۱۴۰۰ آبان ۳, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) انتروپولوژی (۶)

Anthropologie 

 

پروفسور دکتر مانفرد بور

برگردان

شین میم شین

 

ب

آنتروپولوژی فلسفی

ادامه

 

 

۱۸

·    به قول مارکس، «انسان موجود انتزاعی چمباتمه نشسته در خارج از جهان نیست.

·    انسان عبارت است از جهان انسانی، دولت و همبود.»

 

۱۹

·    «ماهیت انسانی، تجرد ذاتی هر فرد منفرد نیست.

·    ماهیت انسانی در واقعیت خویش عبارت است از آنسامبل مناسبات اجتماعی.»

 

۲۰

·    کلید ماهیت انسانی، کار است.

 

۲۱

·    به قول مارکس، «کار روندی میان انسان و طبیعت است.

 

۲۲

·    کار روندی است که در آن، انسان جذب و دفع خود را با طبیعت به وسیله عمل خویش تحقق می بخشد، تنظیم و کنترل می کند.

 

    (دیالک تیک جذب و دفع با طبیعت یکی از اساسی ترین دیالک تیک های هستی اجتماعی است.

   اگر این دیالک تیک مختل شود، جامعه فرومی پاشد.

  مثال برای دیالک تیک جذب و دفع با طبیعت:

  انسان سنگ آهن را ا طبیعت می ستاند. (جذب)

   از آهن آن سنگ طبیعی، قابلمه و ماهتابه و سطل و طشت و شمشیر و کارد و گاوآهن و غیره می سازد.

     و

  مابقی اش را یعنی سنگ و مواد دیگر را به طبیعت پس می دهد. (دفع) 

    مثال دیگر:

    میوه و دانه و سبزیجات و ماهی وصید و غیره را از طبیعت می ستاند و می خورد. (جذف)

    پس از کشیدن شیره حیاتی آن مواد، تفاله اش را به صورت ادار و عرق و ناخن و مو و مدفوع به طبیعت پس می دهد. (دفع). 

مترجم )

 

۲۳

·    انسان ـ به مثابه یک قوه طبیعی ـ در مقابل مواد طبیعی قرار می گیرد.

 

۲۴

·    قوای طبیعی متعلق به جسم خود را، یعنی بازو، پا، دست و سر خود را به حرکت می آورد، تا به مواد طبیعی فرمی ببخشد که در زندگی خویش لازم دارد.

 

۲۵

·    انسان با این حرکت ـ ضمن اثر گذاشتن بر طبیعت خارجی و تغییر آن ـ همزمان، طبیعت خود را تغییر می دهد.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۱۹۲)

 

۲۶

·    انسان بدین طریق، در جریان تاریخ، خود را ـ به مثابه محصول کار خود ـ توسعه می دهد و تکامل می بخشد.

 

  (این بدان معنی است که اسنان در روند کار، نه تنها طبیعت خارج از خود را تحول می بخشد، بلکه خویشتن خویش را نیز توسعه می دهد که موجودی طبیعی است و اجتماعی می شود.

  موجودی نیمه ناتورال ـ نیمه سوسیال می شود.

    مترجم)

 

۲۷

·    از این رو، خطوط ماهوی انسانی (اجتماعیت، تفکر، زبان، اراده، صنعتگری) که در سنت فلسفی تعیین شده اند، غیر از نتایج کار او نیستند.

 

·    مراجعه کنید به کار

 

۲۸

·    بیشرمانه این است، که نمایندگان آنتروپولوژی فلسفی، مارکس را پیشاهنگ تزهای باطل و غیرعلمی خویش جا می زنند، به عبارت دیگر تحریف می کنند.

 

۲۹

·    از سوی دیگر، تلاش برای تکمیل فلسفه علمی طبقه کارگر با آنتروپولوژی خاصی، با روح مارکسیسم ـ لنینیسم در تضاد است.

 

۳۰

·    اوضاع اجتماعی سزاوار انسان را نمی توان با دنباله روی از جریانات فلسفی بورژوائی در عصر امپریالیسم و با گمانورزی در باره ماهیت انسان ایجاد کرد.

 

۳۱

·    اوضاع اجتماعی سزاوار انسان را، اوضاعی را که در آن انسان بتواند امکانات خود را به طور همه جانبه شکوفا سازد، تنها با پیکار و کار و کوشش در راه سوسیالیسم و کمونیسم می توان پدید آورد.

 

۳۲

·    «زیرا تنها سوسیالیسم و کمونیسم است که اشتیاق انسان را به آزادی، برابری، برادری، صلح، انسانیت، عدالت، زندگی فرهنگمند در شعف زندگی اجتماعی برآورده می سازد.»

·    (برنامه حزب سوسیالیستی واحد آلمان. پیشگفتار)

 

۳۳

·    این است راه حل کلیدی برای مسئله مربوط به ماهیت انسانی.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر