۱۴۰۰ مهر ۲۷, سه‌شنبه

استالینیسم (۳۸)

استالین؛ آخرین کتابخوان آزاد شوروی

 

پروفسور دکتر ورنر هوفمن

(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)

برگردان

میم حجری

پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان

 

بخش دوم

رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی

ادامه

  

۲

عناصر تفکر استالینیستی
ادامه

 

·    در نکات فوق الذکر از استالین نیز گشتاورهای معینی مطرح می شوند که بعدها به ساختار فکری عام بدل خواهند شد.

 

 گشتاور اول

 

۱

·    در متد دیالک تیکی توضیح داده شده از سوی استالین ـ همانطور که در نکات فوق الذکر مشاهده می شود ـ بدون تأمل و درنگ برای عناصر تئوری شناخت «ماتریالیستی» جای خاصی اختصاص داده می شود.

 

۲

·    کلیه مسائل مربوط به «واقعیت»، کلیه مسائل مربوط به رابطه پدیده و ماهیت و کلیه مسائل مربوط به امکان ارتکاب خطا و غیره نادیده گرفته می شوند.

 

۳

·    برای استالین در طبیعت فشرده واقعیت، چیزی برای کشف و شناخت وجود ندارد.

 

 (استالینیسم اصولا بسان رویزیونیسم (برنشتین) دشمن دیالک تیک به طور کلی است.

  هم دشمن دیالک تیک ایدئآلیستی (هگل) است و هم دشمن دیالک تیک ماتریالیستی (مارکس و انگلس و لنین).

  در هماندیشی با مدعیان استالینیسم در مجله هفته دست شان رو شد و شروع کردن به لعن و نفرین بر دیالک تیک.

   مترجم)

 

گشتاور دوم

 

۱

·    بر پایه این چنین دیالک تیک نخراشیده ـ نتراشیده سرهم بندی شده است که مطالبات کلیه تصمیمگیری های اجتماعی ـ پیشاپیش ـ تعیین می شوند.

 

۲

·    با دیالک تیک ـ عملا ـ عجله به خرج داده می شود.

 

۳

·    چون ـ همانطور که استالین در جملات آغازین کتاب خود بیان می دارد ـ هم بورژوازی و هم پرولتاریا «ایدئولوژی» خاص خود را دارند.

 

۴

·    هر دو نوع جهان نگری، نخست همسطح تلقی می شوند و صدور حکم نهائی در باره برحق بودن یکی و باطل بودن دیگری، بر اساس معیاری صورت می گیرد که احتمال موفقیت تاریخی نام دارد.

 

۵

·    هرچیز که نوپدید است و رشد می کند، محق و حق به جانب تلقی می شود و هر چیز که کهنه می شود و ضعیفتر می شود، باطل قمداد می شود و باید به گور سپرده شود.

 

۶

·    با این غیر فلسفی ترین طرز برخورد، اصل به دشواری قابل توضیح جانبداری استدلال و اثبات می شود، که بعدها باید میوه های کرمزده به بار آورد.

 

۷

·    تمامت کلنجار تحلیلی پرمشقت شخصی به نام مارکس در زمینه بررسی «نیروهای مولده» و «مناسبات تولیدی»، گرایشات و تضادهای ذاتی آنها، امکانات تاریخی که جامعه برملا می سازد، پس از سبک ـ سنگین کردن ساده ای، به این که کدام طبقه اجتماعی امکان تاریخی بزرگتری دارد، تقلیل داده می شود.

 

۸

·    مسئله ای که برای حل آن، جهانی از توضیحات لازم بوده است.

 

   (گرایش عبارت است از سمت و سوی توسعه درونی چیزها. مترجم)

 

۹

·    اعضای حزب هم به طور ضمنی دعوت می شوند که از تحریف هدفمندانه کلام هگل در پیشگفتار اثر ماندگارش «خطوط اساسی فلسفه حقوقی» مبنی بر اینکه «هر چیز که معقول باشد، واقعی است و هر چیز که واقعی باشد، معقول است!»، برای اوپورتونیسم شخصی خود بهانه ای بتراشند و در کشمکش های درونحزبی  به طرفداری از جناح احتمالا پیروز برخیزند و سردسته قوی تر را محق تر تلقی کنند.

 

 (اصل هر که قوی تر، محق تر! 

مترجم)

 

گشتاور سوم

 

۱

·    در بخش نقل شده در بالا از کتاب استالین، قبل از همه، جا به جائی رابطه عناصر دیالک تیکی و ماتریالیستی به چشم می خورد.

 

۲

·    این جا به جائی برای تمامی توسعه بعدی تفکر استالینیستی اهمیت چشمگیری کسب می کند:

·    تفاوتگذاری دقیق او میان «متد» و «تئوری» (منظور او از تئوری ـ ظاهرا ـ حکم محتوائی است)، پیش شرط لازم برای مهمتر جلوه دادن «تئوری» نسبت به «متد» است.

 

۳

·    در درک استالین نیز می توان این نکته را به وضوح دید، که مبارزه میان «ایدئولوژی» بورژوائی و پرولتری، جنگ اصلی ارواح، نه بر سر طرز نگرش دیالک تیکی و غیر دیالک تیکی، بلکه بیشتر بر سر «ماتریالیسم» و «ایدئالیسم» است.

·    به عبارت دیگر، بر سر احکام محتوائی است.

 

·    مراجعه کنید به ایدئالیسم و ماتریالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

۴

·    بدین طریق است که این اندیشه بارها و بارها تکرار می شود که «تاریخ تفکر بشری عبارت است از مبارزه میان ماتریالیسم و ایدئالیسم.»

·    (گئورگ کلاوس، منطق، برلین ۱۹۶۴، ص ۱۰)

 

۵

·    عناصر «ماتریالیستی» آموزه، البته صد البته، بهتر از عناصر دیالک تیکی آن به درد ایمان آوردن و تکفیر طرف مخالف می خورند.

 

۶

·    چون تفکر بسیاری از ارواح «ایدئالیستی»، نه فقط هگل، بلکه کانت نیز به عناصر دیالک تیکی آمیخته است.

 

۷

·    تمایل عام استالینیسم، هم در زندگی عملی و هم در حیات فکری ـ روحی عبارت است از جبهه بندی دقیق و روشن میان دوست و دشمن، مرزبندی میان «اردوی» خودی و «اردوی» خصم.

 

۸

·    این تمایل با ایمان آوردن معرفتی ـ نظری خشک، به مراتب بهتر جور در می آید، تا با گام نهادن به منطقه مه گرفته متدی ـ دیالک تیکی، که تا حد معینی جولانگاه همزمان دوست و دشمن است.

 

۹

·    متهم کردن دگراندیشی به انحراف از شاهراه فکری «ماتریالیستی»، به مراتب آسانتر است از اثبات طرز نگرش «غیر دیالک تیکی» او.

 

۱۰

·    در استقلال نسبی بخشیدن به هر دو جزء تفکر مارکسیستی و در نادیده گرفتن دیالک تیک در قبال ایمان آوردن «ماتریالیستی» (که با استقلال نسبی یاد شده در پیوند قرار دارد)، باید گناه کبیره واقعی استالین را در حق روح دیالک تیک ماتریالیستی جستجو کرد.

 

۱۱

·    کلیه جزئیات رابطه استالینیستی با تئوری مارکسیسم را باید نهایتا ناشی از این سقوط به موضع فکری دوئالیستی دانست.

 

    (دوئالیسم عبارت است از آموزه (تعلیمات) دوگانگی.

   دوئالیسم عنوانی است برای گروهی از جهان بینی های ایدئالیستی که منکر وحدت جهان اند و به جای آن ثنویتی را برای تعیین بنیادی واقعیت به کار می برند.

  این ثنویت از دیدگاه دوئالیسم از اصول وعرصه های وجودی متضاد و یا همسان تشکیل می شود:

   ماده و شعور

  ماده و فرم

  جسم و روح

    اوبژکت و سوبژکت

  پدیده و چیزدر خود

  ضرورت و آزادی

  خیر و شر.

  مترجم)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر