفاوت است.

 

ادامه دارد.